تبیان، دستیار زندگی
موفقیتشان هم مانند دنیایشان بی هیاهوست . انگار عادت کرده اند در سکوت به دنیا بیایند.در سکوت رشد کنند و حتی در سکوت بر سکوی پر افتخار طلای المپیک بایستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دستهایی که حرف می زنند

گفت و گوی تبیان با خانواده ی ناشنوای موفق

روزناشنوا

موفقیتشان هم مانند دنیایشان بی هیاهوست . انگار عادت کرده اند در سکوت به دنیا بیایند.در سکوت رشد کنند و حتی در سکوت بر سکوی پر افتخار طلای المپیک بایستند.

امروز روز جهانی ناشنوایان است . روز کسانی که با نگاهشان می شنوند و با دستانشان سخن می گویند.از ظاهرشان تفاوتی احساس نمی شود . حتی وقتی در خیابان از کنارت می گذرند ، باز هم متوجه تفاوتی در آن ها نمی شوی اما همین که می خواهند اولین ارتباط را بر قرار کنند ، یا باید زبان اشاره شان را بدانی و یا از کلمات بریده بریده ای که می گویند ، سعی کنی حرفشان را بفهمی.

هر چند در کودکی صدای لالایی مادرشان را نمی شنوند، اما آن ها هم  مثل هر کودک دیگری معنی نوازش و در آغوش کشیدن را خوب می فهمند و به آن نیاز دارند. آن ها در دوران تحصیل همان کتاب های معمول را می خوانند ، اما باید زبان اشاره و قواعد لب خوانی را نیز بیاموزند تا هم بتوانند با خانواده و معلمان و دوستان خود از طریق زبان اشاره ارتباط برقرار کنند و هم با مردم دیگر و آن هایی که دنیایشان پر از صداهای مختلف است بدون اشاره و با لب خوانی ارتباط بر قرار کنند.

روز عزیزانی که برای درس خواندن ، ورود به دانشگاه ،پیدا کردن کار، کسب موفقیت ورزشی و...خیلی بیشتر از من و تو باید تلاش کنند و خیلی از مواقع دنیای ما خیلی بی رحمانه با آن ها رفتار می کند و حتی شاید گاهی خود ما هم ..

روزناشنوا

به همین مناسبت مهمان فضای گرم و مهربان خانواده ای بودیم که فرزند اولشان در سن 10 ماهگی به خاطر اصابت موشک به خانه شان شنوایی اش را از دست می دهد . اول می خواستیم مهمان خانه شان شویم ، اما به دلیل بعد مسافت در فدراسیون ناشنوایان که شاهد روزهای تلاش او و بسیاری از دوستان مانند اوست ،مصاحبه ای را ترتیب دادیم . مصاحبه در اطاق رئیس فدراسیون با حضور محمد سیاهپوش و پدر و مادرش ،آقای سیروس پور (دبیر فدراسیون ) و خسرو کارآمد مربی محمد که البته خودش هم ناشنوا و قهرمان جهان بود انجام شد.

در ابتدا نمی دانستیم چگونه سوالات را مطرح کنیم ،  پدر محمد گفت که کمکمان می کند ولی خود محمد هم به راحتی از طریق لبخوانی منظورمان را متوجه می شود.و به صورت بریده بریده و البته کمی نامفهوم جوابمان را می داد که پدرش کامل می کرد. سوال و جواب را مکتوب انجام ندادیم تا این گفتگو هم مثل تمام گفتگوها باشد اما کمی کند تر و کمی متفاوت.

***

- تبیان :خودتان را معرفی کنید.

محمد سیاهپوش هستم . متولد سال 63.دانشجو .ورزش کشتی را به صورت حرفهای انجام می دهم.

در المپیک ملبورن مدال طلا آوردم .در سال 2008 و مسابقات جهانی در کشتی آزاد ، سوم شدم و در المپیک 2009در کشتی آزاد مدال طلا آوردم.

-تبیان :چه چیزی باعث شد که شما به ورزش روی بیاورید و موفق شوید؟

پدرم خودشان کشتی گیر بودند و از بچگی مرا تشویق می کردند و زحمات زیادی را کشیدند تا من موفق شوم . البته مربی ام آقای کارآمد و آقای سیروس پور هم بسیار زحمت کشیدند و البته خودم هم با علاقه تمرین کردم.و خداوند هم کمکم کرد.

-تبیان :غیر از ورزش  چه کار دیگری انجام می دهی؟

دانشجوی ترم آخر تربیت بدنی هستم و دوست دارم اگر امکانش بود درسم را هم ادامه دهم.

روزناشنوا

-تبیان : آقای سیاهپوش _ پدر محمد- شما از پسر قهرمان و ناشنوایتان برای ما بگوئید؟

من سه فرزند پسر دارم و محمد فرزند اول خانواده ی ماست.فرزندانم همگی خوب هستند اما محمد واقعا یک چیز دیگه است. بسیار عاطفی ومهربان است و به من و مادرش خیلی توجه می کند. از بچگی شرایط و مشکلات ما را به خوبی درک می کند . دو فرزند دیگرم شنوا هستند و بچه های خوبی هم هستند اما کاری به کار ما ندارند.

