تبیان، دستیار زندگی
«در شگفتم از كسى كه در جستجوى گمشده‏اش برمى‏آید و حال آن كه (شخصیت) خود را گم كرده است و در جستجوى آن برنمى‏آید!!»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رها از این دامگه
رها

یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا هتدیتم الی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم تعملون1

ای کسانی که ایمان آورده اید بر شما باد رعایت نفس خودتان ، چه آنانکه گمراه شدند گمراهیشان به شما ضرر نمی رساند اگر شما خود راه را از دست ندهید؛ بازگشت همه به خداست و پس از آن آگاهتان می کند به آنچه عمل می کردید1

یکی از جنبه های مهم هدایت برای رسیدن به کمال انسانی توجه انسان به خویشتن خویش است . اهل معرفت نزدیک ترین راه برای خداشناسی و بار یافتن به کمالات انسانی را خود شناسی می دانند که پیامبر عظیم الشان فرمودند:      من عرف نفسه عرف ربه ودر بیانی دیگر امیر معرفت علی علیه السلام می فرما یند :«العارف مَن عَرف نَفسَه فَاعتَقها و نَزهّها عن كلّ ما يبعدها و يوبقها»2«عارف كسى است كه روح خود را بشناسد و آن را آزاد كند و از هر چيزى كه موجب دورى (از كمال) و باعث هلاكت مى‏گردد، پاك سازد

آنگاه به جهت اهمیتی که شناخت نفس دارد  فرمودند:«عجبت لمن ينشد ضالته، و قد اضل نفسه فلا يطلبها» 3

«در شگفتم از كسى كه در جستجوى گمشده‏اش برمى‏آيد و حال آن كه (شخصيت) خود را گم كرده است و در جستجوى آن برنمى‏آيد!!»

سپس علت این گمگشتگی و سرگردانی را بیان میکند و یاد آور می شود که بی اطلاعی شما از آنجه در انتظار شماست شمار ا از خود بیگانه کرده است.

لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أعْلَمُ مِمَّا طُوِيَ عَنكُمْ غَيْبُهُ إذاً لَخَرَجْتُمُ إلَي‌ الصُّعَداتِ تَبْكُونَ عَلَي‌ أعْمَالِكُمْ‌، وَ تَلْتَدِمُونَ عَلَي‌ أنفُسِكُمْ‌، وَ لَتَركْتُمْ أمْوَالَكُمْ لاَ حَارِسَ لَهَا وَ لاَ خَالِفَ عَلَيْهَا‌، وَ لَهَمَّتْ كُلَّ امْرِيٍ نَفْسُهُ لاَ يَلْتَفِتْ إلَي‌ غَيْرِهَا‌، وَلَكِنَّكُمْ نَسِيتُمْ مَا ذُكِّرْتُمْ‌، وَ أَمِنْتُمْ مَا حُذِّرْتُمْ‌، فَتَاهَ عَنكُمْ رَأيُكُمْ‌، وَ تَشَتَّتَ عَلَيْكُمْ أَمْرُكُمْ 4 ـ الي‌ آخر خطبه‌‌.

 «اگر شما مي‌دانستيد‌، آنچه‌ را كه‌ من‌ مي‌دانم‌ از آنچه‌ اطّلاع‌ به‌ غيبش‌ براي‌ شما پيچيده‌ و نهفته‌ شده‌ است‌‌، در آن‌ هنگام‌ از خانه‌هايتان‌ بيرون‌ مي‌شديد و به‌ راهها و جادّه‌ها مي‌رفتيد و بر اعمال‌ خود مي‌گريستيد و مانند زنان‌ بچّه‌ مرده‌ و عزيز خود را از دست‌ داده‌ كه‌ بر سر و صورت‌ خود مي‌زنند شما نيز بر جان‌هاي‌ خود و نفس‌هاي‌ خود مي‌زديد و نوحه‌ سر مي‌داديد و هر آينه‌ اموال‌ خود را رها مي‌كرديد به‌ طوري‌ كه‌ نگهباني‌ نداشت‌ و كسي‌ كه‌ به‌ جاي‌ شما بر آن‌ گماشته‌ شود و از آنها پاسداري‌ كند نبود‌، و جان‌ و نفس‌ هر كسي‌ او را به‌ حزن‌ و اندوه‌ مشغول‌ مي‌ساخت‌ و به‌ درون‌ توجّه‌ مي‌داد‌، به‌ طوري‌ كه‌ التفات‌ به‌ غير خودش‌ نكند‌، وليكن‌ شما كساني‌ هستيد كه‌ آنچه‌ را كه‌ به‌ شما تذكّر داده‌اند فراموش‌ كرده‌ايد و از آنچه‌ از آن‌ بر حذر داشته‌اند در امن‌ و امان‌ بسر برديد و بنابراين‌ رأي‌ شما از دست‌ شما بيرون‌ رفت‌ و گم‌ شد و امر شما بر شما متشتّت‌ و دگرگون‌ گشت‌»‌.

