آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری
آیت الله خوانساری در بستر رحلت
در ماده ربیع المولود سال 1321ه. ق ( 1281ه. ش) در این خاندان بزرگ در شهرستان خوانسار، پسری چشم به جهان گشود که او را سید مصطفی نامیدند. سید مصطفی وقتی به سن تحصیل رسید، به مکتب رفت. سپس به تحصیل مقدمات علوم حوزوی روی آورد و با حافظه قوی و هوش سرشاری که داشت، در نوجوانی روانه مدرسه علمیه «مریم بیگم» خوانسار شد. مقدمات را در محضر دایی بزرگوارش، مرحوم حجة الاسلام و المسلمین حاج سید علی رضوی خوانساری آموخت. سپس سطوح عالی را در محضر والد بزرگوارش، آیت الله حاج سید احمد صفایی خوانساری و شخصیتهای علمی آن زمان خوانسار همچون آیات: آخوند محمد بیدهندی، مرحوم سید علی اکبر بیدهندی و مرحوم آقا میرزا محمود ابن الرّضا خوانساری فرا گرفت و دروس سطوح را به پایان رساند.
در شعبان المعظم 1340ه. ق مرحوم آیت الله العظمی حائری از شهر اراک به قم مهاجرت کرد و به تأسیس و بازسازی حوزه علمیّه قم پرداخت. آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری نیز در همین سال برای کسب فیض از محضر آیت الله حائری، به قم هجرت کرد و چندین دوره در حوزه درس اصول و فقه ایشان شرکت جست؛ به طوری که در شمار خواص اصحاب مرحوم آیت الله حائری درآمد. وی در مجلس استفتای ایشان شرکت میکرد و بسیار از آیت الله صفایی خوانساری شنیده میشد که میفرمود: «این فرع در محضر آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) مطرح شد و ایشان چنین فرمودند.»
مرحوم آیت الله خوانساری مورد وثوق آیت الله حائری بود، به طوری که وقتی اهالی محلّه چهل اختران قم از مرحوم آیت الله حائری تقاضا کردند یکی از علمای مورد اطمینان خویش را جهت اقامه نماز جماعت به آن محل بفرستد، این مأموریت را به مرحوم آیت الله صفایی خوانساری محوّل کرد و ایشان حدود شصت سال در مسجد چهل اختران اقامه جماعت میکرد. مرحوم آیت الله خوانساری میفرمود:
«در دوران ستم شاهی رضاخان که مشکلات طاقت فرسایی در حوزههای علمیّه وجود داشت، شرایطی پیش آمد که مرحوم آیت الله حائری نتوانست در یک ماه شهریه طلّاب را بپردازند. در آن موقع این جانب در مدرسه فیضیه حجره داشتم. یک شب دیدم در حجره به صدا درآمد، در را گشودم، دیدم مرحوم آیت الله حائری است. وارد شد، پنج تومان (به پول آن عصر) به من داد و فرمود: «آقای خوانساری! این ماه شهریه ندادهایم، ولی حساب شما با دیگران جدا است. شما طلبه ي فاضل هستید. این پول را بگیرید، ولی با دیگران صحبتی نفرمایید و رازداری کنید.»
آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری برای استفاده از محضر درس اساتید بزرگ نجف اشرف، به حوزه علمیّه نجف مسافرت کرد. حدود یک سال مقیم آن شهر شد و در فقه و اصول از محضر آیات عظام: سید ابوالحسن اصفهانی و میرزا حسین نائینی استفاده کرد و همچنین از محضر درس آیات عظام: حاج آقا حسین قمی، آقازاده خراسانی، میرزا محمد صادق اصفهانی و آق رضا مسجد شاهی اصفهانی (قدّس الله اسرارهم) نیز بهرهمند شد. سپس به قم بازگشت و تا آخر عمر آیت الله حائری (سال 1355ه. ق) در محضر درس ایشان به تحصیل پرداخت.
آیت الله خوانساری در کتاب تحصیل، به تدریس، مباحثه و تألیف پرداخت و همچنین برای تحصیل معارف عقلی و علم کلام، فلسفه و عرفان، مدّتی در حوزه درس عارف بزرگ، آیت الله العظمی میرزا محمد علی شاه آبادی(ره) (وفات یافته سال 1363ه. ق) و آیت الله العظمی سید ابوالحسن رفیعی قزوینی(ره) (وفات یافته سال 1395ه. ق) شرکت کرد و از حکمت و عرفان آن دو بهرهای فراوان برد.
