تبیان، دستیار زندگی
جهان آثار برگمان جهان استعاره‌هاست؛ استعاره‌هایی برخاسته از زندگی شخصی و افكار او. این جهان استعاری بالاخص در فیلم «مهر هفتم» و با موضوعی پیچیده همچون مرگ و در زمانی پر از استعاره چون قرون وسطا لایه‌های بسیار پیچیده‌تری می‌یابد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نمادهای گمشده

برگمان

جهان آثار برگمان جهان استعاره‌هاست؛ استعاره‌هایی برخاسته از زندگی شخصی و افكار او.

این جهان استعاری بالاخص در فیلم «مهر هفتم» و با موضوعی پیچیده همچون مرگ و در زمانی پر از استعاره چون قرون وسطا لایه‌های بسیار پیچیده‌تری می‌یابد.

این جهان استعاری در اجرای سعید شاپوری از «مهر هفتم» هر چند تا حدودی حفظ می‌شود اما بسیاری از لایه‌های آن تقلیل یافته و تبدیل به استعاره‌هایی ساده‌تر می‌شود. در اینجا با بررسی برخی از استعاره‌های اصلی این اجرا سعی خواهیم كرد به دلایل این تقلیل استعاره‌ای در اجرای شاپوری دست یابیم.

مرگ: در اجرای شاپوری برخلاف فیلم برگمان، مرگ هیبتی زنانه دارد و با وجود تلاش شبنم مقدمی به‌عنوان بازیگر كه می‌خواهد سیمایی مرموز و خشن از مرگ ارائه دهد، موفق به این امر نمی‌شود.

هیبت مردانه مرگ در فیلم برگمان جدای از انگاره‌ قرون وسطایی درباره مرگ كه وی را مردی سیاهپوش با داسی برای دروی آدمیان نشان می‌دهد و حكایت از بی‌رحمی و مرموز بودن وی دارد، بر یك مفهوم عمده دلالت دارد و آن عنصر اصلی روایی این اثر است؛ یعنی پیكار شوالیه و مرگ. شوالیه طی 10 سال در میدان نبرد با مرگ جنگیده و اكنون بر صفحه شطرنج، این پیكار به شكلی نمادین ادامه دارد. پس در دو سوی پیكار دو نیروی خشن باید قرار گیرند اما در نگاه و چهره معصومانه مرگ در اجرای شاپوری، این باور را كه پیكاری در جریان است از تماشاگر سلب می‌كند و علاوه بر آن در نشان دادن فضای قرون وسطایی در اثر درمی‌ماند.

مهر هفتم: تاكید بر مفهوم «مهر هفتم» بر دو مفهوم استعاری و تركیب آنها دلالت می‌كند. نخست آنكه در نمادشناسی مسیحی از مفاهیمی چون سربسته‌بودن، رازآمیز بودن و تعلق داشتن حكایت می‌كند، همچنان كه در مكاشفات یوحنا از كتابی مهر‌شده با هفت مهر سخن گفته می‌شود و از آن سو نمادشناسی عدد هفت بسیار گسترده است اما بیش از هر چیز بر مفهوم تشرف، كامل شدن و كامل كردن دلالت می‌كند و از این‌رو گشودن هفت مهر در این اجرا بیش از هر چیز نشان‌دهنده چند موضوع است: نخست آنكه شوالیه توسط مرگ مهر شده؛ یعنی آنكه به او تعلق دارد، دوم آنكه مرگ رازآمیز و مهر شده است و سوم آنكه تنها با یك طی طریق عارفانه یا یك مراسم تشرف در هفت مرحله است كه می‌توان به راز آن دست یافت.

هیبت مردانه مرگ در فیلم برگمان جدای از انگاره‌ قرون وسطایی درباره مرگ كه وی را مردی سیاهپوش با داسی برای دروی آدمیان نشان می‌دهد و حكایت از بی‌رحمی و مرموز بودن وی دارد، بر یك مفهوم عمده دلالت دارد و آن عنصر اصلی روایی این اثر است؛

در اجرای سعید شاپوری تنها به یك مفهوم صوری از این نمادشناسی پیچیده اكتفا شده و تنها از طریق دیالوگ‌های زن شوالیه است كه اشاره‌ای به این مفاهیم می‌شود؛ دیالوگ‌هایی كه بیشتر آن از كتاب مقدس اخذ شده است. اگرچه ساختار روایی اجرا در هفت مرحله به انجام می‌رسد و این نشان از آگاهی شاپوری بر نمادشناسی عدد هفت و كاركردهای آن در این اجرا دارد، اما از سوی دیگر جنبه‌های نمادین هر كدام از این هفت مرحله و سیر تكوین شخصیت شوالیه در این هفت وادی تا حدودی نادیده گرفته می‌شود و میان شوالیه آغاز و پایان نمایش تفاوت چندانی احساس نمی‌شود.

در نمادشناسی مسیحی هفت بر آرامش دلالت دارد چرا كه خداوند جهان را در 6روز آفرید و روز هفتم را به استراحت پرداخت، پس رسیدن به هفت، رسیدن به كمال و آرامشی است كه از پی این كمال حاصل می‌شود.

