تبیان، دستیار زندگی
ای کاش میان من و آن شیطان فاصله به دوری مشرق و مغرب بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تو هستی، تو نمی‌میری
آیةالله شاه آبادی

بدان که تو هستی و نمی‌میری. بدن است که می‌میرد، تو هستی و زنده. حساب کار خودت را بکن که چه تهیه دیده‌ای برای زندگی آخرت. ببین برای این دو روزه، که می‌دانی ثباتی در آن نیست، چه کوشش‌ها و تقلاها می‌کنی. برای آن‌جا که به حکم فطرت، هستی و زندگی ابدی است، چه کوشش کرده و چه تهیه دیده‌ای؟ در آن جا زندگی انفرادی است، احتیاجات را خودت منفرداً باید رفع کنی؛ باب استقراض و استمداد مسدود است. این جا آمده‌ای که برای آن‌جا تهیه ببینی. معصوم می‌فرماید: «ما کانت الدنیا مرّتین»... دنیا دوباره تکرار نمی‌شود.

باید به اراده کارت درست شود، به صرف اراده اداره شود، زندگی آخرت. آن جا، نتیجه‌ی تحصیلات عقلی و نفسی و حسّی است؛ یعنی، باید عقلت منوّر باشد به معارف حقّه و عقاید صحیح و نفست که قلب است، باید منوّر باشد به اخلاق حسنه و حسّت منور به اعمال صحیح و صالح. مقیاس مقاصد مهمّ عالم برزخ و ماوراء این عالم، همانا شخص شخیص وجود مقدّس پیغمبر اکرم(ص) و ائمه هدی (ع) هستند.

این‌جا و آن‌جا

برزخ

عقاید وقتی صحیح و اخلاق در صورتی نیکو و اعمال هنگامی درست است که مطابق عقاید و اخلاق و اعمال محمّد(ص) باشد؛ میزان صحّتش این است. تشکیل عالم برزخ بر این منوال است که آنچه این‌جا عمل کرده‌ای، آن‌جا بیابی، چنانچه قرآن مجید می‌فرماید: «و کُلّ انسانٍ الْزَمناه طائِرَةٌ فی عُنُقه و نَخرِجُ لَهُ یَومَ القِیامة کِتاباً یلقیه مَنشوراً»... مقدرات و نتیجه‌ی اعمال نیک و بد هر انسانی را طوق گردن او ساختیم و روز قیامت کتابی بر او بیرون آوردیم در حالی که آن نامه چنان باز باشد که همه‌ اوراق آن را یک مرتبه ملاحظه کنند. اسراء/13

این مرحله به حُکم «ملک دوران» است؛ که سلطان حسّ است و آنچه از حس سرزده محکوم به حکم اوست، لیکن صورت برزخی آن. در این جا نظر به نامحرم کرده، فاصله میان باصره و صورت حسّی در این جا، نور است و در آن جا، نار است.

در این‌جا میل به وصال و نزدیکی بود، در آن‌جا به طوری کریه‌المنظر است که می‌گویی: «یا لیت بینی و بینک بعد المشرفین»... ای کاش میان من و آن شیطان فاصله به دوری مشرق و مغرب بود. زخرف/ 38

در این‌جا مرغ بریان کرده‌ی حرام خوردی و تمام حواست از آن ملتذذ بود و در آن‌جا مرغ بریان کرده‌ی آتشین است و تمام حواست معذّب. لذا کشف خاتم انبیاء برای نجات بشر که می‌فرماید: «الذین یأکلون اموال الیتامی ظلماً انّما یکون فی بطونهم نارا. نساء/10 » مثال است ولی صورت کلّیه دارد.

در این‌جا رنج و تعب است برای پرستش حق؛ در هوای سرد وضو گرفتن است و در هوای گرم روزه گرفتن و صرف نظر کردن از مال، و در برزخ صورت خشنودی حقّ را ملاحظه کردن و متنعّم به نعم الهی بودن است.

