تبیان، دستیار زندگی
مروری بر 10 دنباله برتر تاریخ سینما نشان می‌دهد كه سنت دنباله‌سازی هالیوود با وجود قانون اصالت گیشه، گاهی اوقات نتایج خوبی هم به بار می‌آورد. نشریه معتبر امپایر به تازگی دست به انتخاب برترین دنباله‌های تاریخ سینما زده است. دنباله‌ها معمولا با انگیزه تكرا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مكانی در آفتاب

مكانی در آفتاب

مروری بر 10 دنباله برتر تاریخ سینما نشان می‌دهد كه سنت دنباله‌سازی هالیوود با وجود قانون اصالت گیشه، گاهی اوقات نتایج خوبی هم به بار می‌آورد.

نشریه معتبر امپایر به تازگی دست به انتخاب برترین دنباله‌های تاریخ سینما زده است. دنباله‌ها معمولا با انگیزه تكرار موفقیت جلوی دوربین می‌روند و به همین دلیل گیشه در آنها اهمیتی فراتر از زیبایی‌شناسی دارد.

اما حتی در دل استودیوهای عظیمی كه در آنها پولسازی از بیشترین اهمیت برخوردار است نیز، دنباله‌هایی ساخته شده‌اند كه گاهی اوقات حتی ارزشمندتر از قسمت اول بوده‌اند. در فهرست برگزیده امپایر، نام آثاری چون «بیگانه‌ها»، «نابودگر2»، «پدرخوانده2» «شوالیه تاریكی» و «پیش از غروب» به چشم می‌خورد كه آثار برجسته‌ای‌اند و البته حضور فیلم‌هایی چون «سوپرمن2» در كنار شاهكارها، كمی عجیب به نظر می‌رسد.

نكته جالب توجه اینكه در میان 10فیلم اول، جز «شوالیه  تاریكی» كه ششمین قسمت از سری فیلم‌های بت من است، بقیه آثار، دومین دنباله‌ای بوده‌اند كه براساس فیلمی موفق ساخته شده‌اند.

1- بیگانه‌ها: فیلم ریدلی اسكات در دهه70، خود یك اتفاق در سینمای علمی – تخیلی محسوب می‌شد. «بیگانه» نویدبخش حضور ستاره‌جوانی به نام سیگورنی ویور بود كه شاید برای اولین‌بار در فیلمی اینچنین، یك زن نقش محوری را ایفا می‌كرد. فروش بالای «بیگانه» و اقبال منتقدان از فیلم، قابل توجه بود. چند سال بعد جیمز كامرون جوان كه به تازگی با «نابودگر» نشان داده بود كه تكنسین توانایی‌ است، پشت دوربین قسمت دوم ایستاد.

«بیگانه» نویدبخش حضور ستاره‌جوانی به نام سیگورنی ویور بود كه شاید برای اولین‌بار در فیلمی اینچنین، یك زن نقش محوری را ایفا می‌كرد. فروش بالای «بیگانه» و اقبال منتقدان از فیلم، قابل توجه بود.

«بیگانه‌ها» به كارگردانی جیمز كامرون، اثری بود كه در آن جلوه‌های ویژه بصری، كاركردی مهمتر از قسمت اول یافته بود. منتقدان در سال‌های بعد «بیگانگان» را فیلمی ارزیابی كردند كه فراتر از اندازه‌های ژانر حركت می‌كند. هیولاهای فیلم و تسلط و قدرت فراوانشان در مقابل نمایش ضعف و استیصال، پیوندی انكارناپذیر با اندیشه‌های جیمز كامرون یافت كه شاید ریشه‌های شكست آمریكا در جنگ ویتنام را با تلخ‌اندیشی شگرفی، جست‌وجو می‌كرد.

موفقیت تجاری فیلم قابل توجه بود و نوبت به دنباله‌های دیگری هم رسید ولی هیچ‌كدام نتوانستند توفیق همه جانبه «بیگانه‌ها» كامرون را تكرار كنند.

2- پدرخوانده2: مشاهده نام هیچ فیلمی به اندازه «پدرخوانده2» درفهرست برترین دنباله‌های تاریخ سینما، بدیهی به نظر نمی‌رسد. فرانسیس فورد كاپولا در دوران  اوج خلاقیت و توان ذهنی‌اش، پس از حماسه «پدرخوانده»، موفق شد این‌بار سرنوشت خانواده كورلئونه را در حال و هوایی پارادوكسیكال روایت كند.

