عید و گه عشرت است و باده کشیدن روز وصال و گل مراد تو چیدن دوره هجران گذشت و روز وصال است باده بده، بادهای که پاک و حلال است ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1386/10/05
آب حیات
عید و گه عشرت است و باده کشیدن | روز وصال و گل مراد تو چیدن |
دوره هجران گذشت و روز وصال است | باده بده، بادهای که پاک و حلال است |
پای بکوب از نشاط و دست بیفشان | در ره دلبر هر آنچه هست بیفشان |
گاه نشاط است و روز عید غدیر است | فخر بشر مصطفی به خلق بشیر است |
میدهد این مژده را به توده آدم | کز طرف حق، علی ولی است به عالم |
بعد نبوت، ولایت است و امامت | تا که جهان باقی است، تا به قیامت |
خالق بر مرتضی نموده عنایت | دوخته بر قامتش قبای ولایت |
داده به دستش لوای رهبری دین | کرده جهان را به عدل و داد وی آذین |
کیست علی آن که هر چه هست، همه اوست | آنکه بزرگ است نزد دشمن چون دوست |
آن که مقامش فزون رحدّ بیان است | آنکه ولایش سعادت دو جهان است |
مظهر جمله صفات خالق اکبر | قافله سالار خلق، حیدر صفدر |
آن که به کنه وجود و ذات و صفاتش | کس نرسیدهست در حیات و مماتش |
آن که بود افتخار عالم و آدم | آن که دمش جان دهد به عیسی مریم |
آن که تبر در کف خلیل خدا شد | بر سر نمردویان چو تیر بلا شد |
منجی نوح نبی به بحر و بر آمد | خضر نبی را دلیل و راهبر آمد |
گاه عصا شد به دست موسی عمران | گاه عصا شد به دست موسی عمران |
گاه شده یوسف و به چاه فتاده | گاه قدم بر سریر ماه نهاده |
اوست که از «انّما» لوا به کف اوست | اوست که از «هل اتی» عطا به کف اوست |
معنی ایمان و مظهر شرف و داد | سبزترین سرو باغ عالم ایجاد |
آینه در آینه جلال جمالش | عالم هستی حکایتی ز کمالش |
مهر و مه از او گرفته روشنی و نور | نیست ز چشمی نهان اگر نبود کور |
دست من و دامن ولای یدالله | آن که ز درد دل چو من بود آگاه |
مرحمتی یا علی به خستهدلان کن | دوزخ ما را ز لطف باغ جنان کن |
رحمتی ای آن که جز تو دادرسی نیست | هر چه که باشد تویی و جز تو کسی نیست |
راحت جانهای زار خسته تویی تو | راحت جانهای زار خسته تویی تو |
هر چه قلندر بود تو برگ و نباتی | هر چه که سکندر شود تو آب حیاتی |
در دل نومید من تو نور امیدی | شام سیاه مرا تو صبح سپیدی |
ما به تو امید بستهایم و حقیریم | ما به تو امید بستهایم و حقیریم |
امیر برزگر خراسانی |