کودکم اما قربانی کار
آیا شما می دانید كار كودكان چه هزینههایی برای اجتماع دارد؟ این مسئله از چند جنبه قابل توجه است. نخست، بحث باز ماندن آنها از آموزش است. اثر میان مدت و بلندمدت آموزش بر رشد درآمد ملی اثبات شده است كه با كار كودكان، جامعه از آن محروم میماند. نكته دوم، سلامت كودكان در مفهوم عام آن است. كودكان با وارد شدن در چرخه كار و تولید، دچار فرسایش زودهنگام میشوند. حتی در مواردی میزان امید به زندگی این كودكان با دریافت هزینههای بیماری و درمان آنها كاهش پیدا میكند. یعنی هزینه اضافهتری بابت درمان و بیماری آنها به جامعه تحمیل میشود. پس بهتر است رویكرد اقتصادی جامعه به سمت و سویی سوق پیدا كند كه به آموزش كودكان بیشتر توجه شود. دولت باید زمینههای لازم را برای آموزش كودكان محروم از تحصیل را از طریق حمایت مؤثر از آنان و خانوادههایشان فراهم كند.
كار كودكان به سبب ویژگی خاص این نوع اشتغال، فرصت اشتغال را از نیروی كار آماده برای ورود به بازار كار میگیرد و آنها را بیكار میكند. بخش زیادی از تولید كودكان را میتوانند بزرگسالان انجام بدهند. مناسبات بازار كار یكی از مباحثی است كه به این قبیل مشكلات دامن میزند. اگر نسبت حقوق كودك به نیروی كار سنجیده شود، ارتباطی به دست میآید كه هر چقدر رقم آن پایینتر باشد تقاضای بیشتری برای نیروی كار كودك وجود خواهد داشت و در مقابل، تقاضا با نیروی كار جوان كاهش پیدا میكند. با افزایش تقاضا برای نیروی كار كودك، به صورت طبیعی میزان دستمزد كودكان افزایش پیدا میكند. این نتیجه را میتوان از دو دیدگاه بررسی كرد.
در نگاه اول، این مقوله به نفع كودكان است، اما در نگاه دو، با افزایش تقاضا برای كار كودكان، هزینههای اجتماعی افزایش چشمگیری پیدا میكند كه مقرون به صرفه نیست، زیرا میزان بیكاری در جامعه افزایش پیدا میكند. با توجه به آمارها، حدود 7/1 میلیون كودك در سراسر كشور شاغلند و در صورتی كه نسبت دستمزد آنها را با بزرگسالان برآورد كنیم میبینیم حدود 600 هزار شغل وجود دارد كه بزرگسالان میتوانند در آنها مشغول به كار شوند، اما در اختیار كودكان قرار گرفته. در این زمینه دولت میتواند سیاستهایی برای تنظیم بازار كار، حذف نیروی كار كودك از گردونه بازار كار و جایگزین كردن نیروی كار آماده برای ورود به بازار كار اتخاذ كند كه البته اتخاذ این سیاست، راهكار اجرایی خاص خود را میطلبد.
وزارت رفاه و تأمین اجتماعی طرحی با عنوان ساماندهی كودكان كار و خیابان در دست اجرا دارد. در این راستا می توان گفت که هر اقدام و سیاستی كه بتواند كودكان كار و خیابان را ساماندهی كند مثبت است، ولی مهم نوع نگاه غالب به این پدیده است. آنچه با عنوان ساماندهی كودكان كار و خیابان از سوی وزارت رفاه وتأمین اجتماعی مطرح شده اگر ادامه همان سیاستهای پیشین باشد، بیشتر برخوردی مخرب است تا كارساز، زیرا بیشتر این كودكان بعد از آنكه با گشتهای سیار بهزیستی به مراكز خاص انتقال پیدا میكنند پیش خانوادههایشان برگردانده میشوند، غافل از اینكه این خانوادهها هستند كه كودكان را به خیابان میفرستند تا كار كنند. انتظاری كه از وزارت رفاه و تأمین اجتماعی میرود این است كه چارچوب وسیعتری در نظر بگیرند. مقوله ساماندهی كودكان كار و خیابان به شكل موجود چرخه ناقصی است كه نتیجه مؤثری در پی نخواهد داشت.
بر اساس اطلاعات و آمارهای موجود، نزدیك به 750 هزار كودك در سن تحصیل در مقطع ابتدایی، خارج از پوشش نظام آموزش كشورمان هستند. برای دستیابی به توسعه دانشمدار، باید زمینههای تولید نیروی غیردانشی حذف شوند، زیرا این 750 هزار كودك در سن تحصیل و خارج از نظام آموزشی، مخاطراتی برای جامعه ایجاد میكنند كه جبران آنها امكانپذیر نیست. در واقع، این كودكان كه نظام آموزش و پرورش كشور در آموزش به آنها پاسخگو نبوده، در ده ـ بیست سال آینده برای نظام نهضت سوادآموزی كشور تولید تقاضا میكنند. اقدام وزارت رفاه و تأمین اجتماعی اگر مبتنی بر نگرش جامعی نباشد و نگاه پلیسی را به موضوع ساماندهی كودكان كار و خیابان غالب كند، نمیتواند كارساز باشد. حتی به كارگیری لفظ جمع آوری برای ساماندهی این كودكان بیانی توهینآمیز است، زیرا كودكان كار و خیابان صرفاً قربانیانی هستند و تاوان چیزی را پرداخت میكنند كه خود نقشی در آن ندارند.
برای جلوگیری از اشتغال دوباره این كودكان چه تضمینهایی وجود دارد؟ قانون كار و برخی دیگر از قوانین و مقررات موجود كه به كار كودك توجه كردهاند، عمدتاً معطوف به محدود كردن تقاضای كار كودك و ممنوعیت آن هستند كه از یك سو، به سبب اجرای ناكامل و از سوی دیگر، به علت آنكه كودكان عموماً به شكل غیررسمی و در مشاغل غیررسمی به كار گرفته میشوند نتوانستهاند حتی در این بخش كارآمدی چندانی داشته باشند. چیزی كه تاكنون در این زمینه كمتر مورد توجه قرار گرفته ضرورت برنامهریزی و اقدام اساسی و ریشهای برای محدودكردن یا حذف عرصه كار كودك است. فقر خانوادهها و مشكلات معیشتی آنها یكی از عمدهترین دلایلی است كه باعث كار كردن كودك میشود.
وزارت رفاه و تأمین اجتماعی كه متولی ساماندهی، سیاستگذاری و مدیریت برنامهها و طرحهای مرتبط با حل مشكل فقر، و ارتقای سطح رفاه اجتماعی است، باید در هماهنگی با دستگاههایی كه مسئول نظارت بر بهكارگیری غیرقانونی كودكان هستند خانوادههای این كودكان و نیازهای آنان را شناسایی كند و با طراحی برنامههای حمایتی مناسب، این خانوادهها را از نظر معیشتی و رفاهی به سطحی ارتقا دهد كه نیازی به درآمد حاصل از كار كودكان نداشته باشد. به تعبیری دیگر، تا زمانی كه به ریشهها و بسترهای عرضه كار كودك توجه نكنیم و تنها به كنترل تقاضای كار كودك بپردازیم، توفیقی در كنترل این پدیده كه آثار اجتماعی و اقتصادی بسیار زیانباری برای جامعه دارد، نخواهیم داشت.
تصور میكنید قوانین و مقررات موجود قادر به حمایت از كودكان و جلوگیری از استثمار آنها به عنوان نیروی كار هست؟
در قانون كار، كار كودكان زیر پانزده سال ممنوع اعلام شده. اما باید توجه كرد مشكل قانون موجود موضوع غیرمشمول بودن كارهای خانگی در خصوص سن كودكان است. در قانون به مقوله كار خانگی كودكان توجهی نشده، غافل از اینكه تعداد زیادی از كودكان در این حوزه مشغول به كارند.
سپیده دانایی با تلخیص
تنظیم برای تبیان: کهتری