گفتمان اصلاح حوزهي علميهي قم در اوايل دههي چهل

يكي از انتقادات مهمي كه اصلاحطلبان حوزه بر وضعيت حوزهها وارد ميكردند، فقدان معيارهاي لازم براي گزينش طلاب و ورود آنها به حوزهي علميه و كسوت روحانيت بود. اصلاحطلبان معتقد كه عدهي زيادي از افراد ناصالح، براي استفاده از مزاياي لباس روحانيت، خود را بدان لباس ملبس كردهاند و اين عده به نام روحانيت مفاسد زيادي را مرتكب شدهاند كه در نتيجه مردم را نسبت به علما و مبلغين دين بدگمان كردهاند.
از نظر اصلاحطلبان، وضع قوانين مشخص براي ورود به حوزههاي علميه و پوشيدن لباس روحانيت ميتوانست تا اندازهي بسيار زيادي مانع از اين وضع شود.
«آيتاللّه شهيد دكتر بهشتي (ره)» ضمن تبيين تاريخي اين مسأله و بررسي علل پيدايش آن در جوامع اسلامي، دربارهي دورهي معاصر چنين مينويسد:
«در هيچ زمان از طرف روحانيان تشكيلات و مقرراتي وجود نداشته كه كسي را از پوشيدن اين لباس محروم كند؛ هر كس ميتواند اين لباس را بپوشد، بيآن كه كمترين فضيلت، تقوا و مايهي علمي داشته باشد. تنها يك رسم و عادت در اين چند قرن اخير بود كه علماي دين به علت سادگي و بيآلايشي يا به علل ديگر، معمولاً اين لباس را پوشيدهاند، ولي اين عادتي بيش نبود و هيچگاه نبايد بيش از آن چه هست تلقي شود. همانطور كه در كتب ديني و رسالههاي عملي صريحا ذكر شده، وظيفهي همه آن است كه در هر مورد به دقّت تحقيق كنند تا شخصا در مورد صلاحيت اشخاص مطمئن شوند يا به گواهي دو نفر كه جزما به تقوا و كارداني آنها مطمئن شدهاند، اعتماد كنند».(1)«شهيد بهشتي» علاوه بر اين كه از حوزههاي علميه ميخواهد تا ضوابطي را براي پوشيدن لباس روحانيت تعيين و اجرا كنند، از اين كه مردم هم به هر كسي كه ظاهر روحاني دارد، اعتماد ميكنند، ابراز نارضايتي ميكند. وي تأكيد ميكند كه
به طور كلي شهيد بهشتي، از روحانيتِ شكل گرفته در تاريخ مسلمانان به شدت انتقاد ميكند و از روحانيت پاك و منزّه كه در هر دورهاي وجود داشته، تمجيد و دفاع ميكند. وي تأكيد ميكند كه «در عصر ما نيز روحانيون بايد از كساني كه صرفا لباس روحاني دارند، بازشناخته شوند».(3)
در بعضي نشرياتي كه در آن زمان منتشر ميشد نيز، مطالب تندتري بر ضد برخي افراد نالايق ملبس به لباس روحانيت چاپ ميشد. از نگاه اين گونه نوشتهها، حوزههاي علميه اگر چه داراي افراد شايسته و با تقواي زيادي ميباشند، ولي تا زماني كه اين نظام ناكارآمد را اصلاح و دگرگون نكنند، نميتوانند آن را از حضور عناصر ناسالم پاك نمايند. در اين زمينه در نشريهي «بعثت» آمده است:
«يك نظام پوسيده و بيرويه، اگرچه افراد صالح و خوشفكر در آن وجود داشته باشند، باز هم داراي دوام نيست. اولين قدمي كه روحانيت بايد براي حفظ حريم ديانت بردارد و در اين كار هيچ ترديد و ضعف به خود راه ندهد، عبارت است از محدود كردن لباس مقدس روحانيت و اختصاص دادن آن به افرادي لايق و واقعا روحاني... . من افراد زيادي را ميشناسم كه بدون هيچگونه لياقت علمي و اخلاقي به منبر ميروند... امروزه عدهاي از همين گروه نالايق كه متأسفانه تعداد آنها كم هم نيست، ملبس به لباس روحانيت هستند. اينها يا بيسوادند يا بيدين و يا هر دو. در هر صورت خطرشان براي اسلام و مسلمين و روحانيت قابل ترديد نيست».(4)
در اين مقاله از بزرگان حوزه خواسته شده است كه براي رفع اين نقيصهي بزرگ در دستگاه روحانيت، فكر اساسي بنمايند.(5)
لباس روحانيت، شرايط پوشيدن آن، آثار، مزايا و مسؤوليتهاي آن همواره مورد توجه علما و مراجع بزرگ بوده و نسبت به آن حساسيت داشتهاند. البته تا آن دوره كه اين مباحث مطرح ميشد، پوشيدن لباس چندان حساس نبود، ولي در آن دوره شرايطي به وجود آمد كه برخي از زعماي دلسوز حوزه به فكر ايجاد اصلاحاتي در اين زمينه افتادند، ولي هيچگاه براي اين مسأله معيار خاصّي تدوين نشده است تا شرايط پوشيدن لباس روحانيت را روشن كند. شايد علّت اين مسأله آن بود كه در آن دوره دستگاه روحانيت، به صورت كلّي فاقد هرگونه اصول سازماني و مقررات مديريتي بود و به تبع آن كليهي اجزاي آن از جمله لباس روحانيت داراي نارساييهاي جدي بود و تا زماني كه يك نظام، خود سامان نيابد، اصلاح اجزاي آن ممكن نميشود. در نتيجه، عدهي زيادي ميتوانستند در دستگاه روحانيت نفوذ كرده و اهداف ضد ديني خود را جامهي عمل بپوشانند.
«استاد شهيد مطهري (ره)» در اينباره مينويسد:
«مشكل بزرگ جامعهي روحانيت ما، وجود روحاني نماهايي است كه ساختهي دولتها هستند. دولتها به اينها قدرت ميدهند، بودجهي اوقاف و بودجههاي ديگر را در اختيار اينها ميگذارند. اينها با زرنگي يا تطميع يا راههاي ديگر عدهي ديگري را با خود موافق ميكنند و هميشه به نفع دولتها و بر ضرر مسلمانان كار ميكنند».(6)
چنين افراد نالايقي، منبرها و موعظههاي روحانيت را نيز بياعتبار ميكردند. اين گونه افراد براساس ديدگاه مصلحين، به چند دسته تقسيم ميشدند؛
دستهي اول: افراد نالايقي بودند كه بدون اين كه مراتب علمي و اخلاقي روحانيت را طي كرده باشند، وارد كسوت روحانيت شده و به وعظ و سخنراني ميپرداختند. اين عده به دليل بياطلاعي و عدم پايبندي به اخلاقيات، به اعتبار روحانيت لطمه ميزدند.
دستهي دوم: كساني بودند كه به توصيهي دستگاه، وارد نظام روحانيت ميشدند و در واقع عمّال دولتي بودند. اين دسته روحانياني بودند كه به نفع رژيم، به تبليغات ميپرداختند، و روحانيان واقعي و مبارزان مخالف رژيم را تخريب ميكردند و به روشهاي مختلف در صدد تضعيف موقعيت آنان در ميان مردم بودند.
البته در همان زمان كه اصلاحطلبان حوزه اين مسايل را مطرح ميكردند، عدهاي نيز وجود داشتند كه با طرح علني اين مباحث مخالف بودند و آن را به ضرر جامعه و روحانيت ميپنداشتند.
دين و سياست
رابطهي دين و سياست و نقش حوزههاي علميه در مسايل سياسي، يكي از مهمترين مباحثي بود كه طرفداران اصلاحات به آن ميپرداختند. در واقع با آغاز نهضت امام(ره) رابطهي دين و سياست به مسألهي اصلي حوزههاي علميه تبديل شد، و مباحثات پيرامون آن اوج گرفت. اتفاقا اين مسأله يكي از اختلاف انگيزترين مباحث در ميان حوزويان بود. در واقع در آن دوره، هر چه در مورد حوزه و ضرورت اصلاحات در آن و ايجاد نظام تشكيلاتي مدرن در درون حوزه سخن گفته ميشد، ناشي از ورود جدي حوزههاي علميه و روحانيت در مسايل سياسي بود كه آنها را با ضعفها و نارساييهاي حوزه بيشتر آگاه ميكرد.
