پروفسوری در خانه ی شماست

تحقیقات پزشكی نشان میدهد كه عاملهای ژنتیكی، بر شكلگیری شخصیت فرد تأثیر میگذارد و پس از آن، رشد روانی كودك از مرحله جنینی آغاز میشود. محققان دریافتهاند كه تجربههای مثبت عاطفی، ارتباط های سلولی مغز را بیشتر و بهتر میكند. بنابراین، انتقال دادن احساسات مثبت به كودك و نوازش كردن او باعث رشد و ارتباط بهتر سلولهای مغز میشود. دیده شده است كودكانی كه در خانوادههای آرام و بامحبت زندگی میكنند و مورد توجه قرار میگیرند، در بزرگسالی، در زمینههای مختلف، موفقتر هستند. در مقابل، كودكانی كه در خانوادههای پرتنش و پراضطراب بزرگ میشوند، توانایی كمتری برای مقابله با مسائل و حل مشكلات دارند.
خشت اول
از زمان تولد ، چگونگی رفتار والدین با كودك، بر شكلگیری شخصیت او تأثیر میگذارد. كودك، والدین خود را زیر نظر دارد، رفتار و كردار آنها را تقلید میكند، شیوههای مقابله با حوادث زندگی را میآموزد و تصمیم میگیرد در بزرگسالی، چگونه رفتار كند. بنابراین، تمام دورههای زندگی یك بزرگسال، تحت تأثیر دوران كودكی اوست.

شخصیت یك فرد، تا شش سالگی شكل میگیرد و پس از آن، ممكن است تغییرهای كوچك در آن پدید آید. بنابراین، رفتار والدین از بدو تولد تا شش سالگی، كل زندگی شخص را تحت تأثیر قرار میدهد. برای مثال، یك كودك پرتحرك را در نظر بگیرید. این جنبوجوش زیاد ممكن است والدین را خسته و عصبانی كند. مدام سر او داد میكشند كه «بچه بشین»، «ساكت»، «مؤدب باش» و مرتب او را تنبیه میكنند. بنابراین، كودك دچار احساس بدی نسبت به خود میشود. در بزرگسالی فكر میكند كه انسان بدی است و همیشه باعث دردسر میشود. پدر و مادر دیگری برای بچهای با همان خصوصیتها، شرایطی فراهم میكنند تا او انرژی زیاد خود را تخلیه كند و از ماجراجویی لذت ببرد. این كودك در بزرگسالی، تصویر مثبت و خوبی از خود دارد و میتواند خود را دوست بدارد.
پروفسور كوچولو
وقتی بزرگ میشویم، با خودمان به همان شیوهای رفتار میكنیم كه پدر و مادرمان با ما رفتار میكردند. به همان شیوه، خود را سرزنش یا مجازات میكنیم. همان كلماتی را در مورد خود بهكار میبریم كه در كودكی میشنیدیم. حال ببینید خود شما والدین، چند بار این جملهها را به خود گفتهاید: «تا حالا نشده كاری را درست انجام بدی»، «همهاش تقصیر خودته»، «تو واقعا بینظیری»، «خیلی دوستت دارم».
بزرگترها فكر میكنند كه كودكان قادر به اندیشیدن نیستند؛ اما كودكان در درون خود، یك «پروفسور كوچولو» دارند كه از طریق آن میخواهند دنیای خود را بشناسند. پروفسور كوچولو میتواند استدلال كند و افكار و ایدههایی خلق كند. او محیط و اتفاقهای اطراف خود را بررسی میكند. مثلا یك كودك پنج ماهه ممكن است پستانك خود را پرتاب كند و با جستوجو، آن را روی زمین پیدا كند. او ممكن است این كار را چندین بار تكرار كند تا پروفسور كوچولوی او وارد عمل شود. اشیاء را عمدی روی زمین پرتاب میكند ، آنها را با چشم، جستوجو كرده و پس از یافتن آن، احساس موفقیت میكند.
ذهن ناخودآگاه
پروفسور كوچولو همانطور كه در مورد اشیاء كنجكاو است، حرفها و رفتار والدین خود را نیز زیر نظر دارد. حتی وقتی خیلی كوچك است و معنی كلمات را متوجه نمیشود، رفتارها را تحلیل میكند و به نتیجههایی در درون خود میرسد كه این نتیجهها، پایههای شخصیتی او خواهند بود. بعدها، اگرچه بسیاری از آن حرفها و رفتارها را به یاد نمیآورد، ولی ذهن ناخودآگاه او، بیشتر تصمیمها را با توجه به آن نتیجهها میگیرد. برای مثال، خیلی از والدین، از نوزادی، بچه را زشت خطاب میكنند. گاهی او را با كودكی خواهر یا برادر یا دیگر كودكان مقایسه میكنند. بسیاری از این كودكان در بزرگسالی، زنها و مردهای خوشقیافهای میشوند، ولی خودشان تصور دیگری نسبت به خود دارند. فكر میكنند بسیار زشت هستند. گاهی از نگاه كردن به خود در آینه امتناع میكنند و اگر كسی به آنها بگوید كه زیبا یا خوشقیافه هستند، فكر میكنند این حرف را برای دلخوشی آنها میزند. آنها درون خود تصمیم گرفتهاند زشت باشند و در بزرگسالی، اینگونه نسبت به خود میاندیشند.
یادمان باشد حتی حرفهای كوچك ما میتواند بر آینده فرزندانمان تأثیرهای بزرگ داشته باشد.
منبع : مجله تخصصی شهرزاد
تنظیم :داوودی
مقالات مرتبط :