حكایت صعود دن كورلئونه جوان و زوال اخلاقی مایكل كورولئونه در تدوین موازی  برای یك فیلم عظیم استودیویی، اتفاقی فوق‌العاده محسوب می‌شد. پارامونت سرمست از موفقیت «پدرخوانده» ، دست كاپولا را كاملا بازگذاشت تا او قسمت دوم حماسه‌اش را با فراغ بال بیشتری كارگردانی كند.

مكانی در آفتاب

حاصل كار فیلمی به مراتب غنی‌تر و پیچیده‌تر از قسمت اول بود كه گرچه در گیشه به اندازه پدرخوانده یك، نفروخت ولی هم اعضای آكادمی اسكار بیشتر تحویلش گرفتند و هم منتقدان زبان به ستایش گشودند. «این فیلمی‌ است كه با گذر زمان ارز‌ش‌هایش بیشتر كشف شده.» وقتی براندو اعلام كرد كه دیگر حاضر نیست در قامت دن‌كورلئونه ظاهر شود تا قسمت دوم پدرخوانده ساخته نشود، كاپولا، دنیرو را جایگزین او كرد؛ دنیرویی كه  برای  بازی در قسمت اول نیز برای بازی در نقش مایكل تست داده بود.

دنیروی جوان برای بازی در «پدرخوانده2» اسكار بهترین بازیگر مكمل را گرفت و پاچینو نیز تركیبی از بی‌رحمی و شقاوت در كنار نومیدی و خودویرانگری را به خوبی ایفا كرد تا ظهور و سقوط خانواده دن كورلئونه جلوه‌ای مطلوب‌ بر پرده نقره‌ای بیابد. كاپولا سال‌ها بعد قسمت سوم «پدرخوانده» را نیز كارگردانی كرد كه در مقایسه با دو قسمت قبلی اثر متوسطی بود.

3- نابودگر2: روز جزا: كامرون پس از پروژه دشوار «بیگانه‌ها» تصمیم به كارگردانی قسمت دوم فیلمی را گرفت كه به نوعی شهرتش را نیز مدیون كارگردانی آن بود. «نابودگر» اكشنی بود كه با هزینه پایین تولید شد ولی تماشاگران چنان از آن استقبال كردند كه میلیون‌ها دلار سود سرشار نصیب استودیوی سازنده‌اش كرد.

در «نابودگر2: روز جزا» مانند قسمت اول آرنولد شوارتسینگر نقش اصلی را ایفا كرد. با این تفاوت كه این‌بار او نه در قطب شهر كه در جبهه خیر حضور یافته بود. جدال ترمیناتور با روبات پیشرفته دیگری به نام تی‌1000، به خلق نفس‌گیرترین سكانس‌های اكشن دهه 90 منجر شد؛ جایی كه نجات بشریت بر عهده یك روبات گذاشته شد و رستگاری و رسیدن به فرجام نیك از ورای دوزخی به تمام معنا، ارزش و مفهومی دیگر یافت.

«نابودگر2» با طرح مفاهیم هستی شناسانه در قالب اثری اكشن، مثل دیگر آثار موفق كامرون، فراتر از اندازه‌های ژانر حركت می‌كرد. .

سام ریمی كه با فیلم كوچك و كم‌هزینه «مرده‌شریر» كه به صورت 16میلیمتری نیز فیلمبرداری شده بود، به شهرت رسید،  7سال بعد دنباله‌ای بر این فیلم كارگردانی كرد.

لحن اخلاقی پیچیده‌ در پس روایت داستانی سرشار از تعلیق، نه تنها تحت‌الشعاع قرار نمی‌گرفت كه غنا و تلالو بیشتری هم می‌یافت. منتقدی در ستایش از حضور آرنولد در فیلم كامرون، با تاكید بر استعداد اندك او در بازیگری نوشت:« او گویی به دنیا آمده تا نقش ترمیناتور را بازی كند.»

در نبرد انسان با  ماشینی كه خود ساخته، در نهایت این روبات قطب خیر ماجراست كه می‌تواند رستگاری را به بشر هدیه دهد و جهان را از انهدام و نابودی نجات دهد.