-تبیان : شما وقتی متوجه شدید فرزندتان ناشنواست ، چه حسی داشتید و برنامه ی زندگی تان چه تغییری کرد؟

محمد ابتدا سالم بود. بعد از بمباران احساس کردیم شنوایی اش کم شده . دکتر بردیم و گفتند در اثر انفجار شنوایی اش 30درصد شده است .دوسالگی عملش کردیم گفتندشاید خوب شود اما تغییری نکرد . مدت ها دنبال درمان بودم اما وقتی دیدم نمی توانم برای بهبودش کاری کنم در 5 سالگی او را به آمادگی کودکان ناشنوا بردم.و تمام تلاشم را کردم تا مانند یک کودک سالم رشد کند.در طول تحصیل خیلی خوب عمل کرد و بسیار موفق بود. برای درس خواندن هم ما را اذیت نکرد.

10 سالش هم بود که در مسابقات 22بهمن در کشور اول شد و این اول شدن کشوری هر سال ادامه داشت.

من خیلی تاکید داشتن حتما ورزش کند و چون خودم کشتی گیر بودم و محمد هم به کشتی علاقه داشت ،بردمش برای کشتی اما تاکیدم روی ورزش به خاطر این بود که می دونستم ناشنواها در انزوا به سر می برند. با مردم به خوبی ارتباط بر قرار نمی کنند .برای همین دوست داشتم در اجتماع باشه.اعتماد به نفس زیاد بشه.

فکر می کردم اگر مقام بیاره بیشتر مورد احترام می شود و دوستای خوبی هم پیدا می کنه که همینطور هم شد.

- تبیان :برای ورود محمد به اجتماع مشکلی نداشتید؟

بالاخره بی مشکل که نبوده است اما من و مادرش خیلی تلاش کردیم و محمد خودش هم خیلی زود آداب اجتماعی را یاد گرفت .و در فامیل به خاطر رفتار خوبش مورد علاقه ی همه است .

روزناشنوا

- تبیان :مادر محمد آقا خیلی ساکت هستند، شما که مادر فرزندان شنوا هم هستید آیا تربیت و رسیدگی به فرزند ناشنوا خیلی سخت تر است؟

من با محمد از بچگی مشکلی نداشتم او به خوبی لب خونی می کنه و من مثل بقیه ی بچه هام با او رفتار می کنم و خیلی مهربان و قدر شناس است.

رفتار مردم و جامعه کمی مشکل ساز بود.محمد از رفتار برخی ناراحت می شد و سمعک نمی گذاشت . اما کم کم در ارتباط بهتر شد و سمعک هم گذاشت . من ابتدا که فهمیدم پسرم ناشنوا شده است ، خیلی ناراحت بودم اما چون محمد در کارهاش ودرسش موفق بود ،کم کم من هم آرام تر شدم و شرایط را پذیرفتم.

روزناشنوا

-تبیان :آقای سیروس پور شما که نزدیک سی سال است با نا شنواها در ارتباط هستید از دنیای کار با این بچه ها بگوئید:کار کردن با بچه های ناشنوا چه فرقی با مردم عادی دارد؟

کارکردن با این قشر اولین لازمه اش این است که عاشق کارت باشی . چون همه شان مثل محمد درصد کمی شنوایی ندارند و کار با آن ها سخت تر است.

گاهی یک فن کشتی را باید ده ها بار تکرار کنی تا متوجه شوند . اما در کل کار کردن با ناشنواها گاهی سخت وخسته کننده می شود اما رضای خدا و عشقی که به خاطر پاکی و معصومیت این افراد ایجاد می شود علت ادامه ی کار خواهد بود.هدفمان رضایت خداست اما امیدواریم که روزی باشد که ناشنوایی وجود نداشته باشد.

جامعه ی ما امروز پذیرای خوبی برای ناشنواها نیست و باعث می شود که آن ها انگیزه شان را از دست بدهند.

سازمان ورزش و خبرنگاران به آن ها توجه نمی کند . این بچه ها  از المپیک بسیار بی سر وصدا آمدند واین موضوع باعث می شود بچه های ناشنوا کم کم ورزش را ترک کنند. ما وظیفه مان را انجام می دهیم .اما بهتر است مردم و مسئولین توجه بیشتری به آن ها داشته باشند.

روزناشنوا

از آقای خسرو کارآمد هم خواستیم کمی برایمان از احساس یک ناشنوای قهرمان و مربی موفق صحبت کند اما او از خبرنگارها و توجه جامعه ی ورزش دلخور بود و تنها گفت که ما ناشنواها از زبان دارها پائین تر نیستیم ما هم مثل آن ها هستیم یک اتفاق ،یک تصادف ممکن است هر انسان شنوایی را تبدیل به ناشنوا کند و باید جامعه به آن ها توجه بهتری کند. ناشنواها با موفقیت های بالا باز هم شغل مناسب ندارند و گاهی برای ادامه ی زندگی شان دچار مشکل می شوند.ما همه انسانیم و نباید فکر کنیم چون آن ها ناشنوا هستند ،از حقوق کمتری بهره مندند.

تبیان - خانواده و زندگی

داوودی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.