خط کش دین، پول و زکات است
اشاره:
آنچه می خوانید بخش دوم مشروح سخنان استاد حجت الاسلام و المسلمین قرائتی است که پیرامون موضوع "بخل و انفاق" در جلسه درسهایی از قرآن، به تاریخ 9/7/1388 عنوان شده است:
در خلال مباحث گذشته گفته شد که نماز و زكات، در قرآن در اغلب موارد با هم و به هم چسبیده اند، همچنین گفتیم که عدم پایبندی به نذر و عهد، نشانه نفاق و شرك درونی است.و اما ادامه این مبحث:
3- بخل و انفاق، كفران و شكر عملی
انفاق تشكر عملی است. تشكر عملی است. بخل كفران عملی است. از كجا این حرف را می گویی؟ حضرت سلیمان گفت: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی» (نمل/40) این نعمتها از فضل خداست. «أَ أَشْكُر» آیا من شاكر هستم؟ «ُأَمْ أَكْفُر» یا كفران می كنم؟اگر نعمت به جای خودش مصرف شود تشكر است. تشكر این نیست كه آدم با زبان بگوید:الحمدلله! گرچه تشكر الحمدلله با زبانی هم تشكر است. اما بهترین تشكر این است كه هر چیزی در جای خودش مصرف شود. اگر یك جوانی، جوانیاش را صرف یك كاری میكند كه فایدهای ندارد، حتی در رشتهی دانشگاهی، حتی در حوزهی علمیهی قم، یك بحثی را مطرح میكند كه مورد نیاز جامعه نیست. مورد نیاز خودش هم نیست. این دارد عمرش را تلف میكند و این كفران است.
در هیچ یك از واجبات پیغمبر مأمور نمی شود از مردم تشكر كند. مثلاً در هیچ جای قرآن و روایات ما ندیدیم كه خدا به پیغمبر بگوید: از مردم تشكر كن، نماز خواندند. از مردم تشكر كن مكه رفتند. از مردم تشكر كن جبهه بودند. فقط به پول كه میرسد، میگوید: آنهایی كه زكات میدهند «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ» از مردم تشكر كن. تنها واجبی كه پیغمبر مأمور میشود از مردم تشكر كند، پول است. زكات است. اصلاً متر دین پول دادن است.
یكبار دیگر من این را بگویم چون مكرّر گفتم ولی آخر همیشه كه همهی مردم پای تلویزیون نیستند. آن كسی هم كه پای تلویزیون هست، با یكبار یادش میرود. بعضی از چیزها را دائم باید تكرار كرد. هرچه را كه در حوزه و دانشگاه و آموزش و پرورش و كتابخانهها و منبرها، هرچه كه گفته میشود و هرچه كه شنیده میشود باید چهار شرط داشته باشد. وگرنه گوینده و شنونده و نویسنده جواب قیامت را آماده كنند. 1- یا باید واجب باشد. یا باید مستحب باشد. یا باید مشكل فردی را حل كند. یا مشكل جامعه را حل كند. اگر این بحثی كه میكنید، این پژوهشی كه میكنید، نه مشكل فرد را حل بكند، نه مشكل جامعه را، نه واجب است نه مستحب. مورد نیاز جامعه نیست. خوب مثلاً این تحقیقش برای چیست؟ جوان میآید میپرسد: در قطب شمالی شش ماه شب است شش ماه روز. نماز چطور است؟ می گویم: مادرت رفته یا پدرت! میگوید: هیچ كدام. میگویم: خودت بلیط پرواز داری؟ میگوید: نه! میگویم: آخر چرا وقتت را صرف میكنی یك چیزی را سؤال میكنی كه هیچ... آقا این حدیث از امام صادق است یا امام باقر؟ چه فرقی میكند. مسجدالحرام چند متر است؟ به تو چه؟ واجب است بدانیم؟ نه! مستحب است بدانیم مسجد الحرام چند متر است؟ نه! الآن شما در مسجدالحرام گیر كردهای؟ در متراژش ماندی؟ میخواهی بخری ببینی چند متر است؟ نه! الآن مشكل جامعهی ما متر مسجدالحرام است؟ نه! چرا یك چیزی را وقت صرف میكنی كه متأسفانه متأسفانه متأسفانه خیلی از علوم ما اینطور است. شكر عملی انفاق است، بخل كفران عملی است.
2- در هیچ یك از واجبات پیغمبر مأمور نمی شود از مردم تشكر كند. مثلاً در هیچ جای قرآن و روایات ما ندیدیم كه خدا به پیغمبر بگوید: از مردم تشكر كن، نماز خواندند. از مردم تشكر كن مكه رفتند. از مردم تشكر كن جبهه بودند. فقط به پول كه میرسد، میگوید: آنهایی كه زكات میدهند «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ» از مردم تشكر كن. تنها واجبی كه پیغمبر مأمور میشود از مردم تشكر كند، پول است. زكات است. اصلاً متر دین پول دادن است.
4- پرداخت خمس و زكات، نشانه ایمان واقعی
فقط نماز خواندن و مناجات نماز شب نیست. افرادی جزء اصحاب پیغمبر هستند، جبهه رفتند در جنگ بدر پیروز شدند، غنیمت هم گرفتند. قرآن میگوید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُم» (انفال/41) بدانید كسانی كه پیغمبر یا اصحاب پیغمبر هستید و پیش مرگ هستید و جبهه رفتید و بدنتان سوراخ سوراخ شده است. خمس بدهید. بعد میگوید: «إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُون» اگر ایمان دارید، به چه كسی میگوید: اگر ایمان دارید؟ به كسی كه از اصحاب پیغمبر است. پیداست میشود آدم از اصحاب پیغمبر باشد، رزمنده هم باشد، در جبهه هم باشد، نزد پیغمبر هم برود، بدنش هم خونی شود، اما به پول كه رسید مشتش بسته باشد. قرآن میگوید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَه» (انفال/41) كسانی كه غنایم جنگی گرفتند باید خمس بدهند، بعد میگوید: «إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُون» خیلی آیه مهم است. به كسی میگوید: اگر ایمان داری، كه از همهی پلّهها بالا رفته است. مسلمان هست. اصحاب پیغمبر هست. می شود آدم اصحاب پیغمبر هم باشد، مؤمن هم باشد. در جبهه هم باشد. اما در ایمانش لنگ بزند.
پس اول شكر عملی، دوم: پیغمبر مأمور به تشكر است. تنها واجبی كه پیامبر مأمور به تشكر است. تشكر از مردم است. بخل چه؟ بخل ثعلبه، زكات ثعلبه را نپذیرفت.
3- در هیچ واجبی خدا مشرك نمیگوید جز راجع به زكات. «وَ وَیْلٌ لِّلْمُشْرِكِینَ» (فصلت/6) «الَّذِینَ لَا یُؤْتُونَ الزَّكَوةَ» اِ...! ما فكر كردیم مشرك بتپرستها هستند. میگوید: نه! مؤمن نماز شب خوان اگر زكات ندهد مشرك است. «وَ وَیْلٌ لِّلْمُشْرِكِینَ الَّذِینَ لَا یُؤْتُونَ الزَّكَوةَ» خیلی مهم است. این تعبیر، برای هیچ واجبی چنین تعبیری نیامده است.