4- داستان اسباب‌بازی2: «داستان اسباب‌بازی » سال95  به عنوان اولین انیمیشن سه بعدی سینما ساخته شد و میزان استقبالی كه كودكان از این فیلم به عمل آوردند باعث شد تا دیزنی با همراهی پیكسار تصمیم بگیرد قسمت دوم این انیمیشن محبوب را بسازند.

كیفیت فنی و تكنیكی «داستان اسباب بازی2» آشكارا نسبت به قسمت اول بالاتر است. جان لاسه‌تر و گروهش برای ساخت انیمیشن جذاب سنگ تمام گذاشته‌اند. بازهم مثل قسمت اول این «وودی» عروسك كابوی (با صدای تام هنكس) است كه نقش قهرمان را بازی می‌كند.

مكانی در آفتاب

بچه‌ها فیلم را حتی از قسمت اول هم بیشتر دوست داشتند. كیفیت گرانیكی فیلم توجه منتقدان را به خود جلب كرد.

«داستان اسباب‌بازی» مستقیم وارد شبكه ویدئویی شده بود ولی قسمت دوم در سینماها اكران شد و به فروش بسیار خوبی هم دست یافت.

از «داستان اسباب‌بازی2» به عنوان بهترین دنباله‌ای كه بر  یك انیمیشن ساخته شده یاد می‌شود، هرچند جز بداعت‌های تكنیكی، فیلم برتری خاصی نسبت به قسمت اول ندارد.

5- شوالیه تاریكی: بعد از افتضاحی كه جوئل شوماخر رقم زد، نولان موفق شد با « بتمن آغاز می‌كند» حیثیتی دوباره به این ابرقهرمان بدهد. «شوالیه تاریكی» اما اثری فراتر از یك دنباله موفق دیگر بود. مرگ ناباورانه هیت لجر، حاشیه‌های فرامتنی‌ای برای فیلم به وجود آ‌ورد كه بهتر دیده شود و به راستی هم بخش عمده‌ای از جذابیت و ارزش «شوالیه تاریكی» را باید مدیون كاراكتر ژوكر(با بازی لجر) دانست؛ به عنوان یكی از پیچیده‌ترین و خود آگاه‌ترین بدمن‌های تاریخ سینما كه حضورش برتلخی هردم فزاینده اثر می‌افزاید. هیچكاك راست می‌گفت كه فیلمی بهتر  است كه شخصیت منفی‌اش بهتر از كار  درآمده باشد.

پیچیدگی‌های مفهومی «شوالیه تاریكی» و چالش‌های تازه‌ای كه در مورد مواجهه همیشگی خیر و شر مطرح می‌كند، ذهن بیننده را تا مد‌ت‌ها به خود مشغول می‌كند. كیفیت فن‌سالارانه فیلم نیز به‌شدت قابل‌توجه است. كریستین بیل در نقش بت‌من بهترین انتخاب به‌نظر می‌رسد و نقش‌های مكمل جملگی بر غنای فیلم می‌افزایند.

محبوبیت فیلم با توجه به تلخ‌اندیشی و سیاهی حاكم بر آن، از توانایی‌های كریستوفر نولان به‌عنوان روایتگری چیره‌دست خبر می‌دهد.

6- امپراتوری ضربه متقابل می‌زند: «جنگ‌های ستاره‌ای» به‌عنوان یكی از مهم‌ترین پدیده‌های سینما در 3دهه اخیر، به نوعی تغییر مسیری در هنر هفتم ایجاد كرد و منادی دورانی تازه شد؛ فیلمی كه آغاز امپراتوری لوكاس بود و تا سال‌ها ژانر علمی- تخیلی را به گونه مسلط و برتر هالیوود تبدیل كرد. طبیعی بود كه توفیق عظیم «جنگ‌های ستاره‌ای» به تولید دنباله‌هایی بینجامد.

«امپراتوری ضربه متقابل می‌زند» به‌عنوان قسمت دوم «جنگ‌های ستاره‌ای» در ابتدای دهه80 روی پرده آمد. این بار لوكاس ترجیح داده بود كه به تهیه‌كنندگی بسنده كند و كارگردانی برعهده اروین كرشنر گذاشته شد.

