تبیان، دستیار زندگی
گفتگو با بانوی رزمنده سیده سکینه موسوی ثابت ازشهرستان رودسر وقتی به سر فرمان عشق بگذاری چه صفایی می یابد ،جنگ ، چه سهل می شود ، دشواریها و چه شیرین می شود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفتگو با بانوی رزمنده

سیده سکینه موسوی ثابت ازشهرستان رودسر
زنان جهادگر

وقتی به سر ، فرمان عشق بگذاری چه صفایی می یابد .جنگ ، چه سهل می شود و تلخیها چه شیرین، و از آن فراتر   فراغت هر چه هست در دشواریهای راه حق است .

مهمان خانه گرم و صمیمی بانوی رزمنده و مجاهد بودیم که اینچنین خودش را معرفی کرد :

”سیده سکینه موسوی ، متولد 1334 در شهرستان رودسر می باشم .“

پدر ایشاان سید شفیع شغل آزاد و نام مادر خدیجه احمدی مقدم دارای 5 خواهر و یک برادر می باشند تحصیلات ابتدائی را در سید محله رودسر و دبیرستان را در مدرسه نسوان گذرانده و با مدرک دیپلم به استخدام آموزش و پرورش در آمد . به سال 54 با مهریه 750 تومان به عقد و ازدواج پسر خاله خویش در آمده و این بار کتاب زندگی  ، سطرهایش را به سبک جدیدی برایش می نویسد . در سال 68 فوق دیپلم گرفته است در زمان انقلاب ، هنگامیکه 25 ساله بودند همراه با شور مردمی در راهپیمایی های خیابانی و همچنین از طریق همسرشان با امام خمینی آشنا شدند ، ضجه های به پا خواسته از فریاد عدالت خواهی حق ، و پرپر شدن گلبرگهای وجود نازنین مردان و زنان مبارز   وی را نیز به حلقه یاران انقلابی کشاند.

خانم موسوی ادامه می دهند :

در آن زمان مدارس تقریبا نیمه تعطیل بود حتی ما خودمان هم به همراه همکاران و دوستانمان در حوزه علمیه با مردم همراه می شدیم پس از انقلاب و شروع جنگ تحمیلی آشنایی با حاج خانم جنیدی نقطه روشنی در زندگی ام بود ( خانم جنیدی مانند معلمی آزاده برایم بود) ایثارگری ، متواضع ، و بی قیدی نسبت به دنیا تحولی را در من و اطرافیانش ایجاد می کرد که ماندگار و مؤثر بود و او هر چه از انبان (کلبه) دنیایی داشت فدای اسلام و ایران نمود الگویی که همواره روشنگر هدفهای والایم بوده است . در سالهای ابتدایی جنگ با جمع آوری کمک های مردمی بسته بندی و انتقال به جبهه ها مشارکت در کارهای فرهنگی پشت جبهه شروع شد . اعزام خانم موسوی در مهر ماه 1365 از سوی حاج آقا جنیدی (امام جمعه رودسر)و همکاری جهاد سازندگی به آشپزخانه اهواز و تهیه غذا برای رزمنده ها بود و سپس انتقال به هویزه می باشد . این اعزام که با مشارکت 44 خانم داوطلب صورت گرفته بود انگیزه ای جهت ثبت نام دیگر بانوان گردید وظیفه این خانم ها علاوه بر پخت غذای رزمندگان برنامه های فرهنگی آموزشی و کشیک شبانه بود .

فرزندم در مقابل شهیدان صدر اسلام تا کنون و شهیدان جنیدی کمتر چیزی است که می توانم تقدیم اسلام و ایران کنم .

خانمهای رزمنده در صحرای هویزه در محوطه ای از ساعت 3 شب برنج را پس از آب کشی و آماده سازی در ساعت 7 صبح به اولین ایستگاه توزیع می شد ساعت 8 صبح به نوبت ایستگاههای بعدی می رفت و تا ساعت 5/10 صبح توزیع نهار به پایان می رسید .  بعد از ظهر ، برنامه شام از ساعت4:15 الی 16 برای 650 الی 1000 نفر برنامه ریزی شده بود . ایشان زمان هر مرحله اعزام را 40 روز و مرخصی پس از مرحله را 15 روز عنوان نمودند ، جمع سابقه حضور خانم موسوی 4 مرحله اعزام و 8 ماه سابقه و توفیق خمت می باشد . در یکی از این اعزامها مادر ایشان به همراه دیگر خانمهای  گروه به مدت 40 روز در جبهه حضور پیدا کرده اند .

از احساس خود قبل از اولین اعزام به منطقه اینگونه گفتند : بسیار هیجان داشتم ، شب تا صبح خوابم نبرد حتی در مسیر راه کاملا فکرم مشغول بود که آنجا چه جور جایی خواهد بود ؟نوعی شعف همراه با رضایت در قبال رسالتی که تقبل کرده بودم غوغایی در درونم بر پا کرده بود . پس از اولین اعزام زمانیکه به گیلان و رودسر آمدم همکاران و همسایه ها به دیدنم آمدند و از فضای آنجا سؤال می کردند و من برایشان تشریح می کردم .... نحوه برخورد همه همسایه ها و فامیل با من و هدفم بسیار متین و معقولانه بود .

