تبیان، دستیار زندگی
شاید یكى از معقول‏ترین جنبه‏هاى موجود در حوزه علوم دینى عدم شاخص سازى یا شاخص یابى یا شاخص آفرینى در مجموعه تولیدات علمى است و همچنین عدم برنامه‏ریزى براى رشد این شاخص‏ها.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وضعيت مديريت توليد علم در حوزه علوم اسلامى
f81jg ~1/'2j

شايد يكى از معقول‏ترين جنبه‏هاى موجود در حوزه علوم دينى عدم شاخص سازى يا شاخص يابى يا شاخص آفرينى در مجموعه توليدات علمى است و همچنين عدم برنامه‏ريزى براى رشد اين شاخص‏ها.

طليعه:

دنياى امروز را دنياى روشمندى مى‏دانند و از سال 1995 بر دنياى دانشمندى خط بطلان كشيده شده، از اين رو ادعا مى‏شود كه مرزهاى نوين دنياى جديد را توليدات دانش روشمند تعيين مى‏كند و نه صرفا دانش متراكم و متزايد. به همين خاطر نهضت توليد علم در دنيا به راه افتاده است و ملت‏هايى را موفق در اين راه مى‏دانند كه در هر حوزه كارى آكادميك و غير آكادمى خود سهمى در اين مقوله داشته باشند، به تعبيرى اين امر در تمام حيطه‏ها و رشته‏هاى علمى سارى و جارى است و طى دهه اخير نيز بالاخص در حوزه علوم دينى و با شروع دنياى مجازى و قوت گرفتن مولفه‏اى جديد دنياى پست مدرن(3)و حتى پسامدرن يعنى هفت مولفه: اطلاعات، ارتباطات، امواج، قدرت، سرعت، فرصت، ثروت در اين مسأله جريان دارد. و از طرفى در دنياى انفجارات سه گانه ـ جمعيت، ارتباطات، اطلاعات ـ انتظار، بيشتر مورد عنايت و توجه قرار گرفته است. مضافا؛ گردش‏هاى متواتر و متصاعدى به امر دين و دين باورى در سراسر عالم، بالاخص در پايان هزاره دوم كه آن را پايان هزاره اضطراب و در آغاز هزاره سوم كه آن را آغاز هزاره افسردگى مى‏نامند، در ضرورى جلوه دادن توليد كارآمد علم و انديشه در حوزه دين، تكليف همگان را روشن كرده است.

امروز خط كشى‏هاى جديد علمى، دينى، مذهبى، دانشگاهى و تكنولوژى (فن آورى) به ما مى‏گويد: ملتى كه در عرصه‏هاى مختلف حرفى براى گفتن نداشته باشد جايى براى عرض اندام هم ندارد. حيات ارزانى ملت‏هاى پيشرو است و اين امر حتى در حوزه دينى و «توليد علم»، قابل عنايت و توجه است.

سياست‏گزارى در آغاز

امر توليد علم نيازمند سياست‏گذارى جدى و فورى است. اين نياز از آنجا ضرورت مى‏يابد كه در حوزه علوم اسلامى مى‏توان كاستى‏ها و ضعف‏هاى جدى را به روشنى مشاهده كرد. همانند:

الف: تكثر فعاليت‏ها بدون جهت دهى مشخص

ب: توليد انبوه ولى توده‏اى و هدايت نشده در عرصه‏هاى مختلف دانش

ج: جزيره‏اى بودن مقوله «توليد علم»

د: ضعف بنيادين پژوهشى

ه: گرايش به سمت تأليف صرف

و: فقدان روش‏ها و مدل‏هاى تحليلى كارآمد در توليد علم Analysis Models

ز: عدم توجه به روش‏هاى تطبيقى در توليد دانش comprative methodeدر حوزه اغلب پژوهش‏ها

ح: عدم تدقيق در واژه‏شناسى مقوله عالم و دانشمند خصوصا در حوزه علوم دينى

و صد البته دهها نكته ديگر كه جهت دهى بهينه و كارآمد پژوهش و توليد علم را با مشكل مواجه نموده است و

براى بررسى ژرفانگر آن خصوصا سياست‏گزارى منطقى و برنامه‏ريزى و مديريت بلند مدت توليد علم و پژوهش در حوزه علوم اسلامى مقدم‏تر از همه چيز انجام يك پژوهش زمينه يابى و وضعيت سنجى با عنايت به توليدات در دامنه زمانى مشخص Range Time ضرورت تام و تمام دارد، چرا كه امروز بهترين و مطئمن‏ترين راه براى تصميم‏گيرى، پژوهش است

واژه كاوى

بر خلاف آنچه در ظاهر به نظر مى‏آيد، علم با دانش و عالم با دانشمند مترادف نيست، هر چهار واژه قدمتى بيش از يكهزار سال دارند. و اين واقعيتى است كه بدانى واژه Scientist در انگليسى تنها حدود 150 سال است كه وارد زبان شده است.

به نظر مى‏رسد كه واژه‏هاى علم و دانش در قرن‏هاى نخست هجرى مترادف يكديگر بوده‏اند، همين‏طور عالم و دانشمند، اما حدود هزار و چهارصد سال تحول، اين واژه‏ها را از يكديگر متمايز كرده است، گرچه تمايزها خيلى صريح نيست. براى ما ابوريحان بيرونى دانشمند است نه عالم، اما غزالى و مجلسى عالم هستند نه دانشمند، دست كم بيشتر عالم‏اند تا دانشمند، به اين معنى كه اگر بخواهيم امروز لقبى به اين بزرگان بدهيم، اين لقب بيشتر عالم خواهد بود تا دانشمند.

در اروپاى قرن 19 واژه‏اى به نام علم پديد آمد و اين برآمدن حرفه، بدون دردسر نبوده است. عمده مخالفان اين حرفه پدران كليسا بوده‏اند اين حرفه جديد كه نتيجه مجاهدت‏هاى چهارصد ساله دانشمندان غربى است، مدعى حجيتى در جامعه بود كه قبلاً فقط دربست در اختيار كليسا بود. به همين دليل سر برآوردن اين حرفه با يك جنگ قدرت همراه بود.

مذهب در اروپا مدعى امورى بود كه علم جديد در مورد آن نظر داشت. كيهان شناخت، به معناى عام آن يا بينش انسان در خلقت و پيدايش آسمان‏ها و افلاك، به زبان آن روز، در اختيار كليسا بود و اين اتفاقى است كه در دنياى اسلام نيفتاده و هيچ‏گاه دين اسلام و حوزه‏هاى دينى مدعى در اختيار داشتن دربستِ دانش و معلومات نشدند. در غرب با اين رويكرد دانشمندان را برانگيختند و به مرور آن را از كف اختيار كليسا بيرون كشيدند و يكى از امور مورد اختلاف جامعه و كليسا، كه منجر به سكولاريزاسيون شد، همين اختلاف علم و دين بود.

اسلام و دنياى توليد علم

خوشبختانه در مسير توليد علم و دانش، جامعه مسلمين شاهد اين روند نبوده و در موارد بسيار قابل استناد حوزه دانش دين، راهگشاى علم بوده و هست و چه بسا در بسيارى موارد دوشادوش هم حركت كرده‏اند.لذا وجه ياد شده، درست آن وجهى است كه در اسلام هيچ‏گاه، مورد دعوى نبوده است، نظام سلسله مراتبى در جامعه اروپايى بسيار درهم تنيده بوده است و در اين خصوص نقش اساسى داشته است. نظام سلسله مراتبى كليسا به سختى از ادعاى خود بر علوم دفاع مى‏كرد و دانشمندان كه تا اواسط قرن نوزدهم غير حرفه‏اى به حساب مى‏آمدند، براى مقابله با اين سلسله مراتب مى‏بايستى نظامى قابل مقايسه ايجاد مى‏كردند. اين چنين شد كه دانشمندان حرفه‏اى شدند و بعد از آن نيز دانشگاه‏ها و مراكز تحقيقاتى به سبك امروز ايجاد شدند.

تولد حرفه دانشگرى

به اين ترتيب حرفه دانشگرى و توليد علم در قرن نوزدهم پديد آمد. اين حرفه براى اينكه بتواند نقش كليسا را در جامعه به عهده بگيرد يا نقشى مشابه آن به دست آورد، مى‏بايست خود را هر چه بهتر و مقبول‏تر تعريف بكند و منافعش را براى جامعه نشان بدهد.

انقلاب صنعتى اروپا و نقش پيشگويى كننده علم همراه با رفع نيازهاى صنعتى، به اين امر كمك كردند. جامعه علمى، يعنى مجموعه دانشگران، كه همواره سخت در تلاش براى حل معماهاى جديد و پاسخ به سئوال‏هاى جديد در علم بود كه، نظام ارزيابى درونى خود را آفريد. به اين ترتيب علم جديد تبديل به يك حرفه شده است لذا علم يك فرآيند است همراه با روش و نتايج، نتيجه علم تنها دانش و قانون‏هاى علمى نيست. بلكه روش نيز هست. از طرفى، تغيير يا تصحيح اين روش علمى هم به عهده دانشگران است و در فرآيند علمى انجام مى‏پذيرد.

اتحاد آموزش و پژوهش

اتفاق ديگرى كه در اواسط قرن نوزدهم از آن نام برده مى‏شود اتحاد بين آموزش و پژوهش است كه هنوز در بسيارى از كشورهاى فعلى هم اتفاق نيفتاده است و توسط هومبولت در آلمان باب شد. و مراكز تحقيقاتى آكادميك را ايجاد كرد. در قرن‏هاى هفدهم و هيجدهم با وجود كارهاى علمى مهم، كمتر شغل علمى با حقوق مستمر وجود داشت. اما از ابتداى قرن نوزدهم، در واقع، ابتدا در فرانسه و سپس در آلمان اين مشاغل ايجاد شد و هر مدلى كه در يك كشور پديد مى‏آمد، كشورهاى ديگر آن را تقليد مى‏كردند.

دوران حيرت نگرى

جامعه ما در مجموع در دوران بهت و خوديافت، نتوانست به خوبى از اين ساز و كارهاى درونى حرفه دانشگرى استفاده كند و به قول بعضى تحليل‏گران جريان متأثر كننده اينكه طى 2 قرن اخير خواب‏هاى طولانى داشته‏ايم و حتى صاحب ذوقى گفت: از دوره مادها تا دوره پهلوى دوم كشور ما 446 پادشاه را از سر گذراند و دوره‏هاى شكوفايى خود را مديون فرصت‏هايى است كه بينابين ظهور و سقوط‏ها طى نمود.

از طرفى در ابعاد مختلف تنها به معناى مجموعه اطلاعات كسب شده در فرآيند علم، آن هم به طور سطحى، توجه گرديد. و كمتر به (توليد علم) پرداخته شد همان طورى كه اشاره شد اگر زمانى فارابى فلسفه التقاطى يونان را بومى كرد و آن را تنقيح كرد و دست به توليد علم زد و افتخار آن را تا ابد از آن خود كرد، در زمان حاضر چند دانشمند ايرانى مثل دكتر دستجردى كه خود تحصيل كرده غرب است توانايى نگريستن نو به فلسفه مدرنيته و پسامدرنيسم است كه مقالات و توليدات علمى‏اش توسط اقطاب فيلسوفان معاصر مورد عنايت و توجه قرار مى‏گيرد.

hnhliادامه

ادامه دارد....


منبع:حوزه نت                                         تنظیم:مجید نقدی گروه حوزه علمیه