2- الدّیانة الاسلامیّه (در اصول اعتقادات
2- تقریرات درس فقه و اصول آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری
3- الجواهر المودعه
4- حواشی بر «درر الفوائد» آیت الله حائری
5- حواشی بر کتابهای: شرح لعمه، قوانین الاصول، کفایة الاصول، وسیلة النّجاة مرحوم آیت الله اصفهانی و مکاسب
در مجموع میتوان گفت: وی پس از رحلت آیت الله بروجردی(ره)، در ردیف مراجع تقلید قرار داشت. او بسیار «حاضر الذّهن» بود، به طوری که بعضی او را کتابخانه سیّار میخواندند. هر سؤال فقهی و اسلامی از او میشد، بی درنگ جواب کامل میداد. همچنین او را جامع معقول و منقول میخواندند که در موقعیّت خود، برازندگی آشکاری داشت.
نقش ایشان در اقامت آیت الله بروجردی در قم
مرجع کل، حضرت آیت الله العظمی بروجردی (وفات یافته سال 1380ه .ق) از علمای بزرگ اسلام و مراجع سترگ تشیّع و زعیم عالیقدر و کم نظیر بود و عمده تحصیلاتش در حوزه علمیّه اصفهان و نجف اشرف انجام گرفت. پس از نه سال توقّف در حوزه علمیّه نجف و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ و آیات عظام: آخوند شیخ محمّد کاظم خراسانی (صاحب کفایه) و شریعت اصفهانی، در اواخر سال 1328ه. ق برای دیدار بستگان به بروجرد بازگشت. در همان ایّام پدرش از دنیا رفت و دیگر نتوانست به نجف اشرف بازگردد. او مجتهدی توانا، فقیهی وارسته و دارای فضایل و اوصاف حمیده بود، لذا در بدو ورود به بروجرد، مورد توجّه علما و بستگان طباطبایی و مردم بروجرد قرار گرفت و همین موضوع موضوع باعث شد این مجتهد جوان، با اصرار علما و مردم، در بروجرد ماندگار شود. وی پس از فوت مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین بروجردی، مرجع تقلید مردم بروجرد و اطراف آن شد و سی و سه سال در بروجرد اقامت گزید. در این مدّت به تدریس و تربیت شاگرد و خدمات اجتماعی پرداخت و آثار و برکات فراوانی در بروجرد و لرستان از خود بر جای گذاشت. تا این که در اواخر سال 1363ه. ق برای مداوای بیماری خود در بیمارستان فیروزآبادی شهر ری بستری شد. در این مدّت جمعیّت بسیاری از عموم طبقات به عیادت او آمدند و علما، فضلا و مدرّسین برجسته قم ضمن عیادت، از وی خواستند پس از بهبودی، در قم اقامت گزیند و زعامت حوزه علمیّه قم را عهده دار شود. اصرار علما و مدرّسین و در رأس آنها، آیت الله العظمی حاج آقا روح الله خمینی (قدّس سرّه) باعث شد ایشان پس از استخاره به قم حرکت کند. وی در روز 14محرم سال 1364ه. ق (مطابق با نهم دی ماه سال 1323شمسی) در میان استقبال پرشور علما و مردم، وارد قم شد و تا آخر عمر، حدود پانزده سال، در قم به تدریس، رسیدگی به امودر و تصدّی مرجعیّت و زعامت پرداخت.
