امام غریب

همان امام غریبی كه شانهاش خم بود
به روی شانهی پیرش غم دو عالم بود
میان صحن حسینیهی دو چشمانش
همیشه خاطرهی ظهر یك محرم بود
دل شكستهی او را شكستهتر كردند
شبیه مادر مظلومهاش پر از غم بود
اگر تمام ملائك ز گریه میمردند
به پای خانهی آتش گرفتهاش كم بود
حدیث حرمت او را به زیر پا بردند
اگر چه آبروی خاندان آدم بود
شتاب مركب و بند و تعلل پایش
زمینههای زمین خوردنش فراهم بود
مدینه بود و شرر بود و خانهای ساده
چه خوب میشد اگر یك كمی حیا هم بود
امان نداشت كه عمامهای به سر گیرد
همان امام غریبی كه شانهاش خم بود
"علی اكبر لطیفیان"
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی
