تبیان، دستیار زندگی
استاد بزرگوار ما علامه‌ طباطبایی‌ فرمود: یكی‌ از بزرگان‌ درس‌ به‌ مرحوم‌ آقای‌ قاضی‌ می‌گفت‌ كه‌ این‌ خطورات‌ مراكشته‌ است‌ هر جه‌ می‌خواهم‌ جلو آن‌ را بگیرم‌ نمی‌شود چه‌ بكنم‌ مرحوم‌ آقای‌ قاضی‌ می‌گفتند: بله‌ نمی‌شود خدا باید عنایت‌ بكند اگر خدا عنایت‌
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توبه خواص
توبه

درس اخلاق آیةالله مظاهری

بحث‌ درباره‌ توبه‌ خواص‌ است يعني‌ توبه‌اي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ ماست‌، ما ‌ نبايدگناه بكنيم‌ تا از گناهانمان‌ توبه‌ بكينم‌ اين‌ مال‌ عموم‌ مردم‌ است‌، مال‌ اهل‌ فسق‌ و فجور است‌ ؛ما طلبه‌ هستيم‌ معنا ندارد گناه‌ در زندگيمان‌ باشد. ما طلبه‌ها چكش‌ زندگيمان‌ عدالت‌ است‌ همين‌ طور كه‌ اگر منشي‌ قلم‌ نداشته‌ باشد، آهنگر چكش‌ نداشته‌ باشد نجار تيشه‌ نداشته‌ باشد خب‌ كارش‌ لنگ‌ است‌، ابزار ندارد ماطلبه‌ها هم‌ اگر عدالت‌ نداشته‌ باشيم‌ خب‌ ابزار نداريم‌ ،كار خيلي‌ ساده‌ ما امام‌ جماعت‌ است‌ امام‌ جماعت‌ بايدعادل‌ باشد،  هر رده ی در این صنفتا رهبری باید عادل باشدهرچه رده بالاتر بايد اين‌ عدالت‌ قويتر باشد  ،آن‌ ديگر تالي‌ تلوم‌ معصوم‌ بايد باشد، ديگر مرجعيت‌ بايد راستي‌ رسيده‌ باشد به‌ آنجا كه‌ دنيا اصلا و ابداً پيش‌ او ارزش‌ نداشته‌ باشد «دنياب‌ به‌ معنا عام‌» والحمدلله در روحانيت‌ هميشه‌ چنين‌ بوده‌ است‌ .لذا توبه‌، توبه‌ خواص‌ است‌ از شبهات‌ بايد توبه‌ بكينم‌ از غفلت‌ها بايد توبه‌ بكنيم‌، از نبود حضور قلب‌ بايد توبه‌ بكنيم‌، برسيم‌ به‌ آنجا كه‌ راستي‌ از عبادتمان‌ توبه‌ بكنيم‌، برای نمازمان‌ راستي‌ شرمنده‌ در گاه‌ خدا باشيم‌ و اين‌ توبه‌ بايد در ميان‌ ما باشد اگرنباشد لنگ‌ هستيم‌، نباشد ناقصيم‌.

اما مبحث امروزما خطورات است وآن كه‌ اين‌ خطورات‌ كه‌ براي‌ همه‌ هست‌ تخيل‌ها، توهم‌ها، وسوسه‌ها، كه‌ بر روي‌ هم‌ به‌ آن‌ مي‌گويند خطورات‌، استاد بزرگوار ما علامه‌ طباطبايي‌ فرمود: يكي‌ از بزرگان‌ درس‌ به‌ مرحوم‌ آقاي‌ قاضي‌ مي‌گفت‌ كه‌ اين‌ خطورات‌ مراكشته‌ است‌ هر جه‌ مي‌خواهم‌ جلو آن‌ را بگيرم‌ نمي‌شود چه‌ بكنم‌ مرحوم‌ آقاي‌ قاضي‌ مي‌گفتند: بله‌ نمي‌شود خدا بايد عنايت‌ بكند اگر خدا عنايت‌ نكند ممكن‌ است‌ انسان‌ به‌ مقام‌ تجليه‌ هم‌ برسد اما باز هماين‌ خطورات‌ باشد.

من‌ بايد عرض‌ بكنم‌ ممكن است‌ به‌ مقام‌ لقاء به‌ مقام‌ فناء هم برسد  امااين‌ خطورات‌ اين‌ وسوسه‌ها اين‌ تخيل‌ ها‌ باشد.

