تبیان، دستیار زندگی
مى‎گردم دو دیده پریشان و جان، غریب در منظرى كه نیست به هفت آسمان، غریب یا رب بقیع، قطعه‎اى از آسمان توست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بقیعِ غریب

بقیع

مى‎گردم دو دیده پریشان و جان، غریب

در منظرى كه نیست به هفت آسمان، غریب

یا رب بقیع، قطعه‎اى از آسمان توست

پیچیده در غبار زمین و زمان، غریب

آن گوهرى كه بود مَلك خادم درش

خفته ست در كنار حَرَم، بى نشان، غریب

این خاك، میزبان پریشان كربلاست

مانده‎ست در حضور تو، اى آسمان، غریب

اینجا مزار صادق آل محمد(ص) است

تنها، میان گردش چشم جهان، غریب

در خلوت است بارگه باقرالعلوم(علیه‎السلام)

همچون مزار مادر زخمى، جوان، غریب

این سوى میله، مرقد اولاد مصطفاست

و آن سو، نگاه غمزده زائران، غریب

این محرمان پردگى عرش ذوالجلال

اینسان فتاده‎اند در این خاكدان، غریب

اشك است این كه مى‎چكد از آستین ابر

مِهر است این كه مانده در این آستان، غریب

مى‎گردد آسمان، به طوافى همیشگى

بر این مدار غربت و بر این مكان، غریب

یا رب چه حكمتى‎ست در این قطعه شریف

مهمان غریب و بارگه میزبان، غریب

یا رب كرامتى! كه زنم بوسه بر بقیع

سر را نهم به خاك و بگویم بر آن غریب

  "حسین اسرافیلى"

گروه دین واندیشه تبیان، هدهدی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.