هرچند برای كرشنر نمی‌توان حدی فراتر از یك هماهنگ‌كننده و كارگردان اجرایی قائل شد و همه‌چیز فیلم از فكر اولیه گرفته تا طراحی جلوه‌های ویژه تحت سیطره كامل جورج لوكاس قرار داشت با این همه نمی‌توان انكار كرد كه حضور او به‌عنوان فیلمسازی با ایده‌های تازه، طراوتی به «امپراتوری....» بخشیده است.

مكانی در آفتاب

منتقدان كه هنگام «جنگ‌های ستاره‌ای»‌ غافلگیر شده بودند، قسمت دوم را اثری به‌مراتب پیچیده‌تر ارزیابی كردند. افزایش سطح تكنیكی و جلوه‌های ویژه فیلم نسبت به «جنگ‌های ستاره‌ای» با توجه به اینكه تنها  3سال از زمان اكران قسمت اول می‌گذشت، جالب‌توجه است.

پیچیدگی‌های فیلم در مواجهه همیشگی خیر و شر و سهم پررنگی كه به كاراكترهای خبیث داده شده، بلندپروازی لوكاس را نمایان می‌كرد؛ بلندپروازی‌ای كه قطعاً حاصل توفیق گیشه‌ای «جنگ‌های ستاره‌ای» بود.

«بازگشت جدای» كه قسمت سوم «جنگ‌های ستاره‌ای»‌ است هم طرفداران خاص خود را دارد ولی «امپراتوری ضربه متقابل می‌زند» در كل بهترین فیلم سری «جنگ‌های ستاره‌ای» محسوب می‌شود.

7- برتری بورن: سه‌گانه‌ بورن به‌عنوان خوش‌ساخت‌ترین و هوشمندانه‌ترین اكشن‌های این سال‌ها، هواداران پرتعدادی دارند. پس از موفقیت شگفت‌انگیز قسمت اول، طبیعی بود كه استودیو در اندیشه ساخت دنباله‌ای بر آن باشد. پیتر گرین گراس «برتری بورن»‌را با حضور مت دیمون جلوی دوربین برد كه بازی‌اش مثل قسمت اول از مهم‌ترین امتیازهای فیلم است.

هر چند ستاره اصلی «برتری بورن» را باید تونی گیلروی فیلمنامه‌نویس فیلم دانست كه موفق می‌شود شخصیت‌هایی چند لایه و داستانی پیچیده، پر و پیمان و پر جزئیات را به خوبی روایت كند. «برتری بورن» سرشار از نقاط عطف و لحظات غافلگیركننده‌ای ا‌ست كه به‌خوبی در بافت اثر جا افتاده‌اند.

فیلم یكی از بهترین نمونه‌های فلش‌بك در سینما را به نمایش می‌گذارد و در كل مجموعه‌ای همگون و هماهنگ است كه نشان می‌دهد فن‌سالاری در كنار هوشمندی و نبوغ می‌تواند فصل تازه‌ای را از میان انبوه كلیشه‌های آثار جاسوسی رقم بزند. «برتری بورن»‌ سراسر حادثه و هیجان است و تعلیقی كه در فیلم به‌چشم می‌خورد به مراتب بیشتر و عمیق‌تر از قسمت اول است.

«بازگشت جدای» كه قسمت سوم «جنگ‌های ستاره‌ای»‌ است هم طرفداران خاص خود را دارد ولی «امپراتوری ضربه متقابل می‌زند» در كل بهترین فیلم سری «جنگ‌های ستاره‌ای» محسوب می‌شود.

8- پیش از غروب: دنباله‌‌‌ای بر عاشقانه موفق و محبوب ریچارد لینكلیتر كه در سال 95، با حضور ایتان هوك و ژول دلپی ساخته بود.

در «پیش از طلوع» جسی آمریكایی (هوك) و سلین فرانسوی (دلپی) در قطار با هم آشنا می‌شوند. یك  24ساعت را در شهر راه می‌روند، حرف می‌زنند و در نهایت باگذاشتن یك وعده ملاقات از هم جدا می‌شوند.

9 سال بعد لینكلیتر «پیش از غروب»‌ را با حضور هوك و دلپی كلید زد. 9 سال گذشته، جسی كه حالا نویسنده‌ای شناخته‌شده است، كتابی در مورد ملاقات عاشقانه 9سال قبل نوشته است. او برای معرفی كتابش به پاریس می‌آید و به‌صورت اتفاقی بار دیگر با ژولی ملاقات می‌كند. آنها یك بار دیگر به پیاده‌روی می‌پردازند و درباره مسائل مختلف حرف می‌زنند. درحالی كه ظاهراً دیگر جوان‌های خام و پرشر و شور 9 سال پیش نیستند.

