عوام و خواص روحانيت از منظر انديشمندان مسلمان
مقدمه
تقسيم افراد يك گروه يا يك طبقه به عوام و خواص ريشه در توانمنديها و رفتارهاي خود افراد دارد. در مباحث اجتماعي و روند گروهها و طبقات اجتماعي، نقش خواص در پيش روي و حركت جنبشها امري غير قابل انكار است.
روحانيت شيعه به عنوان يك نهاد ديني در بستر تاريخ به يك طبقه اجتماعي و سازمان تأثير گذار تبديل شده است از اين رو تقسيم افراد آن به عوام و خواص امر دور از ذهني نيست چرا كه در قران كريم ريشههاي اين تقسيم را در مورد علماي يهود و مسيحي و اصحاب رسول اكرم(ص) مشاهده ميكنيم و اهلبيت عصمت و طهارت(ع) نيز با ارائه ملاكها و معيارهاي سنجش اهل علم راه را براي تقسيم روحانيت به عوام و خواص هموار نمودهاند. پرداختن به ملاكهاي قرآني و روايي از حيطه اين مقاله خارج است. اين مقاله درصدد است تا با مراجعه به آثار علماي ديني، نوع رويكردها و ملاكهاي تعيين عوام و خواص را پيدا و ارائه نمايد. بنابراين به آراء چند تن از دانشمندان بزرگ كه در عصر خويش بر مسند خواص تكيه زده و عوام را به دنبال خود كشانده، و از پيش قراولان جنبشهاي علمي و اجتماعي اخير بودهاند با توجه به تنوع رويكردها پرداخته ميشود.
عوام و خواص روحانيت از منظر صدرالمتألهين شيرازي
يكي از علماي بزرگ تشيع كه به اين مسئله توجه ويژهي مبذول داشته و به سنجش اهل پرداخته است صدرالمتألهين شيرازي است. وي در عصري ميزيسته كه روحانيت شيعه در معرض امتحان بزرگي قرار گرفته بودحكومت صفويه با شعار تشيع در سراسر ايران شكل گرفته و داعيه اجراي فرامين اهلبيت(ع) و علماي شيعه را دارد و ازسويي جهله صوفيه نيز با گسترش فعاليتهاي خود ، قرائت خويش را از اسلام منتشر ميكنند و برخي از مقريان اهل علم در پي جاه و مقام جذب دستگاه حكومتي شدهاند و در برابر اجتهاد و بصيرت ديني نطفههاي اخباريگري در حال شكلگيري است. با توجه به اين شرايط صدرالمتألهين دست به نگارش رسالهاي انتقاد ی زد و از وضعيت اهل علم انتقاد نموده و با رويكرد عرفاني و اخلاقي در رساله «سه اصل» درصدد ارائه ملاكهاي سنجش اهل علم و معرفي جايگاه روحانيت و مسئوليتهاي خطير اين قشر است.
اين رساله كه در ذم عوام اهل علم نگارش يافته است به ويژگيها و عوامل عوام گرايي پرداخته است. از منظر صدراي شيرازي عوام اهل علم كه همان قشريون هستند داراي خصائصي چند ميباشد كه از جمله آنند:
1. تقليد ميكنند و از بصيرت پرهيز دارند.
2. ظاهرگرايي محض دارند و از فهم عقايد عميق مبدأ و معاد و درك باطن معارف قرآني و حكمتهاي الهي دور و به انكار معارف باطني و اولياي الهي ميپردازند.
3. اثبات مطلق خويشتن ميكنند و ديگران را نفي مطلق ميكنند و از ابزار طعن و سبّ براي مقابله با اولياي الهي استفاده ميكنند.
4. در پي طلب رياست و جاه و شهرتند و از همين رو به دربار سلاطين نزديك ميشوند.
5. علمشان آنها را به عجب و كبر ميرساند و در خودسازي آنها دخيل نيست. آنها كسانياند كه تمام فكرشان در تحصيل تفصيل طاعات و عبادات بدني صرف ميشود و از مطلوب و غايت اعمال و كردار كه قرب حضرت احديت است غافلند.
«پس زنهار كه بعلم ظاهر و صلاح بيبصيرت مفتون و مغرور نگردي، كه هر شقاووتي كه بمردودان راه يافت از غرور علم ظاهر و عمل بياصل راه يافت. و آنچه در قصص الانبياء خواندهاي با از احوال شهداء و اولياء شنيدهاي، از مصيبتها و محنتها كه بخاندان نبوت و ولايت و اهل بيت عصمت و طهارت راه يافته، اگر نيك دريابي آنها همه از نفاق و كيد اهل شيد و ريا و غدر و حيله متشبهان باهل علم و تقوي برخواسته. علي مرتضي(عليه السلام) نه بضرب ابن ملجم بر زمين افتاد، بلكه بسكنجبين شهد صلاح ابوموسي اشعري و سركه نفاق عمروبن عاص شربت شهادت نوشيد؛ و امام حسين(عليه السلام) نه بخنجر بيداد شمر ديالجوشن خوابيد، بلكه بمعجون افيون پرسمّ مكر و افسون و ترياق پر زهر اتفاق اهل نفاق خونش با خاك كربلا آميخته شد كه «قتل الحسين يوم السقيفه»... اي عزيز امروز كوري را شعار خود كردن و در خوابگاه غرور خوابيدن و عمل بر مجاز صرف كردن و مقامي ورزيدن نه بس كاريست؛ فردا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد وا تو گويد كه در چه كار بوده.»
از منظر ملاصدرا حساب عوام روحانيت از عوام مردم جدا است. او عالم نمايان ظاهربين را از عوام خطرناكتر دانسته و آنان را بيش عوام دشمن واقعي معرفت و ايمان دانسته است. وي معتقد است عوام مردم بر اينگونه از روحانيت شرف خواهند داشت.
در مقابل اين قسم از اهل علم، خواص روحانيت را كساني ميداند كه:
1. اهل بصيرت و اجتهادند و با عقل و تفكر به سنجش و تأمل ميپردازند.
2. به قدر واجب كفايي از علوم ظاهري توشه بر ميدارند و باقي عمر را به فهم معارف عميق قرآني
و سير آفاق و انفس ميپردازند.
3. از ظلمات دواعي قواي بدني خارج و به مقام نور روح وارد گشتهاند.
صدرالمتألهين شيرازي در رساله سه اصل ، مبادي شرور و عوامل ماندن در عوامي و موانع ورود به جرگه خواص را در سه اصل بيان ميدارد كه عبارتند از...
نوشته شده توسط سید مهدی موسوی گروه حوزه علمیه