اما نه نشانه‌ای از چنین كمالی در شخصیت شوالیه می‌بینیم و نه آرامشی كه باید پس از طی هفت مرحله به آن دست یابد.

جهان اثر برگمان استوار بر این نمادشناسی مسیحی و بالاخص قرون وسطایی است و بدون درك این نمادها و نشان دادن آن هرگونه اقتباسی از این اثر ناكام می‌ماند.

تابوت: یكی از مهم‌ترین نمادهای اجرای شاپوری از «مهر هفتم» تابوت است. وی در اجرایش از تابوت به‌عنوان مسكن و محل زندگی شخصیت‌های نمایش بهره می‌گیرد و هر كدام از شخصیت‌ها از درون تابوت بیرون می‌آیند و خانه شوالیه نیز كه زن در آن منتظر است یك تابوت ایستاده است.

نماد تابوت را در اجرای شاپوری  می‌توان از دقیق‌ترین و كاربردی‌ترین نمادهای این اجرا دانست چرا كه از یك سو با نمادشناسی مسیحیت و بالاخص مسیحیت عرفانی قرون وسطایی در تطابق كامل است. در نمادشناسی مسیحی تابوت نمادی از زمین، محل دگردیسی نیروهای زندگی و محل آرمیدن است و در جهان نشانه‌های اجرا چنین كاربردهایی را به راحتی می‌توان بازیافت چرا كه كارگاه نقاش، زندان زن و خانه شوالیه همه درون تابوت قرار دارند و این خود تاكیدی مضاعف بر مفهوم مرگ و حضور مسلط آن در اجرا می‌نهد.

از سوی دیگر تابوت به شكلی كاربردی و زیبایی‌شناسانه در اجرا حضور دارد و فضاهای متعدد و متنوع اجرا را نزد مخاطب به خوبی باز می‌سازد؛تابوت‌هایی كه گاه بر مفهوم گورستان دلالت دارند و گاه به‌عنوان محل زندگی شخصیت‌ها و گاه قرار است كلیسا را نزد مخاطب تداعی كنند و زمانی به‌عنوان میز بازی شطرنج مورد استفاده قرار گیرند. از دیگر نكات برجسته در استفاده كارگردان از عنصر تابوت می‌توان به نحوه قرارگرفتن آنها در صحنه اشاره كرد كه پویایی بصری خاصی به اجرا می‌بخشد و نحوه باز شدن در تابوت‌ها نیز بر این پویایی و تنوع بصری می‌افزاید.

نماد تابوت را در اجرای شاپوری  می‌توان از دقیق‌ترین و كاربردی‌ترین نمادهای این اجرا دانست چرا كه از یك سو با نمادشناسی مسیحیت و بالاخص مسیحیت عرفانی قرون وسطایی در تطابق كامل است.

این استفاده دقیق و آگاهانه سعید شاپوری از نمادهای مسیحی تنها به عنصر تابوت منحصر نمی‌ماند و در بسیاری از عناصر دیگر می‌توان «مهر هفتم» را اقتباسی موفق دانست. از جمله این عناصر می‌توان به فضاسازی اثر اشاره كرد. در این اجرا ما با یك فضای دوگانه مواجه می‌شویم؛ از یك سو با فضایی آمیخته به ترس و وهم كه ناشی از حضور مسلط مرگ، بیماری، طاعون و شكنجه است و از یك سو فضایی شاد و روشن و آمیخته به طنز و سرزندگی كه بالاخص در بخش‌های مربوط به حضور بازیگران ‌سیار نمود بیشتری دارد. این دوگانگی و تناقض در فضا هر چند در ظاهر می‌بایست به فضای اثر به لحاظ یكدستی لطمه وارد كند اما به دلایلی چند كمك شایانی به فضای اثر می‌كند.

نخست آنكه در ترسیم فضای قرون وسطایی موفق عمل می‌كند ‌چرا كه قرون وسطا سرشار از این تناقض است از یك سو نمودار جهانی تاریك، مرموز و پر از شكنجه و بیماری است و از یك سو بیانگر فضایی شاد و روستایی است و در اجرای شاپوری این تناقض قرون وسطایی به خوبی نمایانده می‌شود و در مرحله دوم این امر به تنوع فضا در «مهر هفتم» كمك شایانی می‌كند و موجب می‌شود اجرا در دام كسالت و یكنواختی نیفتد چراكه اجرای شاپوری مشحون از گفت‌وگوهای فلسفی زائدی است كه فاقد جنبه‌های دراماتیك است و اگر این تنوع فضا نبود وجود چنین گفت‌وگوهایی به‌زودی مخاطب را از اجرا خسته و دلزده می‌كرد.

دست آخر می‌توان به این نكته اشاره كرد كه اگر شاپوری در نمادشناسی اثر و كشف و به‌نمایش گذاشتن لایه‌های پیچیده این نمادها دقت بیشتری به خرج می‌داد و به جای فلسفه و گفت‌وگوهای زائد فلسفی این عناصر را به نمادهای بصری موجود در اثر انتقال می‌داد اقتباسی به‌مراتب موفق‌تر از فیلم و نمایشنامه برگمان به دست می‌داد؛ هر چند كه تا این مرحله نیز نمی‌توان اجرای او را اجرای ناموفقی دانست.

منبع : همشهری

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی