غریبانه
گفتــه بـودن به خدا به قدری معصومه دلت |
که تُو هر جای حرم انگاری معلومه دلت |
گفته بـودن کـه بـاید پیش تو دلخسته اومد |
مث مرغای غریبِ بال و پـر بـستـه اومد |
گــفــتــه بــودن کــه بــیام درد دلامو رو کنم |
فــقــط از تــو طــلــب عـزّت و آبــرو کنم |
این منم مسافری از کوچههای سوت و کور |
کولهبارم پُره از رودخـونـههــای بــیعبور |
اومـدم کــه عـصمـتـت شامل حال من بشه |
اومدم که اسمت آویــز خـیــال مـن بشه |
اومدم کـه با نـگات روحــمــو دلــداری بــدی |
مرهمی همیشگی به زخمای کاری بکن |
میگــن اسمــت مث بارون دلارو تر میکنه |
میگن عصمت تو دلهـا رو کبوتر می کنه |
اگـه فــرصــتـی کــنی و مـنـو قــابل بدونی |
دسـت مـهـربـونـتو مهـمون این دل بدونی |
با خیال تو پریشونی مـو بـیــرون میکـنــم |
دلمـو بـه یاد خـوبـیهات چراغون می کنم |
دسـتــای خــالــی مــن مــنـتـظــر جـوابته |
دل مـن مـنـتــظـر بـــارش بــی حـسـابـتـه |
قَسَمِت می خـوام بــدم بــه غربت برادرت |
بــه تـــبـــرّک قـــشـنــگ تــربــت بــرادرت |
قَسَمِت میخوام بدم بــه زائــری حــرمت |
به بزرگـی و صداقـتـت، بــه مِهـر و کــرمـت |
قسمت میدم به عزّتت که دستمو بگــیر |
قسمت میدم که دست دل خستهمو بگیر |
تنظیم: گروه دین و اندیشه - حسین عسگری