تبیان، دستیار زندگی
یکی از مهم ترین وظایف خطبا و رهبران مذهبی در این عصر، رهبری و هدایت نسل جوان است،امام صادق فرمودند علیکم بالشباب :بر شما باد بر جوانان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اینگونه منبر برویم
منبر

خطبا و اهل منبر از آن جهت که سخنگوی اسلام و هادیان اجتماع و پیشروان قافله انسانیت هستند نقش قشر روشنفکر اسلامی را در دست دارند، از این رو باید دارای شرایطی باشند تا بتوانند وظیفه مهم و حیاتی خود را ایفا کنند:

1. خطبا و رهبران دینی جامعه باید از رشد اسلامی برخوردار باشند. رشد یعنی شناخت سرمایه ها و درک سود و زیان و قدرت بهره برداری از امکانات و جلب سود و دفع زیان. خطیب رشید کسی است که امکانات و سرمایه های خود، دردهای و کمبودهای خود و موانع کار خود را تشخیص دهد و راه چاره آن دردها و رفع آن نیازها را بشناسد و نسبت به آنها دغدغه داشته باشد.مبلغین واقعی و مجامع واقعی آن مبلغین و مجامعی هستند که مظهر رشد اسلامی باشند، بیدار کننده باشند، دردها و نیازها را درک کنند، راه چاره آن دردها و رفع آن نیازها را نشان دهند. رشد انواعی دارد از جمله: رشد مالی، رشد خانوادگی، رشد اخلاقی، رشد اجتماعی، رشد سیاسی، رشد دینی و اسلامی. رشد اسلامی متضمن رشد اخلاقی و رشد اجتماعی و رشد سیاسی هم هست، زیرا در اسلام هم اخلاق است و هم مسئولیت اجتماعی و هم مسئولیت سیاسی و هم مسئولیت رهبری معنوی، دلیل توجه به ابعاد مختلفرا می توان از آیه تفه می توان استنباط کرد، این است که اولاً در خود دین متفقه باشیم، اسلام شناس باشیم؛ مکتب اسلام را از نظر معارف الهی، از نظر اصول اخلاقی و تربیتی، از نظر احکام، از نظر فلسفه احکام و فلسفه اجتماعی اسلام را بشناسیم. هدفهای اسلام و وسایلی که برای وصول به هدفها ازائه داده بشناسد. دخلها و تحریفات و بدعتها را از سنتها تشخیص دهد. درجه اهمیت هدفها و وسایل را باز شناسد سود و زیان های اسلامی بشناسد(همانطور که امام حسین(ع) به موقع شناخت و با خون خود آن را یاری کرد) بعلاوه لیاقت نگهداری و جلب مصالح و دفع مضار اسلام را داشته و ارزیابی های صحیحی از اسلام ارائه دهد. و مانند کسانی نباشند که به خاطر نمردن در بلادکفر از تبلیغ هزارها بت پرست ژاپنی چشم پوشید چون ممکن است در بلادکفر بمیرم این از بی رشدی و عدم ارزیابی صحیح است. حساسیت ها خطبا و مبلغین باید از درک بالای دین و مردم برخوردار باشد و مسائل جزئی و فرعی فقهی و اختلافات مذهبی را محور قرار نداد. این حساسیت های کاذب ولی ماهرانه موجب ترک اصول و غفلت از مهمات دین می شود.