یکی از بزرگان که برای آمدن آیت الله العظمی بروجردی(ره) به قم، تلاش و اصرار فراوانی داشت و نقش مؤثّری ایفا کرد، مرحوم آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری(ره) است. او از مریدان خاص آیت الله بروجردی(ره) بود و همواره در کنار استاد، چون ستاره زهره در کنار ماه میدرخشید و تا آخر عمر استاد، در شمار اصحاب خاص و اعضای استفتای ایشان باقی ماند. پس از استقرار آیت الله بروجردی(ره) در قم، بستگان ایشان و بزرگا بروجرد به قم آمدند تا با اصرار، ایشان را به بروجرد برگردانند. آیت الله صفایی خوانساری(ره) در این باره میگوید:
«آنها آنقدر در مورد بازگشت آیت الله بروجردی(ره) به بروجرد، اصرار و پافشاری کردند، که آقای بروجردی مأخوذ به حیا شد و قول داد که برمی گردم. آن گاه با عدّهای از بزرگان قم صحبت کرد که: «من نمیتوانم روی اقوام و بنی اعمام خود را به زمین بزنم و من باید به بروجرد بازگردم» ولی آقایان از جمله حاج آقا روح الله (امام خمینی) سخن گفت و فرمود: «آقا باید بماند.»، و در عین حال تقریباً زمینه بازگشت آقا به بروجرد فراهم شد، من فکر کردم که اگر به طور جدّی جلو این کار را نگیریم، دیگر آقا میرود. من با خشونت و تندی گفتم: «هیچ راه ندارد که یک دریای بزرگ را شما در تنگ کوچک جا دهید. بروجرد گنجایش رشد آقا را ندارد، باید ایشان در حوزه علمیّه قم بماند.» همین سخن موجب شد که عدّهای از بزرگان حوزه و مؤمنین، از این سخن حمایت کرده و از بازگشت آقا به بروجرد، جلوگیری نمودیم و سرانجام ایشان در قم اقامت نموده و وجود پربرکتش، منشأ آثار و برکات بسیار، در ابعاد مختلف گردید.»
آیت الله صفایی خوانساری، در طول مدت اقامت پانزده ساله آیت الله العظمی بروجردی(ره) در قم، همواره با ایشان محشور بود و در خانه و محل درس و رفت و آمد و در جلسه استفتا و... از یاران خصوصی آقای بروجردی(ره) به شمار میآمد، او خاطرات بسیاری از آن دوره داشت که همه آموزنده و عبرتانگیز است، از جمله ایشان نقل میکرد:
«روزی در محضر آیت الله بروجردی (قدّس سرّه) نشسته بودم. عدّهای از اصحاب ایشان از خدمات و کارهای آن بزرگوار، تعریف و تمجید میکردند. من ساکت بودم و چیزی نمیگفتم و اظهار نمیکردم. به من رو کرده و فرمودند: «شما چرا ساکت هستید ّ»
عرض کردم، در روایت دارد: «اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ» (عمل را خالص کن که سنجنده، تیزبین و عمیق نگر است.
تا این عبارت را (که حدیث قدسی و از جانب خدا است.)خواندم، اشک از دیدگانشان جاری شد و حالشان دگرگون گردید. به آقایان حاضر رو کرد و فرمود: «بله! اگر در قیامت شما باشید، مسئله حل است، ولی نه؛ «اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ»؛ پس از آن، هر گاه به من برخورد میکردند، میفرمودند: «اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ» و حالشان دگرگون میشد. آیت الله بروجردی واقعاً به معاد باور داشت و به آن یقین کرده بود.»
خاطره دیگر این که:
«آیت الله العظمی بروجردی(ره) در شؤون درس و خدمات اجتماعی بسیار پرتلاش بود، از کار خسته نمیشد، همه ساعات روز و شب او، از آغاز روز تا پایان شب، به تلاش میگذشت. حدود شش ماه بین الطّلوعین به خدمتشان میرفتم، تا کتاب «فهرست منتخب الدّین» را حاشیه و مستدرک کنند. این کتاب مطابق فهرست شیخ طوسی، پیش رفته و در واقع متمّم آن است.»
ارتباط ایشان با علمای زمان خود، بسیار صمیمی بود. به آیات ثلاث (آیت الله حجّت، آیت الله سید محمد تقی خوانساری و آیت الله سید صدرالدین صدر) بسیار احترام میگذاشت و در مسایل مهم با آنها مشورت میکرد. با امام خمینی(ره)رابطه بسیار خوب و صمیمی داشت و در مواقع حسّاس با ایشان مشورت میکرد.
مرحوم آیت الله صفایی خوانساری از معدود شخصیتهای علمی حوزه علمیه قم بود که در زمینه علوم مختلف اسلامی صاحب نظر بود و با ذهن قوی و حافظهای کم نظیر به بحث و بررسی پیرامون مسائل فقهی، حدیثی، کلامی، اصولی، تفسیری، فلسفی، تاریخ، رجال و درایه میپرداخت.
