گفتمان اصلاح حوزهي علميهي قم در اوايل دههي چهل(1)
براساس تفكر سياسي جديد، اسلام داراي نظام سياسي، حقوقي و اقتصادياي است كه ميتواند مسايل مختلف جوامع بشري را در همهي زمانها و مكانها اداره كند. براي اجراي احكام اسلامي نيز بايد حكومت اسلامي تشكيل شود و در اختيار فقها و علماي اسلامشناس باشد.
قسمت آخر
البته در همان زمان نيز هنوز عدهي زيادي در حوزههاي علميه بودند كه بر تفكر جدايي دين از سياست تأكيد ميكردند، و مداخلهي علما را در سياست به ضرر جامعهي روحانيت قلمداد ميكردند، ولي به تدريج با غالب شدن تفكر امام خميني (ره) اين طرز تفكّر به حاشيه رانده شد و تفكر پيوند ميان دين و سياست در حوزههاي علميه غالب گرديد و روحانيون به تدريج وارد نهضت سياسي و فكري امام شدند.
براساس اين تفكر، جدايي دين از سياست يك تز استعماري است و كشورهاي استعمارگر براي جلوگيري از ورود روحانيون و علماي دين ـ كه مانع اصلي چپاول كشورهاي اسلامي هستند ـ به دنياي سياست، به تبليغ و ترويج اين تز در ميان روحانيون همّت گماشتند و متأسفانه بسياري از علماي دين نيز چنان تحتالشعاع تبليغات غرب و دولتهاي وابسته به آن قرار گرفتند كه خود نيز اين مسأله را پذيرفتند. امام خميني (ره) در آغاز مبارزات خود، بيشترين هجمهي فكري را عليه اين تفكر به راه انداخت و بسياري از روحانيون نيز به طرفداري از ايشان وارد جريان مبارزات شدند. اين در حالي بود كه در دورهي آيتاللّه بروجردي به تبع ايشان، تقريبا تمامي علما و روحانيون خود را از مسايل سياسي دورنگه ميداشتند.
آقاي هاشمي رفسنجاني در اين باره ميگويد:
«در آن زمان اين سؤال براي ما مطرح بود كه چرا نهضت سياسي صورت نميگيرد. دلمان ميخواست كسي مانند امام بيايد و مسايل اجتماعي را مطرح كند. از طرفي مرجعيت آيتاللّه بروجردي (ره) بسيار نيرومند بود. معلوم بود كه اگر كسي بخواهد به خلاف ميل آقاي بروجردي كاري بكند، موفق نخواهد شد. اگر كسي در آن مقطع نهضت سياسي را آغاز ميكرد ـ در صورت مخالفت آقاي بروجردي ـ احتمال موفقيت نداشت».(9)
به همين دليل امام هم با سياستهاي آيتاللّه بروجردي موافق نبودند، اگرچه اين عدم موافقت خود را اظهار نميكردند و بر خلاف مشي ايشان عمل نمينمودند. با اين همه افكار ايشان با سياستي كه آقاي بروجردي و اطرافيانشان داشتند، سازگار نبود و شرايطي پديد آمد كه امام از متن اصلي جريانات خارج شدند و تنها به تربيت طلاب پرداختند و افكار خود را توسعه دادند.(10)
از لحاظ جامعهشناسي انقلابها نيز، نقطهي مشتركي كه در مورد همهي رهبران انقلابهاي ديني صادق است، پيشينهي حاشيهاي بودن آنان نسبت به ساخت رسمي دستگاه ديني زمانه است. علاوه بر اين امام در دوران طولاني تبعيد نيز به نوعي عزلت اجباري محكوم شدند و اين مسأله زمينه را براي پذيرش نظرات ايشان در ميان روحانيون و مردم فراهم ساخت.(11) البته امام حتي زماني كه در قم بودند نيز ارتباط چنداني با ديگران نداشتند و در خانهي خود يا در «مسجد سلماسي» به تدريس پرداخته و با ديگران قطع ارتباط كرده بودند.