اما راه حلی که امام برای درمان این از خود بیگانگی می دهند در دو مطلب کلیدی نهفته است اولین نکته توجه انسان به مسئله ی مرگ است و دو مین نکته  عبرت گیری از گذشتگاه است؛ ره آورد یاد مرگ و عبرت گیری از گذشتگان قطع تعلق انسان از دنیا است اینکه انسان بداند زه کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود.یا آنجا که حافظ می فرماید:

تو را ز كنگره‏ى عرش مى‏زنند صفير                                     ندانمت كه در اين دامگه،چه افتادست

...وكل حي فيها إلي فناﺀ، أوليس لكم في آثار الاولين مزدجرٌ، و في آبائكم الماضين تبصرة و معتبر. إن كنتم تعقلون! أولَم تروا إلي الماضين منكم لايرجعون، وإلي الخلف الباقين لايبقون! أولستم ترون أهل الدنيا يصبحون و يمسون علي أحوالٍ شتّي: ...فميّت يبكي و آخر يعزّي، وصريع مبتلي، و عائد يعود، و آخر بنفسه يجود، و طالب للدنيا والموت يطلبه، و غافل وليس بمغفول عنه، و علي أثر الماضي )الماضين( ما يمضي الباقي؛ ... 5

و هر موجود زنده­اي به سوي مرگ مي­رود. آيا نشانه­هايي در زندگي گذشتگان كه بر جا مانده شما را از دنيا پرستي باز نمي­دارد؟ و اگر خردمنديد آيا در زندگاني پدرانتان آگاهي و عبرت­آموزي نيست؟ مگر نمي­بينيد كه گذشتگان شما باز نمي­گردند؟ و فرزندان شما باقي نمي­مانند؟ مگر مردم دنيا را نمي­نگريد كه در گذشت شب و روز حالات گوناگوني دارند: يكي مي­ميرد و بر او مي­گريند، و ديگري باقيمانده به او تسليت مي­گويند، يكي ديگر بر بستر بيماري افتاده ديگري به عيادت او مي­آيد، و ديگري در حال جان كندن است، و دنيا طلبي در جستجوي دنياست كه مرگ او را در مي­يابد، و غفلت زده­اي كه مرگ او را فراموش نكرده است، و آيندگان نيز راه گذشتگان را مي­پويند...

ياله مراماً ما أبعده! و زوراً ما أغفله وخطراً ما أفظعه، لقد استخلوا منهم أيّ مدّكر... أفبمصارع آبائهم يفخرون! ام بعديد الهلكي يتكاثرون! ... ولأن يكونوا عبراً أحق من أن يكونوا مفتخراً ولأن يهبطوا بهم جناب ذلّة، أحجي من أن يقوموا بهم مقام عزّة! لقد نظروا إليهم بأبصار العشوة وضربوا منهم في غمرة جهالة ...؛ 6

شگفتا! چه مقصد بسيار دوري! و چه زيارت كنندگان بي­خبري! و چه كار دشوار و مرگ­باري! پنداشتند كه جاي مردگان خالي است، آن­ها كه سخت مايه عبرت­اند... آيا به گورهاي پدران خويش مي­نازند؟ و يا به تعداد فراواني كه در كام مرگ فرو رفته­اند؟ ... آن­ها مايه عبرت باشند سزاوارتر است تا تفاخر! اگر با مشاهده وضع آنان به فروتني روي آورند، عاقلانه­تر است تا آنان را وسيله فخر فروشي قرار دهند! اما بدان­ها با ديده­هاي كم­سو نگريستند و با كوته­بيني در امواج ناداني فرو رفتند...

نتیجه این بحث را با کلام حکیم ربانی علامه طباطبایی به اتمام میرسانیم که در ذیل آیه مذکور فرمودند:بر مومن لازم است نفس را زیر نظر گرفته و اعمال صالح او را تحت مراقبت قرار دهد. نفس شما راه هدایت شماست. فراموش کردن هدف باعث از یاد بردن راه می شود. کسی که خدای خود را فراموش کند خود را فراموش می کند.  جز خود انسان چیز دیگری نیست که طریق انسان باشد. طریق انسان نفس اوست و خدای سبحان هدف و منتهای سیر اوست  و این راه اختیاری نیست بلکه چاره ای جز پیمودن آن نیست.

نوشته حسن رضایی گروه حوزه علمیه


1.مائده 105

2.غرر الحکم روایت 4841

3.غررالحکم ج4ص340

4.نهج البلاغه خطبه 116

5. نهج البلاغه، خطبه 99،

6. نهج البلاغه، خطبه 221