2. داشتن علم و اطلاع كامل‏ از خود دين، یعنی بايد علم و اطلاعش به مبانی دين كافی باشد، بايد اسلام را كاملا بشناسد، به روح تعليمات اسلامی آگاه باشد، ظاهر اسلام و باطن اسلام، پوسته اسلام و هسته اسلام، همه را در حد خود و جای خود بشناسد تا بفهمد مصلحت دين يعنی چه؟ روحانیت ما خیال می کند مسئولیتش فقط ابلاغ چند مسأله فرعی است، آن هم مسائلی که هزارها بار زیر و رو شده و فقط به شکل سنتی و نکرار مکرر است و حال آنکه مسئولیت اصلی اش ایجاد رشد و لیاقت و اعطای شناخت اسلام و فرهنگ اسلامی و سرمایه های اسلامی و تاریخ اسلام و معرفی مکتب اسلام به صورت یک مکتب و یک ایدئولوژی و جهانبینی اسلام است. از این رو خطابه باید معرّف فلسفه و راه و روش اسلام در مقابل مکتب ها و روش های اخلاقی و اقتصادی و سیاسی جهان باشد. و بیش از هر زمان دیگری دارای منطق قوی داشته باشد بنابراین این وظیفه خطیر و بزرگ از طرفی استعداد عقلی و طبیعی می خواهد و از طرفی سرمایه و ذخیره علمی.

3.  کسب علم و اطلاع از اوضاع جهان و جريانهای اجتماعی به عبارت دیگر تنها دانستن و شناختن دين برای‏ مصلحت‏گوئی كافی نيست، جامعه را بايد بشناسد، به اوضاع دنيا بايد آگاه‏ باشد، بايد بفهمد كه در دنيا چه می‏گذرد و امروز مصلحت جامعه اسلامی در برابر جريانهای موجود دنيا چه اقتضا می‏كند، و مردم را به آن جريانها و مصالح واقعی آنها آگاه بكند. جريانهايی در نقاط دوردست جامعه اسلامی واقع می‏شود و مردم بيخبرند و نمی‏دانند چه گذشته است، خطيب بايد آنها را به مردم بگويد. خلاصه‏ كلام، اوضاع خارجی و داخلی دوردست را به مردم بگويد.

4.  خودش اهل تقوا باشد.خطیب از آن نظر که واعظ است و می خواهد مردم را متذکر کند و خضوع و خشوعی در قلب ها ایجاد کند و قساوت ها را از بین ببرد، لازم است که خودش اهل عمل و تقوا، صدق و اخلاص باشد.

5.  خلوص در نیت داشته باشد.در باب‏ اخلاص هم دو مطلب مورد احتياج روز ما است: يكی اينكه منبر، كرسی دلالی برای شخصيتها قرار نگيرد، ديگر اينكه باید با نقاط ضعف جامعه مبارزه کرد و نه آنکه از آن نقاط ضعف بهره برداری و آن نقاط را تقویت نماید. و یا همیشه نقاط ضعف کسانی را که مخاطب او نیستند برای دلخوشی مستمعین بگوید. چقدر فرق است بین اینکه انسان حقیقت تلخ را به جامعه بگوید و یا اینکه هر چه دل جامعه می خواهد به آنها بگوید.

6. باید «شامّه تیز» داشته باشند، حوادث آینده را خوب پیش بینی کنند و از حال در فکر استقبال باشند.

7. به معنی واقعی روانشناس و جامعه شناس باشند و بدانند که شناختن جامعه از هر عملی دیگر مهمتر است و آدمی با حفظ کردن جُنگ مرحوم والد و نوشتن چند منبر خطیب نمی شود.

8. خطیب باید به هضم شدن و جذب شدن سخن توجه داشته باشد. این شرط معنی اش این است که بیان هر مطلب باید متناسب باشد با وضع حاضر و مخصوص جامعه، مانند غذایی باشد که به مریض می دهند. رسول اكرم می‏فرمايد: «انا معاشر الانبياء امرنا ان نكلم الناس علی قدر عقولهم»

9.  جریان ساز ی مثبت داشته باشد.خطیب گذشته از جنبه موعظه، باید جنبه اگاه کننده و تحریک هم داشته باشد چنانکه خود قرآن در کنار وعظ از قیام نیز سخن می گوید:«قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا..» مثل خطابه های سید جمال الدین اسدآبادی.

10. تبلیغات دینی نباید جنبه شخصی داشته باشد، یعنی به صورت دلالی برای اشخاص و یا اِعمال غرض برای اشخاص دیگر در آید، و نباید آنقدر کلی و دور از روح زمان باشد که حتی تصور انطباق با وضع حاضر هم در اذهان پیدا نشود.