پس از رحلت آيتاللّه بروجردي (ره) حضرت امام جو غالب بر حوزههاي علميه را در هم شكست و بر اجراي احكام اسلامي در جامعهي اسلامي تأكيد كرد و ضرورت تشكيل حكومت اسلامي را با استدلالهاي فقهي و ديني مورد تأكيد قرار داد. وي در وهلهي اول، بر ضرورت امر به معروف و نهي از منكر به عنوان حداقل وظيفهي اجتماعي روحانيون تأكيد كرد و آن را احيا نمود.
به اين ترتيب، امام مهمترين شخصيت مذهبي بود كه الگوي غالب جدايي ميان دين و سياست را در هم شكست، و پيوند وثيق اين دو مقولهي مهم اجتماعي را در اذهان روحانيون و مردم ايجاد نمود. زماني كه امام بحث «ولايت فقيه» را در نجف آغاز كردند، اين بحث در آن قالب و گسترهاي كه ايشان به طرح آن پرداختند، بحثي كاملاً فراموش شده و مهجور در حوزههاي علميهي آن زمان بود.
به تدريج با گسترش تفكرات سياسي ـ اجتماعي امام در جامعه، مراجع ديگري نيز وارد اين فضاي فكري شدند و بر دخالت دين در امور سياسي تأكيد نمودند. اگر چه نوع نگاهها به مسأله متفاوت بود و نسبت به ميزان مداخلهي مراجع و روحانيون در مسايل سياسي اختلاف نظرهاي جدي وجود داشت، ولي فضاي حاكم بر حوزههاي علميه در دوران آيتاللّه بروجردي تغيير يافته بود. به همين دليل زمينه و بستر مناسبي براي ورود بسياري از روحانيون در مبارزات سياسي فراهم شد.
حوزه و مطبوعات
يكي ديگر از مسايل مهمي كه در آن زمان، اصلاحطلبان درون حوزهها بر سر آن تأكيد داشتند، مسألهي ورود مطبوعات به حوزهها و ضرورت انتشار نشريات حوزوي بود. از نگاه آنان، عدم توجه روحانيون به مطبوعات، موجب ناآشنايي آنان با مسايل سياسي ـ اجتماعي ميشود و آنان را از برخورد جدي و صحيح با مسايل باز ميدارد. در نتيجه، اين گروه ورود مطبوعات به حوزههاي علميه را مورد تأكيد قرار ميدادند. آنان همچنين معتقد بودند كه حوزويان بايد براي تبليغ دين به ابزارهاي جديد تبليغي از جمله انتشار نشريات مختلف مسلح شوند و ديگر نهادهاي سنتي چون مسجد و منبر براي اين مسأله كافي نيست، زيرا رسانههاي جديد فضاي بسيار گستردهاي را براي تبليغ دين فراهم ميكنند. اين تفكرات موجب گرديد كه به تدريج نشرياتي چون «مكتب تشيع» و «مكتب اسلام» كه بيشتر جنبهي ديني ـ تبليغي داشتند، منتشر شوند. اين مسأله تحوّل عمدهاي در حوزههاي علميه محسوب ميشد. در اولين شمارهي «مكتب تشيع» آمده است: «پيشرفت در دنيا به وسايل تبليغي مجهز و شهامت مخصوص و از همه بالاتر عقيدهي محكم به هدف احتياج دارد. سنگرهاي تبليغي مسلمين، فرستندههاي كشورهاي اسلامي و مطبوعات است كه به صورت رايگان در اختيار ما قرار دارد، ولي كمتر مورد بهرهبرداري معنوي و اخلاقي قرار ميگيرد. گفتار و قلم ترجمان افكار و حيثيت يك ملت است. متأسفانه اين ملت در دنيا زبان گويا و قدرت تبليغاتي قومي ندارد».(12)
به هر حال مجلات فوق براي تبليغ اهداف قبلي روحانيون با شيوههاي جديد در حوزههاي علميه تأسيس شدند. تفاوت اين دو مجله اين بود كه مؤسسين و فعالان مجلهي مكتب تشيع بيشتر از طرفداران و شاگردان حضرت امام بودند، ولي مؤسسين و فعالان مجلهي مكتب اسلام از شاگردان «آقاي شريعتمداري» بودند. آقاي هاشمي رفسنجاني دربارهي مكتب اسلام اين گونه مينويسد: «وقتي مجلهي «مكتب اسلام» در قم شروع به كار كرد، به نظر ميرسيد كه آقاي شريعتمداري دستاندركار آن است. گروهي از تجّار تهران كه از مريدان آقاي شريعتمداري بودند، متكفل مخارج آن شدند و هشت نفر از مدرسين حوزهي علميه با آقاي شريعتمداري صميمي بودند، در آن مقاله مينوشتند».(13)
آقاي هاشمي رفسنجاني يادآور ميشوند كه آنان مجلهي مكتب تشيع را به عنوان پايگاهي براي امام تأسيس كردند، ولي امام علاقهي چنداني براي مطرح شدن خود نشان نميدادند.(14)
به هر حال، پس از تأسيس اين مجلات، نشريههاي جديدي نيز در حوزههاي علميه منتشر شدند كه بيشتر صبغهي سياسي و انتقادي داشتند و به صورت مخفيانه منتشر ميشدند. اين نشريات تحت عناويني چون «بعثت» و «انتقام» به صورت مخفي و از سوي افرادي؛ چون آقايان هاشمي رفسنجاني، «مصباح يزدي (انتقام)»، «سيدهادي خسروشاهي»، «علي حجتي كرماني (بعثت)» منتشر ميشدند.