زنان و دفاع مقدس

وی در ادامه با بیان خاطره ای از سالهای ایثار و مقاومت افزود : بنا به امکانات موجود و خواست رزمنده ها همه نوع غذایی درست می کردیم یک روز در گرمای مرداد ماه در خواست میرزا قاسمی کردند با کمک خواهران مشغول تهیه و پخت شدیم پس از آماده سازی که منتظر تحویل غذا بودیم صدای آژیر ماشین ها و شلوغی و سر و صدا همه را به بیرون کشاند شهدایی که می آوردند ، دوندگی ها ، آمبولانس ها ، صدای یا حسین و الله اکبر ، متوجه شدیم که جزیره مجنون را شیمیایی کردند و جوانهای زیادی از دلاوران ما را به شهادت رساندند و پرپر شده بودند ، آنروز... روز تلخی برای ما بود .... از دست دادن بسیاری از عزیزان باعث شد هیچ غذایی توزیع نگردد ، آن شب همه آماده باش و با اضطراب خوابیدیم و بعدا به علت وخیم شدن اوضاع ما را به عقب کشاندند .... از ایشان در مورد جنگ و حضور دوباره سؤال شد و پاسخ گفتند : همیشه دعا می کنم دیگر جنگی نباشد تا سرزمین سبزمان به سوگ خونهای سرخ شهیدان خود ننشیند ولی اگر جنگی در گرفت حتما دوباره انجام وظیفه خواهم کرد .

خانم موسوی پس از انتظاری طولانی در سال 1375 دارای فرزندی به نام محمد شده اند ، در مورد شهادت تک فرزند خود با صدایی بغض آلود گفتند : فرزندم در مقابل شهیدان صدر اسلام تا کنون و شهیدان جنیدی کمتر چیزی است که می توانم تقدیم اسلام و ایران کنم ایشان تبلیغات سوء بیگانگان را که علیه اسلام و جوانان انقلابی ما صورت می گیرد را علی رغم تمام کم کاریهای فرهنگی داخلی چیزی عبث و بیهوده قلمداد می کنند و اذعان نمودند هنوز شور و نشاط حراست از جمهوری اسلامی در دلهای پاک جوانان ما وجود دارد هنوز انگیزه جهاد با الگو قرار دادن اسوه های ایثار انقلاب و مقاومت در قلبهای آسمانی آنان همچون ستارگان درخشانی نور افشانی می کنند مسوولین و دولت ایران مدیون این جوانان طاهر هستند و می بایست در این دوران حساس با مراتفع ساختن خواسته های اولیه همچون اشتغال و ازدواج جلوی مفاسد اجتماعی و اخلاقی و نهایتا سقوط ارزشهای انقلاب اسلامی را بگیردند.

ایشان تبلیغات سوء بیگانگان را که علیه اسلام و جوانان انقلابی ما صورت می گیرد را علی رغم تمام کم کاریهای فرهنگی داخلی چیزی عبث و بیهوده قلمداد می کنند و اذعان نمودند هنوز شور و نشاط حراست از جمهوری اسلامی در دلهای پاک جوانان ما وجود دارد هنوز انگیزه جهاد با الگو قرار دادن اسوه های ایثار انقلاب و مقاومت در قلبهای آسمانی آنان همچون ستارگان درخشانی نور افشانی می کنند .

سیده سکینه موسوی که هم اکنون در سنگر علم و پرورش نسل ایثار آینده  می کوشد "مسؤولیت مان را در قبال ولایت بسیار حساس عنوان نموده و عبادت بی ولایت را کاری غیر قبول خواندند همچنین پاسداران که امنیت و آسایش امروز مان در گرو فداکاریهای آنان است را با عنوان دیگر ارزشهای انقلاب خطاب نموده و شهید که عصاره جودش از ایثار و رضای محبوب است را آیینه تمام نمای جوانان امروز دانستند ."

از حاج خانم جنیدی که مادر شهیدان محمد ، حمید و نصر الله و رضا جنیدی  می گفت : که فرزندان و همسر و اسباب و اثاثیه (لوازم منزل) و تار و پود خوشی های زندگی اش را برای انقلاب و اسلام فدا کرده اند . از آقای خداشناس ، مادر شهید اسماعیلی و مادران شهیدی که هنوز در انتظار پیکر فرند گمنام خویش چشم براهند می گفت .

سیره سکینه موسوی که امروز بازنشسته آموزش و پرورش است در حال تألیف کتابی در زمینه استفاده از داروهای گیاهی در پیشگیری از دیابت می باشد . برای ایشان و تمامی زنان مبارز و خداجوی میهن عزیزمان آرزوی مؤفقیت و سربلندی داریم و با جمله ای از اشتیاق به پایان دفترچه ایثار و زرناب ایشان می رویم که فرمودند : خداوندا... توفیق عبادت بهتر و خالص تر به من عطا کن که تا آخر عمر خویش آگاه و مطلع از دنیا بروم ... اشاءالله.

خدایا چنان کن سرانجام کار     

توخوشنود باشی و ما رستگار


منبع :

سبز آوران