در اين دوره، ديدگاههاي مختلفي دربارهي رابطهي دين و سياست مطرح شد و اصلاحطلبان حوزه معتقد بودند كه در اسلام دين و سياست كاملاً به هم پيوند خورده است و در عصر غيبت، حكومت به فقهاي داراي صلاحيت تعلق دارد.
همانطور كه گفته شد، مشي عمومي «مرحوم آيتاللّه بروجردي (ره)» بر عدم مداخله در امور سياسي قرار داشت، تا اندازهاي كه ايشان در پاسخ به تلاش هيأت حاكمه براي جلب نظر ايشان جهت موضعگيري عليه دولت شوروي (به دنبال انتقاد دولت شوروي از ايران به خاطر انعقاد قرارداد همكاري نظامي ميان ايران و امريكا در سال 1338) چنين اظهار نظر نمود:
«[من] در امور سياسي دخالت نميكنم و نميتوانم در اين خصوص كه [ايران [ميخواهد با يك دولت خارجي موافق و يا با يك دولت ديگر مخالف باشد، اظهارنظر كنم؛ چون از نظر من دولتهاي خارجي همه يكسان هستند و من نوكر دولت نيستم تا با هر دولتي كه او خواست مخالفت كند، من هم با آن مخالفت كنم. كوشش من اين است كه روحانيت را از جنجال سياسي دور نگه دارم».(7)
مرحوم آيتاللّه بروجردي هم از لحاظ مسايل حوزه و هم از لحاظ سياسي، ديدگاههايي داشتند. در مقابل، امام به عنوان يك شخصيت مصلح از همان دوران مرحوم آيت الله بروجردي(ره) به فكر ايجاد اصلاحاتي در حوزه بودند و در مواقع مقتضي آن را براي ايشان مطرح ميكردند، ولي به دلايلي هيچگاه در هيچ مرحلهاي نتوانستند كار جدياي انجام دهند و حتي در يك بار بر سر تعيين مديري براي حوزه جهت سامان دادن به اوضاع داخلي آن با مرحوم آيتاللّه بروجردي دچار تضاد شدند، ولي با اين همه، امام همواره مسألهي مرجعيت و زعامت در حوزه را رعايت كردند و به لوازم آن پايبند بودند، به همين دليل از حدود خاصي فراتر نميرفتند. فضلاي جوان حوزه نيز از اين كه در آن ايام امام به دنبال اصلاح حوزه بود، دلگرم و اميدوار بودند.(8)آنان پس از ورود به منازعات سياسي با رژيم، به اهميت «تشكل» در ادامهي مبارزات پي بردند و شاهد بودند كه نظام تشكيلاتي حوزه، چگونه از هماهنگ شدن مبارزات ممانعت ميكند. در نتيجه تفكر مبارزاتي در حوزهها سهم مهمي در آشنايي حوزويان با مشكلات حوزه داشت.
در اين دوره، حوزه تفكر سياسي جديدي را آغاز كرد كه دين را با سياست پيوند ميداد و حوزههاي علميه را به مسايل اجتماعي زمان حساس ميساخت. در آن دوره، به ويژه در دورهي مرحوم آيتاللّه بروجردي (ره)، تفكر سياسي غالب در حوزه بر ضرورت دوري كردن روحانيون از مسايل سياسي و اجتماعي تأكيد داشت و خود مرحوم بروجردي (ره) نيز از دخالت روحانيون در مسايل سياسي و رو در رو شدن با رژيم به شدّت جلوگيري ميكردند، به همين دليل نيز در دورهي ايشان حركتهاي سياسي، مذهبي از پشتيباني ايشان برخوردار نشد.
ادامه دارد...
1ـ سيدمحمد بهشتي، روحانيت در اسلام و در ميان مسلمين، بحثي دربارهي روحانيت و مرجعيت، ص 139.
2ـ همان، ص 138.
3ـ همان، ص 32.
4ـ مرتضي مطهري، پيشين، ص 176.
5 ـ مرتضي مطهري، پيشين، ص 176.
6ـ قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، ج 1، زمينهها، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 1378، ص 70-66.
7ـ رجوع كنيد به علي دواني: زندگي آيتاللّه بروجردي، ص 320 تا 300.
8 ـ همان، ص 323.
نوشته:مقصود رنجبر تنظیم مجید نقدی گروه حوزه علمیه