«پیش از غروب» از نظر منتقدان اثری به‌مراتب شاعرانه‌تر از قسمت اول ارزیابی شد.

استقبال علاقه‌مندان سینما از فیلم فوق‌العاده بود و حتی به شهرت و دیده‌شدن قسمت اول نیز یاری رساند. «پیش از غروب» یكی از شاخص‌ترین دنباله‌های هزاره سوم است و شاید از منظر بهترین آنها. فیلم بدون انگیزه‌های معمول دنباله‌سازی، یعنی فتح گیشه و بیشتر براساس انگیزه قوی كارگردان و 2 بازیگر اصلی‌اش ساخته شده است.

در پایان قسمت اول هوك و سلین برای  6 ماه بعد قرار ملاقاتی گذاشتند؛ ملاقاتی كه متوجه می‌شویم هرگز انجام نشده است. فیلم به چرایی این موضوع به‌عنوان یكی از پایه‌های فرعی می‌پردازد و درنهایت به مفهومی فراتر می‌رسد. اینكه نیروی عشق می‌تواند لایزال و پایان‌ناپذیر باشد. «پیش از غروب» مثل قسمت اولش در دام رمانتیسم سطحی و اروتیسم درنمی‌غلطد و تصویری پالوده  و منزه از عشق را به نمایش می‌گذارد.

9- سوپرمن 2: قهرمان افسانه‌ای داستان‌های مصور كه روزگاری مظهر رؤیای آمریكایی نامیده شد، در اواخر دهه70، توفیقی كم‌نظیر را در گیشه به‌دست آورد. ریچارد دانر در  1978 با حضور كریستوفر ریو كارگردانی كرد و براندو هم با دریافت دستمزدی افسانه‌ای نقش مكمل را در فیلم ایفا كرد. گیشه فیلم آن‌قدر پررونق بود كه استودیو نتواند بر وسوسه ساخت دنباله‌ای بر آن فائق آید.

«سوپرمن 2» به كارگردانی ریچارد لستر درحالی ساخته شد كه از برخی سكانس‌های كنارگذاشته شده فیلم دانر نیز استفاده شد. اگر در قسمت اول براندو در كنار كریستوفر ریو حضور داشت، این‌بار نوبت به جین هاكمن رسیده بود. ژنرال زُد و دوستانش به شكلی عجیب از اسارت رها می‌شوند و برای انتقام‌گیری از سوپرمن به زمین می‌آیند.

ریو در نقش سوپرمن همچنان بیشترین بار فیلم را برعهده دارد. تعداد صحنه‌های باسمه‌ای نسبت به نسخه اول بیشتر است ولی كاركرد فیلم در گیشه آن‌قدر خوب بود كه نوبت به دنباله‌های دیگر هم برسد.

10- مرده شریر 2: سام ریمی كه با فیلم كوچك و كم‌هزینه «مرده‌شریر» كه به صورت 16میلیمتری نیز فیلمبردرای شده بود، به شهرت رسید،  7سال بعد دنباله‌ای بر این فیلم كارگردانی كرد.

«مرده شریر 2»: مرده در سپیده‌دم كه در 1987 روی پرده آمد، آشكارا با هزینه‌ای بالاتر و امكانات بهتر تولید شده بود.

سام ریمی به‌عنوان یكی از فیلمسازان برجسته گونه وحشت، یكی از اصیل‌ترین تجربه‌های ژانری را در دهه80 رقم زد.

«مرده شریر» تقلید‌های فراوانی را به دنبال داشت كه اغلب هم آثار نازلی بودند. سام ریمی در دنباله‌ای كه ساخت، نشان داد كه تلفیق خشونت و وحشت با مایه‌های طنز به‌گونه‌ای كه به كمدی هراس‌آوری منجر شود، كاری‌ است كه از عهده هر كس برنمی‌آید.

او چند سال بعد «سپاه تاریكی»‌را به دنبال دنباله‌ای دیگر از «مرده شریر» كارگردانی كرد.

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی