نظر امام جمعه اهل تسنن درباره امام صادق(علیهالسلام)
نقش امام صادق(علیهالسلام) در تربیت محدثین و متفكرین
امام جعفر صادق(علیهالسلام) از شخصیتهاى بارز و برجسته اسلامى است كه در نزد عموم مسلمین از جایگاه و احترام والایى برخوردار است و در واقع شخصیتى فرامذهبى است كه اگر چه به عنوان مؤسس فقه جعفرى از او یاد مىشود ولى باید اذعان نمود كه ائمه و محدثین اهل سنت نیز از دریاى شگرف علم او بى بهره نبوده و هر كدام به نحوى تحت تأثیر مقام علمى ایشان قرار داشته و به انحاى مختلف از علم و فقه ایشان بهرهمند شدهاند.
تاریخ نشان مىدهد كه بین امام جعفر صادق(علیهالسلام) و علما و فقها و اندیشمندان آن زمان ارتباطى قوى و نزدیك وجود داشته كه از لابلاى این روابط مىتوان به شخصیت والاى ایشان و تأثیرى كه بر علما و فقهاى آن عصر داشتهاند پى برد.
مقاله حاضر بر آن است تا گوشههایى از آن روابط و تأثیرات را به تصویر كشیده و از این زاویه، نقش مهم و سازنده آن حضرت را در تجدید حیات اسلام بررسى نماید.
شاگردان امام صادق(علیهالسلام)
بر اساس آنچه علماى رجال بیان نمودهاند بسیارى از علما و فقها و روات حدیث آن زمان، از محضر امام صادق كسب فیض نموده و از علم ایشان بهرهمند شدهاند كه مشهورترین آنها عبارتند از: امام ابوحنیفه، امام مالك بن انس، سفیان ثورى، سفیان بن عیینه، شعبة بن الحجاج، یحیى بن سعید انصارى، یحیى القطان، ایوب السجستانی، ابوعمروبن العلاء، عبدالعزیز الداوردى، سلیمان بن بلال، ابن جریج، ابن اسحاق، روح بن القاسم، وهب بن خالد و جمع كثیر دیگرى كه علماى رجال آنها را در ردیف شاگردان امام صادق(علیهالسلام) ذكر نمودهاند.
امام صادق(علیهالسلام) و امام ابوحنیفه
یكى از فقهایى كه از محضر امام صادق(علیهالسلام) بهره وافرى برده و مذاكرات علمى او با امام صادق (علیهالسلام) مشهور مىباشد، امام ابوحنیفه نعمان بن ثابت است كه وقتى از او پرسیده شد: فقیهترین كسى كه دیدهای، کیست؟ در جواب فرمود: هیچ كس را فقیهتر از جعفر بن محمد ندیدهام. وقتى منصور خلیفه عباسى جعفر بن محمد را احضار كرده بود به من گفت كه مردم بشدت شیفته جعفربن محمد شدهاند، پس براى محكوم ساختن وی، مشكلترین مسائلى را كه به نظرت مىرسد آماده كن، من چهل مسئله مشكل علمى را آماده نمودم و به حضور منصور رفتم و دیدم كه جعفر بن محمد سمت راست او نشسته است، با مشاهده او آنچنان تحت تأثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم كه چنین حالتى از دیدن منصور به من دست نداد.