اقسام خطورات

خطورات‌، منقسم‌ مي‌شود به‌ اقسامي‌ يك‌ قسم‌ مربوط‌ به‌ گناه‌ است خب‌ آن‌ را هم‌ شما نداريم‌، به‌ ذهنتان‌ بيايد غيبت‌ بكنيد، به‌ ذهنتات‌ بيايد آبروي‌ كسي‌ را ببريد اينها گناه‌ است‌، اما پروردگار عالم‌ لطف‌ كرده‌ است‌، براي‌ اينكه‌ صدي‌ نود و نه‌ مردم‌ نمي‌توانند جلو ي‌ آنر ا بگيرند خدا لطف‌ كرده‌ است‌ بخشيده‌ است‌ و الاگناه‌ است‌ «ان‌ تبدوا ما في‌ انفسكم‌ او تخفوه‌ يحاسبكم‌ به‌ الله فيغفر لمن‌ يشاء و يعذب‌ من‌ يشاء» معلوم‌ مي‌شود گناه‌ است‌ اما در روايات‌ دايم‌ كه‌ اگر خطور گناه‌ شد، توهمي‌ تخيلي‌، وسوسه‌اي‌، آن‌ دو ملكي‌ كه‌ موكل‌ هستند متوجه‌ نيستند و اين‌ از الطاف‌ بزرگ‌ خداست‌ كه‌ در دعاي‌ كميل‌ هم‌ مي‌گويد خدايا بيامروز «حتي‌ ما خفي‌ عنهم‌» معلوم‌ مي‌شود اينها متوجه‌ نمي‌شوند لذا اگر جامعه‌ عمل‌ به‌ آن‌ نپوشانيم‌ پروردگار عالم‌ مي‌آمرزد، اما اين‌ هم‌ بايد همانجا توجه‌ كنيم‌ كه‌ بالاخره‌ به‌ قول‌ حضرت‌ عيسي‌ كار خودش‌ را مي‌كند؛ حضرت‌ عيسي‌ به‌ حواريون‌ مي‌گفت‌، گناه‌ نكيند من‌ مي‌گويم‌ تصور گناه‌ نكنيد بعد مي‌فرمود: اگر دودي‌ در يك‌ اتاقي‌ پيدا كنيد خب‌ مسلم‌ اين‌ دود به‌ اين‌ اتاق‌ ضرر مي‌زند اتاق‌ سفيد را سياه‌ مي‌كند خطورات‌ گناه‌ دل‌ را سياه‌ مي‌كند و از مصائب‌ بزرگش‌ اين‌ است‌ ديگر سير وسلوك‌ را از انسان‌ مي‌گيرد آن‌ دلي‌ كه‌ كدورت‌ داشته‌ باشد دلي‌ كه‌ قساوت‌ داشته‌ باشد، اين‌ دل‌ نمي تواند جلو برود، لذا اين‌ خطورات‌ اگر خطور گناهي‌ باشد، اگر وسوسه‌ گناهي‌ باشد، اينها از نظر فقهي‌ آمرزيده‌ است‌، اما ازنظر اخلاقي‌ كار خودش‌ را مي‌كند، حالا اين‌ خطورات‌ مروبط‌ به‌ گناه‌ را نداريد اما آنكه‌ به‌ قول‌ آن‌ آقا آدم‌ را مي‌كشد، خطورات‌ غير گناه‌ است‌، توهمات‌، تخيلات‌، خطورات‌ مربوط‌ به‌ اين‌ دنياي‌ به‌ معناي‌ عام‌ ؛شيطان‌ از اين‌ خطورات خوشش‌ بياد الهامات‌ اوست‌ ديگر، مي‌دانيد در روايات‌ مي‌خوانيد. اين‌ دل‌ ما گاهي‌ نفجه‌هاي‌ رحماني‌، گاهي‌ نفحه‌هاي‌ شيطاني‌، اين‌ وسوسه‌ها، اين‌ خطورات‌ اين‌ توهم‌ها اين‌ تخيل‌ها، ‌ اگر هم‌ گناه‌ نباشد شيطان‌ خشنود مي‌شود، هوي‌ وهوس‌ ارضا مي‌شود و بايد نباشد، قرآن‌ خيلي‌ روي‌ اين‌ وسوسه‌ها پافشاري‌ دارد، قرآن‌ شايد بيش‌ از 100 آيه‌ در اين‌ باره‌ داشته‌ باشد امااينكه‌ اول‌ قرآن‌ آخر قرآن‌، به‌ اين‌ خطورات‌ ذكر شده‌ معلوم‌ مي‌شود خيلي‌ مهم‌ است‌ ،خب‌ راجع‌ به‌ حضرت‌ آدم‌ يك‌ مصداق‌ نشان‌ مي‌دهد، چرا حضرت‌ آدم‌ سقوط‌ كرد، وسوسه‌ها، خطورات‌ تخيل‌ها بالاخره‌ رساند به‌ آنجا كه‌ يك‌ گناه‌ ناكردني‌ كرد، البته‌ گناه‌ ناكردني‌ به‌ اين‌ معنا از نظر او گناه‌ است‌ براي‌ اينكه‌ بعد توبه‌ اخص‌ الخواص‌ معنا مي‌كند، وقتي‌ بسنجيم‌ با حضرت آدم‌ گناه‌ بوده‌ گناه‌، گناه‌ خيلي‌ بزرگ‌ بوده‌ اما آن‌كه‌ واداشت‌ آن‌ گناه‌ ترك‌ اولايي‌ رابه‌ قول‌ فقه‌ ما كرد، وسوسه‌ بود، قرآن‌ مي‌فرمايد: «فوسوس‌ لهم‌ الشيطان‌» حالا اول‌ وسوسه‌ آدم‌ كرد تيغش‌ نبريد، وسوسه‌ حوا كرد  وحضرت‌ آدم‌ سقوط‌ كرد «فعصي‌ آدم‌ ربه‌ فهوي‌ »اگر دنيا رابر‌ سر حضرت‌ آدم‌ زده‌ بودند تا روز قيامت‌ زندانش‌ كرده‌ بودند مثل‌ حضرت‌ يونس‌، قطعا آسانتر بود از ايكه‌ «فعصي‌ آدم‌ ربه‌ فهوي‌» ،آدم‌ آن‌ هم‌ مظهر صفات‌ و اسماء حق‌ از كجا پيدا شد وسوسه‌، توجيهات‌ اما غلط‌، ‌گير شيطان‌ وسوسه‌اش‌ همين‌ بود،

ادامه دارد یعنی منتظر باشید

منبع : سایت حضرت آیةالله مظاهری