مرحوم آیت الله خوانساری از بدو ورود به قم در جرگه علاقمندان به حضرت امام خمینی(ره) قرار گرفت و ارتباط زیادی با آن حضرت داشت. علاوه بر این، مرحوم خوانساری در بسیاری از دروس، همراه و همدرس امام بود. از جمله میتوان به درس «شرح مصباح الانس» و «شرح فصوص قیصری» مرحوم علامه شاه آبادی، و درس مرحوم آقا شیخ محمد رضا مسجد شاهی - که برای مدتی به قم آمده بود. - اشاره کرد. وی به اتفاق حضرت امام در درس معقول مرحوم آیت الله رفیعی قزوینی شرکت داشتند. حضرت امام به طور مرتّب با اعزام نماینده، از احوالات مرحوم آیت الله خوانساری آگاه میشد، به طوری که حضرت امام(ره) در ماه آخر عمر خویش برای آیت الله خوانساری پیغام فرستا که: «به علت گرفتاریهای موجود، من فراموش کردم که ماه گذشته از احوالات شما جویا شوم، ولی دیشب به مناسبتی صبیّهام مرا به یاد شما انداخت، لذا خواستم از شما عذرخواهی کنم.» مرحوم خوانساری با نقل این موضوع، پیوسته میفرمود: «امام واقعاً یک مرد استثنایی بود. ایشان در بین همنوعانشان بی نظیر بود، چه از لحاظ عبادت و تهجّد و چه از لحاظ علمی، فقه ایشان، فقه قوی ای بود.»
او درباره حضرت امام(ره) در مصاحبهای میگوید: «هر گاه از امام خمینی(ره) صحبت به میان میآید، متأثّر میشوم. واقع مطلب این است که منقلب میگردم. شاید باور نکنید اگر بگویم کمتر کسی را سراغ دارم که مانند ایشان اهل عبادت و تهجّد باشد. امام در عبادت و تهجّد اگر بی نظیر نبود، یقیناً کم نظیر بود. آن شخصیّت بزرگ دارای ابعاد گوناگون بود. فضائل علمی و عملی داشت که منحصر در خودش بود. با خودش هم برد و به هیچ کس نداد. تهجّدات، گریهها و حالت فوق العادهای که داشت، منحصر به فرد بود. ایشان استعداد ذاتی منحصر به خودش داشت. مجمع الفضایل و ذخیره الهی برای اسلام و مسلمانان بود.»
خداوند این توفیق را به مرحوم آیت الله خوانساری عنایت فرموده بود که منیّت خویش را زیر پا بگذارد. او در نهایت سادگی، زندگی بسیار فقیرانهای داشت و از ابتداییترین امکانات محروم بود. دیناری در بانک پول نداشت. پیوسته به صورت پیاده جهت اقامه نماز جماعت به مسجد و مدرسه و یا مجالس دیگر میرفت و برای تأمین حوائج روزمرهاش شخصاً به نانوایی، قصّابی و بقّالی مراجعه میکرد. اگر مدتی هم در صف میماند. اصلاً گلایهای نداشت. حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی عراقی در مورد کمالات اخلاقی و مدارج علمی ایشان طی نامهای که به بیت ایشان ارسال فرموده، مرقوم داشت:
« در ابعاد وجودی آیت الله خوانساری، دو چیز بسیار بسیار جلوه گر بود که میتوان گفت در تمام حوزه، کم نظیر، یا بی نظیر بود:
اول: اطلاع و شناخت ایشان از مخطوطات و رجال، چه بسا میشد کتابی دست ایشان داده میشد که آغاز و انجام نداشت و بالبداهه یقین میفرمودند که چه کتابی است و مؤلّف آن کیست. و همچنین در رجال و مؤلّفین و اصحاب ائمّه اطهار(ع).
دوم: خصلتی که بسیار مهم است، صفای باطن و خوش قلبی ایشان است. شاید در مدت متجاوز از شصت سال که با ایشان صداقت و دوستی و مودّت داشتیم، یک جمله و یا کلمه به عنوان تعرّض یا کنایه نسبت به اشخاص - اعم از دوست و دشمن - نشنیدم و ندیدم و همیشه سلامت نفس و باطن خود را از دست نمیداد. ممکن بود که دیگران در صدد اذیّت و آزار ایشان برآیند، ولی معظّم له ابداً به روی خود نمیآورد و در صورتی که طرف دستش از دنیا قطع شده بود، فقط میفرمودند: «خداوند رحمتش کند و از گناهانش صرف نظر فرماید.»
یکی از ویژگیهای ممتاز آیت الله خوانساری، فراهم نمودن گنجینهای نفیس از کتابهای خطّی قدیمی و نگهداری آنها بود. آنچه در این راستا مهم است، این که ایشان به علما و فضلا اجازه میداد از آن گنجینه استفاده کنند و گاهی کتاب را در اختیار آنها میگذاشت. همچنین از ناشران میخواست تا به چاپ و انتشار آنها اقدام کنند.
