آبرومندان در قرآن
در آیه 45 ازسوره مبارکه آلعمران به آبرومند بودن حضرت عیسى(علیه السلام)نزد خداوند در دنیا و آخرت تصریح شده است: «إنّ اللّهَ یُبشِّرُك بكلِمة مِنه اسمُهُ المَسیحُ عیسَىابنُمریمَ وَجیهًا فى الدُّنیا والأخِرةِ= خدا تو را به كلمهاى از جانب خود كه نامش مسیح عیسى* پسر مریم است، نوید مىدهد كه در دنیا و آخرت آبرومند است».
در آیه 69 احزاب /33 از آبرومند بودن حضرت موسى(علیه السلام)نزد خداوند یاد شده است: «یـأیُّها الَّذین ءَامَنوا لاتَكونوا كالّذینَ ءاذَوا موسى فَبَرّأهُ اللّهُ مِمّا قالوا و كانَ عِندَاللّهِ وَجیهًا= اى مؤمنان! مانند كسانى مباشید كه موسى را [با اتّهام خود]بیازردند؛ پس خدا او را از آنچه گفتند، مبّرا ساخت و او نزد خدا آبرومند بود».
اینكه از میان پیامبران، فقط این دو پیامبر «وجیه» معرّفى شدهاند ـ با اینكه همه پیامبران نزد خداوند و بین مردم افرادى آبرومند بودهاند ـ در ظاهر براى رفع و دفع اتّهام از این دو پیامبر بوده است؛ زیرا چنانكه از آیه اخیر برمىآید، موسى(علیه السلام)مورد اتّهام افرادى از قوم خود قرار گرفت.[1] خطاب این آیه به مؤمنان و نهى از آزار پیامبر(صلى الله علیه وآله)گویا به متّهم شدنِ حضرت در قضیه ازدواج با زینب اشاره دارد؛ ازاینرو، آیه در مقام رفع اتّهام و آبرومند خواندن وى در خصوص این ازدواج است.[2]
عیسى(علیه السلام) نیز به دلیل زاده شدن از مادرى بدون همسر، در معرض اتّهام بنىاسرائیل بود؛ بدین سبب، خداوند هنگام بشارت به مریم، او را آبرومند در دنیا و آخرت معرّفى كرده است.
تصریح قرآن به آبرومند بودن آندو پیامبر، مفسّران را بر آن داشته تا وجوهى را براى وجیه بودن آن دو برشمرند.
آنان آبرومندى عیسى را در دنیا به نبوّت، وسرآمد بودنش بر مردم، استجابت دعاى او در احیاى مردگان و شفاى بیماران، ودر آخرت، به بلندى درجه و پذیرش شفاعت[3] و نیز به منزلت وى در قلبهاى مردم در طول زمان و در آخرت،[4] تفسیر كردهاند، وآبرومندى موسى به مستجابالدعوه بودن او[5] و پذیرش شفاعتش[6] تفسیر شده است.
آیه 23 مریم/ 19 كه آرزوى حضرت مریم را بیان مىكند (اى كاش پیش از باردار شدن مرده بودم) و نیز آیه 68 و 69 حجر/15 كه درخواست لوط(علیه السلام)از قومش را نقل مىكند كه او را در برابر میهمانانش بى آبرو نكنند، نشانگر آبرومندى مریم و لوط است. در آیه 62 هود/11 خطاب قوم ثمود به صالح* حكایت شده كه منزلت و آبرومندى صالح نزد آنان را بیان مىكند:[7]«قالوا یـصـلِحُ قَد كُنتَ فینا مَرجُوّاً قَبلَ هـذا= گفتند: اىصالح! بهراستى پیش از این، تو در بین ما مایه امیدوارى بودى». مانند این اعتراف را قوم* لوط درباره لوط و خانوادهاش داشتند: «...إلاّ أن قالوا أخرِجوهم مِن قَریَتِكم إِنَّهم أُناسٌ یَتَطهَّرونَ= گفتند: اینها را ازشهرتان بیرونكنیدكه مردمىپاكیزگى جویند.» (اعراف/7، 82) برپایه روایات «اسبابالنزول» اصحاب صُفّه* از دیگر كسانى هستند كه خداوند در آیه 273 بقره/2 با اشاره به عفّت ورزیدن آنان در اظهار نیاز نكردن، اهتمام آنان را به حفظ آبروى خود در جامعه، ستوده است.[8]
[1] مجمعالبیان، ج8، ص583؛ ابنكثیر، ج3، ص528؛ الدرّالمنثور، ج6، ص665 و 666.
[2] المیزان، ج 16، ص 347.
[3] التفسیر الكبیر، ج8، ص53؛ روحالمعانى، مج3، ج3، ص259.
[4] المنار، ج3، ص306.
[5] الدرّالمنثور، ج6، ص667.
[6] جامعالبیان، مج12، ج22، ص62.
[7] مجمعالبیان، ج5، ص265؛ قرطبى، ج9، ص40.
[8] مجمعالبیان، ج2، ص666؛ التفسیر الكبیر، ج7، ص84 و 85؛ قرطبى، ج3، ص221.
تنظیم برای تبیان: شکوری