انتشار اين نشريات تأثير عميقي بر فضاي سياسي حاكم بر حوزههاي علميه گذاشت و تحوّل عمدهاي را در مشي سياسي روحانيون ايجاد كرد. «مرحوم آيتاللّه طالقاني» دربارهي انتشار نشريهي بعثت چنين گفته بود: «ما انتظار داشتيم كه پنجاه سال ديگر بتوانيم روحانيون قم را روزنامهخوان كنيم، ولي خوشبختانه اكنون ميبينيم كه آيتاللّه خميني آنان را در ظرف چند ماه روزنامهنويس كردهاند».(14)
جريان انتشار مخفيانهي اين نشريات و مشكلات مختلفي كه بر سر راه انتشار آنها وجود داشت، خود، داستانهاي شنيدنياي دارد،(15) ولي آن چه داراي اهميّت است، ورود اين نشريات به حوزههاي علميهي آن زمان است كه از لحاظ سياسي به روشنگري روحانيون ميپرداخت.
آقاي سيدهادي خسروشاهي دربارهي نشريهي «بعثت» مينويسد: «در مجموع، اين نشريه با همهي كاستيها و كوتاهي عمر خود و با همهي محدوديتها، عدم امكانات مالي، مساعد نبودن شرايط، كمبود نيروي انساني، بسته بودن فضاي سياسي، و حاكميت تام و تمام سانسور، وحشت، خفقان و استبداد و...، توانست رسالت خود را در آن دوران كوتاه، حساس و سرنوشتساز به انجام برساند و در بالا بردن آگاهي سياسي و رشد ايدئولوژيكي افراد به ويژه طلاب جوان مؤثر افتد».(16)
به هر حال يكي از مهمترين زمينههايي كه اصلاحطلبان حوزه توانستند در آن گامهاي جدّي بردارند، همين مسألهي مسلح شدن حوزه به نشريات بود كه برخي از آن مجلات ـ از جمله مكتب اسلام ـ هنوز هم منتشر ميشود. البته نشرياتي چون بعثت و انتقام در همان ابتداي شروع كار خود، به تعطيلي كشيده شدند، ولي تأثير خود را بر فضاي فكري و سياسي روحانيون گذاشته و زمينه را براي بارور شدن نهضت سياسي آماده كرده بودند.
________________________________________
9ـ بعثت، ص 97.
10ـ همان، ص 98.
11ـ غلامرضا كرباسچي، مكتب تشيع، ص 189.
12ـ پيام حوزه، مصاحبه با هاشمي رفسنجاني، ش 26، بهار 1379، ص 16.
13ـ جهت اطلاعات بيشتر رجوع كنيد به: سعيد حجاريان، بررسي نظريههاي رهبري انقلابي با تكيه بر رهبري امام خميني، پژوهشنامهي متين، شمارهي اول، زمستان 77.
14ـ غلامرضا كرباسچي، پيشين، ص 231، (اولين شمارهي مجله مكتب تشيع).
15ـ غلامرضا كرباسچي، همان، ص 240.
16ـ سيدهادي خسروشاهي، بعثت، ص 35
نوشته:مقصود رنجبر تنظیم:مجید نقدی گروه حوزه علمیه