سلام كردم و نشستم، منصور رو به جعفر بن محمد كرد و گفت: آیا او را مىشناسى؟ فرمود: آرى، سپس به من گفت: مسائل خود را مطرح كن تا از ابى عبدالله بپرسیم. پس شروع كردم به طرح مسائل و امام صادق(علیهالسلام) در هر مورد مىفرمود: شما در این مسئله چنین مىگویید و اهل مدینه نظرشان چنان است و نظر ما هم این است، كه در برخى موارد با ما موافق بود و در برخى موارد با اهل مدینه، و در برخى مسائل نظرش با همه متفاوت بود، تا این كه هر چهل مسئله را بى كم و كاست مطرح نمودم. سپس امام ابوحنیفه فرمود: مگر نه این است كه داناترین مردم آن كسى است كه به اختلاف علما در فتاوا و مسائل فقهى آگاهتر باشد؟
این حكایت تاریخى اولاً بیانگر مقام و منزلت والاى علمى امام صادق(علیهالسلام) است و ثانیاً تأثیر و نفوذ عمیق ایشان را در توده مردم و خوف و هراس حكام آن زمان را از این تأثیر و نفوذ به خوبى نشان مىدهد كه خود دلیل دیگرى بر شأن و منزلت وى مىباشد. امام صادق(علیهالسلام) گاهى امام ابوحنیفه را در علم و فقه امتحان مىكرد و سؤالاتى را براى او مطرح مىكرد. چنانچه یكبار از او درباره حكم كسى كه در حالت احرام دندان رباعى آهویى را بشكند سؤال فرمود كه امام ابوحنیفه فرمود: جواب آن را نمىدانم. و امام صادق(علیهالسلام) خطاب به او فرمود: مگر نمىدانى كه آهو دندان رباعى ندارد؟این حكایت و امثال آن دلیل دیگرى است بر تسلط و برترى علمى امام جعفر صادق(علیهالسلام) و تأثیر و نفوذ و ارتباط نزدیكى كه ایشان نسبت به علما و فقهاى زمان خود داشته است تا آنجائی كه امام ابوحنیفه به فضل و منت امام صادق(علیهالسلام) بر خود اعتراف نموده و در آن عبارت مشهور مىفرماید: «لَولاَ السَّنتان لَهلَكَ النُّعمَان»؛ اگر آن دو سال نبود نعمان هلاك مىشد.(كه این دو سال ظاهرا مربوط به آن زمانیست كه امام ابوحنیفه از عراق هجرت نمود و مدتى را در سرزمین حجاز در ملازمت امام صادق(علیهالسلام) بسر برده است.)
امام صادق(علیهالسلام) و امام مالك بن انس
یكى از فقهاى برجسته اسلامى كه از محضر امام صادق(علیهالسلام) بهرهمند گشته است، امام مالك مىباشد كه پیوسته در مجلس امام صادق(علیهالسلام) حاضر مىشده و با ایشان ارتباط مستحكمى داشته است تا آنجائی كه در اینباره مىفرماید: مدتى نزد جعفر بن محمد رفت و آمد مىكردم و هربار كه به نزد او مىرفتم او را بر یكى از این سه حالت مشاهده مىكردم: یا در حال نماز بود یا در حال تلاوت قرآن و یا روزهدار، و ندیدم كه بدون وضوء حدیثى را روایت كند.
ناگفته نماند كه در زمان بنى امیه به خاطر عداوت و جو اختناقى كه در رابطه با اهل بیت حاكم بود، امام مالك از امام صادق(علیهالسلام) حدیثى را روایت نمىكرد تا این كه بعد از به قدرت رسیدن خلفاى عباسى آغاز به روایت حدیث از ایشان نمود.
امام صادق(علیهالسلام) و سفیان ثورى
سفیان ثورى یكى از محدثین و مجتهدین آن عصر نیز، از شاگردان امام صادق(علیهالسلام) بوده كه از محضر ایشان بهره زیادى برده و بشدت تحت تأثیر وى قرار داشته است. او نسبت به اهل بیت و خاصه امام صادق(علیهالسلام) احترام و ارادت خاصى داشت و همواره از او كسب فیض مىنمود.
روزى در مجلس امام صادق(علیهالسلام) بود و اصرار داشت كه امام برایش حدیثى یا موعظهاى بیان نماید كه امام نیز درخواستش را اجابت نموده، به او چنین فرمود: «اى سفیان، هرگاه خداوند به تو نعمتى داد كه دوست داشتى آن نعمت مستدام باشد پس زیاد حمد و سپاس خدا را بگو، زیرا كه خداوند فرموده است: "اگر شكرگزار باشید نعمت شما را مىافزایم"، و هرگاه رزق و روزیت به تأخیر افتاد زیاد استغفار كن كه خداوند فرموده است: "از خدایتان آمرزش بخواهید كه او بسیار آمرزنده است، تا باران رحمتش را بر شما سرازیر كند و شما را با مال و فرزند امداد كند" و هرگاه از حاكمى دلهره و وحشت داشتى زیاد "لا حول ولا قوة الا بالله" بگو كه همانا این جمله كلید گشایش و گنجینهاى از گنجینههاى بهشت است.»
سفیان ثورى در حالی كه از آنچه فرا گرفته به وجد آمده بود گفت: سه اندرز، و چه سه اندرزى!