خلاصه، تأمین حیات آخرت به علم و ادب است، چه عملی و چه قلبی و چه حسّی. فلاح و رستگاری تابع ایمان و عمل است: «یا ایّها الذین آمنوا». یعنی در مرتبه پرستش نبینید الاّ معبود را. حرّیت آن‌جا، نتیجه‌ی بندگی در این‌جاست. که نه خود را بیند و نه عبادت خود را. لذا می‌فرماید: «عَبَدْتُکَ» عبادت می‌کنم تو را. این یکی از مراتب نازله‌ی ولایت و جلوه‌ی معبود و تجلّیات ربوبی و کبریایی حق است و حرارت فطرت عشق است که موجب پرستش و فناء در معبود و عدم ادراک عبادت می‌شود.

یکی از سلاطین عالم برزخ «ملک فتّان» است. کثیرالفَتِن و کثیر الامتحان که ممتحن اعمال قلبی است و سنگینی و سبکی انسان را می‌رساند. می‌بیند این که در دنیا بوده، آیا دارای ملکه‌ی صبر است یا نه؟ آیا دارای ملکه‌ی حیاء و عفّت و ملکه‌ی عدالت بوده یا خیر؟ اگر داراست سنگین و خیلی عظیم‌الشأن است. و اگر واجد نباشد سبک و بی‌وزن است.

یکی دیگر از سلاطین عالم برزخ، که عظیم‌ترین سلاطین است، «سلطان عقل» است که بشیر و مبشّر است؛ به اعتبار مواجه شدنش با مؤمن که دارای عقاید حقه‌ی صحیحه و واجد معارف الهیّه است. نکیر و منکر است؛ به اعتبار مواجه شدنش با منافق و کافر که دارای عقاید باطله‌ی فاسده است. خلاصه، از جمله مقامات عالم برزخ، که باطن این عالم است، ملک مبشّر و بشیر است که سلطان عقل است. پس سلاطین عالم برزخ تشکیل شده از سلطان حسّ، سلطان نفس، سلطان عقل، اینها مأمور محصلات حسّ، نفس و عقل‌اند.

مدرسه‌ی دنیا

دنیا

خداوند عالم، انسان را مُدرِک حقایق گردانیده که مبدأ عالم را بفهمد و مرجعش را بداند که کیست؟ و مُوجِد این موجودات کیست؟ عقل را به انسان عطا فرموده که کشف این حقایق کند و به عالم اسماء و صفات، بر احدیّت و مقام غیب‌الغُیوبی مطلع شود. اینها معقولات انسان است؛ لذا در عالم برزخ یک سلطنت عُظْمی برای امتحان عقول است که اگر در مدرسه‌ی دنیا بیست سال، چهل سال، هفتاد سال یا بیشتر مانده، چه تحصیل کرده؟ و در این مدت چه بوده؟ و چه شده؟ و چقدر معارف آموخته است.

دنیا مدرسه است و انبیاء و علما، مدرسین و کتب سماوی کتب تدریسی که بالاترین آنها قرآن کریم است. می‌پرسند با این کیفیات چه کردی؟

نسبت به مؤمنین «بشیر» و نسبت به منافقین «ترساننده» ‌و نذیر است. عالمی است وحشت‌انگیز و وحشت‌آور؛ لذا در حدیث دارد: وقتی عُلیا مخدّره، فاطمه بنت اسد را در قبر می‌گذاردند، (از شدت وحشت است یا خجالت می‌کشد) در پاسخ مقام ولایت، لکنتی در لسان مبارکشان پیش می‌آید؛ (نه این که نعوذبالله معتقد نبوده، معاذالله) لذا حضرت رسول(ص) تلقین می‌فرماید: «هذا القائم علی شفیر قبرک، لا جعفر و لاعقیل». یعنی علی است واجد ولایت مطلقه. تلقین به معنای تعلیم نیست زیرا جای یاد گرفتن نیست؛ بلکه یادآوری و تذکّر است؛ می‌فرماید: (ابنُک، ابنُک) پسر تو، پسر تو...

.............................................................

چهل‌نامه‌ عرفانی‌ - رهنمودها و دستورالعمل‌های عرفانی علما؛ یاور امیری- انتشارات تشیع

1. تحف العقول عن آل الرسول/ص 114