مرحوم آیت الله خوانساری در گسترش کتابخانهها از جمله کتابخانههای مدرسه فیضیه و مسجد اعظم نقش ارزندهای داشت. کتابهای ارزشمندی را که در شهرها وجود داشت، خریداری میکرد و به این کتابخانهها میآورد.
آیت الله خوانساری در بستر رحلت
در شامگاه روز پنجشنبه، مورّخ 1371/7/23شمسی روح بلند آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری به ملکوت اعلی پیوست. این عالم ربّانی در پی چهل روز کسالت و عمل جرّاحی کیسه صفرا در بیمارستان آبان تهران، در بستر رحلت افتاد. در این ایّام، روزی پزشک معالج از وی پرسید: آقا چه میخواهی؟ در کمال شگفتی شنید که آقا میگوید: «جدّم را میخواهم، حضرت محمّد(ص)را میخواهم، تا هر چه زودتر نزد حضرتش بروم.» در این هنگام، ناگهان فضایی از جذبه و روحانیت، اتاق کوچک بیمارستان را فرا گرفت. پرستارانی که در آن جا بودند، به یکدیگر نگاه میکردند و محو نورانیّت این کلام نورانی شده بودند که از عمق اندیشه و عشق و آرزوی آن پیر عرفان برمی خاست.
آن مرحوم سه ماه قبل، در سفری به خوانسار، با جوانان محل خداحافظی وداع کرده و به آنها گفته بود: دیگر مرا نخواهید دید. اصولاً همه کسانی که در دوران بیماری با ایشان بودند، میدانستند که او از مرگ خود باخبر بود. به همین دلیل دو روز قبل از رحلت، همه فرزندانش را به گرد خویش فرا خواند و دستور داد گوسفندی ذبح کرده، گوشت آن را بین فقرا و مستمندان تقسیم کنند و آب گوشتی تهیه شود، تا همه فرزندانش در محضرش ناهار صرف کنند. سپس ضمن اعلام این مطلب که: «من به زودی از دنیا خواهم رفت.» صحبت هایی را که ضروری دید، با آنها مطرح کرد.
یک هفته قبل از وفات، آیت الله العظمی مکارم شیرازی - مدّ ظلّه - برای عیادت به محضرشان آمد، دست در دست آقای مکارم نهاد و فرمود: «من به زودی میروم، ولی حوزه باید بماند. شماها حوزه را حفظ کنید.» سرانجام صبح روز پنج شنبه 17ربیع الثانی، دارو نخورد و به پسر بزرگش فرمود: «امروز آخر عمر من است، میخواهم سبک باشم، مرا راحت بگذارید و از خوردن دوا و غذا معافم دارید.» همان روز ( 17ربیع الثانی 1413ق برابر با 1371/7/23ش) در سن 92سالگی (به سال قمری) وفات یافت.
ساعت ده صبح شنبه 71/7/25شمسی پیکر پاک این عالم ربّانی را از مسجد امام حسن عسکری(ع)به طرف حرم مطهّر حضرت معصومه(س)تشییع کردند. دهها هزار نفر جمعیّت، به ویژه علما و طلاب علوم دینی در تشییع جنازه کم نظیر او شرکت داشتند و گریه کنان فریاد میزدند: «عزا عزا است امروز، روز عزا است امروز، آیت حق خوانساری، پیش خداست امروز، مدرسه فیضیّه ماتم سرا است امروز، فاطمه معصومه(س) صاحب عزا است امروز، خامنهای رهبر، صاحب عزا است امروز، حوزه علمیه قم صاحب عزا است امروز.»
آن روز اکثر درسهای حوزه علمیّه قم تعطیل شد. فضلا، علما و مراجع در تشییع شرکت کردند و به قول یکی از فضلا، حداقل دوست نفر مجتهد مسلّم بر جنازه او نماز خواندند. امامت نماز توسط حضرت آیت الله حاج شیخ ابوالفضل نجفی خوانساری انجام شد؛سپس جنازه مطهّر را در حرم مطهّر حضرت معصومه؛ 3طواف دادند و در مسجد بالاسر - جایی که بیش از شصت سال در آن جا صبحها اقامه نماز جماعت کرده بود. - به خاک سپردند.
منبع: پايگاه استاد حسين انصاريان
تهیه و تنظیم فریادرس گروه حوزه علمیه