انفاق میماند، بخل میپرد. «ما عِنْدَكُمْ یَنْفَد» (نحل/96) قرآن میگوید: تو كه بخل میكنی نمیدهی هرچه نزد تو است «یَنفَد» میپرد. همه چیزها میپرد. «َما عِنْدَ اللَّهِ باق» (نحل/96) نزدیكترین فرد به انسان اولاد آدم است. كه انسان خیلی اولادش را دوست دارد. بیشترین علاقه را انسان به اولادش دارد. در عین حال اولاد میپرد. الآن به اولادها بگویید، به خود ما بگویید: آقا جد هفتم شما كجاست؟ میگوییم: جد هفتم؟ اسمش چیست؟ سالگردش... برو پی كارت! بیكاری! یعنی بچهها و نوههای ما چند سال دیگر قبر ما را هم نمیدانند چیست؟ همینطور كه شما نسل چهارم، پنجم، ششم را نمیدانید چه كسی است. اما آنچه كه نزد خداست مانده است. هرچه نزد شما است میپرد. هرچه نزد خداست میماند. این هم فرق بین بخل و انفاق است.
انفاق میماند، بخل میپرد. «ما عِنْدَكُمْ یَنْفَد» (نحل/96) قرآن میگوید: تو كه بخل میكنی نمیدهی هرچه نزد تو است «یَنفَد» میپرد. همه چیزها میپرد. «َما عِنْدَ اللَّهِ باق» (نحل/96)
5- ترك انفاق از ترس فقر، وسوسه شیطانی
خوب حدیث داریم فقیری كه پهلوی شما میآید، این آمده كه بار شما را به قیامت ببرد. هرچه میتوانی به او بده كه بارت را ببرد. اگر یك باری روی دوشت است یك كسی گفت: كمك كن، از خدا میخواهی. خداوند میبخشد. فضل میكند. خدا وعدهی فضل داده است. «والله یَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلا» (بقره/268) دربارهی انفاق خدا میگوید: «یَعِدُكُمْ» یعنی خدا وعدهی فضل و بخشش «یَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً» قرآن میگوید: «یَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلا» اما بخل چه؟ بخل قرآن میگوید: «الشَّیْطانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْر» (بقره/268) این شیطان است كه وعده میدهد میگوید: اگر بدهی خودت چه خواهی داشت؟ پیری داری. «الشَّیْطانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْر وَ یَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاء» شیطان میگوید... آدمهایی كه دور آدم میگویند: خرج نكن، اینها هم حلقومشان حلقوم شیطانی است. فكرشان فكر شیطانی است. هركس كه مانع شد. یك كسی میخواهد یك كار خیر بكند.
یك پدربزرگی در یكی از استانها خود پدربزرگ میگفت. یك نامه آورد گفت: ببین نوهی من چه نوشته است؟ نوشته بودند «خیّّر» شخص خَیِّری فلان درمانگاه را ساخت. آنوقت نوهاش نوشته بود: پدربزرگ خری، «خَیِّر» را كرده بود... خری! میگفت: ببین نوهی من این را نوشته است. آن همسر و آن بچه و آن عمو و آن دایی و آن برادر و خواهر، تمام كسانی كه مانع می شوند كه انسان كار خیر بكند، اینها هم شیطان هستند. میخواهی طلبه شوی؟ برو دكتر شو. مهندس شو. دكتر و مهندس روی چشم، اما ما طلبه نمیخواهیم؟ خجالت نیست ما پهلوی چین خجالت بكشیم كه چین سیصد نفر را تربیت كرده فارسی حرف میزنند و ما یك طلبهی ایرانی نداریم كه چینی حرف بزند. روز قیامت پهلوی چین چه خاكی بر سرمان كنیم؟ او برای هفتاد میلیون ما سیصد نفر تربیت كرده است. ما برای یك میلیارد و چند صد میلیون آنها دو نفر تربیت نكردیم. ما صدها هزار طلبه میخواهیم. نه بابا آخوندی گرسنگی است. اگر بنا است گرسنگی بخوری هرجا باشی گرسنگی میخوری. اگر هم بنا است وضعت خوب باشد... شما چه كار داری به... حضرت به آن شخص گفت: اگر بچههایت از اولیای خدا هستند، خدا اولیای خودش را گرسنه نمیگذارد. اگر هم از دشمنان خدا است، برای چه برای دشمن خدا تلاش میكنی؟...
تنظیم برای تبیان: شکوری