11. خطبا رابط میان دستگاه روحانیت و مردم باید باشند چون بیشتر با مردم سر وکار دارند و روبرو می شوند و بیشتر به حوایج جامعه پی می برند و بهتر می توانند درک کنند.

12. هم انذار داشته باشد و هم تبشیر معنی هادی قوم بودن اين نيست كه ما تنها حالت منع و توقف به خود گرفته‏ايم، به هر كاری كه می‏رسيم می‏گوئيم‏ اين را نكن، آن را نكن، و مردم را گرفتار كرده‏ايم، يك جا هم بايد مردم را تشويق كرد و به حركت آورد. یکی از سرمایه های ما جوانان و کودکان ماست. این سرمایه ها را باید حفظ و نگهداری کنیم. ولی برخی مبلغین، جوانان را به بهانه های مختلف طرد میکنند و به دامن دشمن می اندازند.

13. به نسل جوان توجه کند یکی از مهم ترین وظایف خطبا و رهبران مذهبی در این عصر، رهبری و هدايت نسل جوان است،امام صادق فرمودند علیکم بالشباب  :بر شما باد  بر جوانان  این رهبری و هدایت از لحاظ تاكتيك و كيفيت‏ عمل در زمانهای متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت، فرق می‏كند و ما بايد اين خيال را از كله خود بيرون كنيم كه نسل جديد را با همان روش قديم رهبری كنيم. نسل جوان ما مزايائی دارد و عيبهائی. زيرا اين نسل يك نوع ادراكات و احساساتی دارد كه درگذشته نبود و از اين جهت بايد به او حق داد. در عين‏ حال يك انحرافات فكری و اخلاقی دارد و بايد آنها را چاره كرد. چاره‏ كردن اين انحرافات بدون در نظر گرفتن مزايا يعنی ادراكات و احساسات و آرمانهای عالی كه دارد و بدون احترام گذاشتن به اين ادراكات‏ و احساسات ميسر نيست. بايد به اين جهات احترام گذاشت. رو در بايستی‏ ندارد. در نسل گذشته فكرها اين اندازه باز نبود، اين احساسات با اين‏ آرمانهای عالی نبود. بايد به اين آرمانها احترام گذاشت. اسلام به اين‏ امور احترام گذاشته است. اگر ما بخواهيم به اين امور بی‏اعتنا باشيم‏ محال است كه بتوانيم جلوی انحرافهای فكری و اخلاقی نسل آينده را بگيريم. فكر اساسی به اينست كه اول ما درد اين نسل را بشناسيم، درد عقلی و فكری، دردی كه نشانه بيداری است يعنی آن چيزی را كه احساس می‏كند و نسل‏ گذشته احساس نمی‏كرد اصل كلی است كه نسل جوان افكار و ادراكات و احساساتی دارد و انحرافهائی. تا به دردش يعنی به افكار و ادراكات و احساساتش رسيدگی نشود نمی‏شود جلو انحرافاتش را گرفت. بنابراین در رهبری نسل جوان، بيش از هر چيز دو كار بايد انجام شود : يكی بايد درد اين نسل را شناخت و آنگاه در فكر درمان و چاره شد. بدون شناختن درد اين نسل هرگونه اقدامی بی‏مورد است. ديگر اينكه نسل كهن بايد اول خود را اصلاح كند. نسل كهن از بزرگترين گناه خود بايد توبه كند و آن مهجور قرار دادن قرآن است. همه بايد به قرآن بازگرديم و قرآن را پيشاپيش خود قرار دهيم و در زير سايه قرآن به سوی سعادت و كمال حركت‏ كنيم.

نوشته سید مهدی موسوی گروه حوزه علمیه


منابع:

مرتضی مطهری، ده گفتار، تهران، صدرا، 1385.

....................، یاداشت ها، ج3، ص324- 358.

....................، یاداشت ها، ج4، ص468- 482.