این حكایت نیز گویاى همان تأثیر و نفوذ امام صادق(علیهالسلام) و مقبولیت و محبوبیتى است كه وى نزد علما و فقهاى مشهور عصر خود داشته و بطور عام بیانگر ارادت و احترامى است كه علماى ربانى براى اهل بیت قائل بودهاند. و از طرفى مبین این حقیقت است كه این تعصبات و تنگ نظریهایى كه در حال حاضر علماى فرق اسلامى را از هم دور و نسبت به هم بدبین نموده است، در بین شخصیتهایى كه همین علما خود را منتسب به آنها و پیرو و ارادتمند آنها مىدانند، وجود نداشته و با وجود اختلاف نظرى كه در بین آنها بوده، نه تنها هیچگونه كدورت و بغض و كینهاى در میان آنها نبوده، بلكه روابطى توأم با صمیمیت و احترام متقابل و انصاف نسبت به همدیگر و خیرخواهى و حق جویى و تبادل افكار، در میان آنها برقرار بوده است.
باید در نظر داشت كه وجود اختلاف فقهى، میان مذاهب اسلامى نه تنها نشانه ضعف و نقص نیست بلكه یكى از نعمتهایى است كه خداوند بر مؤمنان ارزانى داشته و در عین حال ثروت گرانبهایى از قانون و شریعت است كه جا دارد امت اسلامى بخاطر برخوردارى از آن بر خود ببالد و افتخار كند.
در عصر پیشوایان مذاهب اسلامى این اختلافات هرگز سبب تفرقه و تنازع و تخاصم و جبههگیرى در مقابل همدیگر نبوده و هیچكدام آن را سبب شر و بدى ندیدهاند، و نیز هیچكدام نكوشیدهاند كه با توسل به تبلیغات علیه دیگران و وارد كردن اتهام به علم و دیانت دیگران به خاطر مخالفتشان با نظر و رأى آنان، مردم را به تبعیت از مذهب خویش وادار نمایند یا در صدد تخریب مخالفینشان برآیند.
قضیهاى كه متأسفانه بین بسیارى از علما و اندیشمندان مذاهب اسلامى در این برهه حساس مشاهده مىشود كه باید بگوییم از یك طرف وحدت امت اسلامى را مورد هدف قرار داده و از طرف دیگر دستاویزى شده است براى دشمنان اسلام كه اختلافات فقهى را در نظر جوانان نشانه تناقض در دین معرفى نموده، آنها را نسبت به دین و مذهب و رجال دین بدبین نمایند.
از جمله مسائلى كه به وحدت و تقریب بین مذاهب كمك بسزایى مىكند، آگاهى یافتن از اختلاف آراء علما و فقها مىباشد، تا بدینوسیله تعدد مذاهب و اختلاف آراء و گرایش فكرى و دلایل مورد استناد هر كدام شناسایى شده، دانسته شود كه هر كدام از آنها از دریاى بیكران شریعت، جرعهاى برگرفتهاند. این است كه چنانچه از امام ابوحنیفه نقل گردید: فقیهترین و داناترین مردم آن كسى است كه نسبت به اختلاف آراء علما داناتر باشد.
به امید روزى كه فرق اسلامى از مرحله شعار پا فراتر نهاده، بتوانند با محور قرار دادن وجوه اشتراك، به وحدت و یكپارچگى عملى كه لازمه اقتدار و عزت امت اسلامى است، دست یابند.
(سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا، انك انت العلیم الحكیم)
برگرفته از منابع ذیل :
1ـ الامام جعفر الصادق، عبدالحلیم الجندى، القاهره 1397.
2ـ تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانى، ط دار احیاء التراث بیروت 1413.
3ـ تهذیب الكمال فى اسماء الرجال، مزّى، ط دارالفكر بیروت 1414.
4ـ حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ابونعیم اصفهانى، ط دارالكتب العلمیة بیروت 1418.
5ـ سیر أعلام النبلاء، ذهبى، ط دارالفكر بیروت 1417.
6ـ صفة الصفوة، ابن جوزى، ط دارالجیل بیروت 1412.
7ـ الوافی بالوفیات، صفدى، ط دارالنشر 1411.
عبدالرحیم خطیبى (امام جمعه اهل سنّت جزیره قشم)
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی.