تبیان، دستیار زندگی
سال 59 زمانی که جنگ شروع شد بدون اجازه پدرم به جبهه رفتم . اول به کردستان اعزام شدم و در یگانهای
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفتگو با یک جانباز شیمیایی دوران دفاع مقدس:
بهروز رضایی

نام: بهروز رضایی

تاریخ ومحل تولد: 1342 – کرما نشاه

تاریخ و محل اعزام: 1359- کرما نشاه

محل سکونت: تهران

تحصیلات : کارشناس علوم نظامی

سخنانش را اینطور شروع می کند:

سال 59 زمانی که جنگ شروع شد، بدون اجازه پدرم به جبهه رفتم. اول به کردستان اعزام شدم و در یگانهای پاکسازی گروه های دموکرات و کوموله در آن منطقه خدمت می کردم. سال 60 به غرب کشور منتقل و در قرارگاه نجف با فرماندهی" شهید حاج بابا" به عنوان دیدبان مشغول خدمت شدم. سال 63 در منطقه "میمک" از ناحیه سینه و پا مجروح شدم.

رضایی لحظه ای سکوت می کند، با لبخند ادامه می دهد:

به خاطر مجروحیت شدید به مرخصی رفته بودم که به اصرار مادرم به خواستگاری رفتیم . چون مجروح جنگ بودم خانواده همسرم با ازدواج ما مخالف بود اما با اصرار همسرم آنها به این ازدواج رضایت دادند. در نهایت سال 64 با خانم " فاطمه ساغری " ازدواج کردم و بعد از یک هفته دوباره به جبهه برگشتم.

این رزمنده پر تلاش سالهای دفاع مقدس می گوید:

سال 64 برای عملیات کربلای 4 در منطقه "جزیره مینو" مستقر بودیم . من مسئول اطلاعات – عملیات بودم. قبل از عملیات بر اثر انفجار خمپاره از ناحیه سر و کمر مجروح شدم.  آمبولانس نبود، به همراه پیکر چند شهید با وانت به آبادان منتقل شدم. در ایستگاه 12 آبادان بودیم که هواپیمای دشمن یک بمب شیمیایی کنار ماشین انداخت شدت انفجار به حدی بود که به زمین پرتاب شدم. راننده با هر سختی بود من را به بیمارستان رساند. چند روز بعد قرار بود عملیات کربلای 5 انجام شود بدون اجازه پزشک معالج به منطقه برگشتم .در پتروشیمی بصره از ناحیه دست و سینه به شدت مجروح شدم و به بیمارستان "امیرالمومنین" تهران منتقل شدم.

هیچ اطلاعی از خانواده ام نداشتم آنها ساکن کرمانشاه بودند، اما به علت بمباران از شهر رفته بودند. بعد از چند ماه توانستم آنها را پیدا کنم. مدتی را هم در خانه بستری بودم.

سال 66 به سردشت منتقل شدم . در آنجا معاون عملیات تیپ نبی اکرم(ص) بودم.همان سال برای عملیات والفجر10 به حلبچه اعزام شدیم. من شاهد بمباران شیمیایی حلبچه بودم. دشمن برای اینکه نیروها متوجه بمباران شیمیایی نشوند بمب های انفجاری و شیمیایی را همزمان می زد.

شرایط وحشتناکی بود. مردم بی گناه در گوشه و کنار شهر به شهادت رسیده بودند. بچه های رزمنده برای اینکه مردم وحشت نکنند ماسک نمی زدند.

با تلاش بچه ها مردمی را که زنده مانده بودند به خارج از شهر منتقل کردیم. چند روز برای پاکسازی در شهر حلبچه ماندیم.

دوران جنگ آموختم که یک رزمنده و بسیجی باقی بمانم و تا زمانی که زنده هستم به کشورم خدمت کنم.

بهروز از اساراتش توسط منافقین می گوید:

سال 67 منافقین با همکاری رژیم بعث از طریق پوشش زمینی و هوایی منطقه گیلانغرب را محاصره کردند. به همراه سه نفر از بچه های اطلاعات – عملیات به منطقه اعزام شدیم تا کار های مقاوم سازی و چیدمان نظامی را انجام دهیم اما در درگیری به اسارت منافقین درآمدیم. شرایط بدی بود آنها علاوه بر شکنجه های جسمی از نظر روحی نیز ما را شکنجه می کردند.بعد از دو روز نیروهای خودی به منطقه آمدند و بخش های زیادی را تصرف کردند . منافقین چون اطلاعاتی از ما بدست نیاوردند ما را با گلوله زخمی کردند.با هر زحمتی بود خودمان را به جاده رساندیم . به کمک نیرو های امداد به بیمارستان امام حسین (ع) کرمانشاه منتقل شدیم. یک هفته بعد برای ادامه درمان به تهران رفتم.

این جانباز شیمیایی یادی هم از دوستان شهیدش می کند:

زمانی که یکی از همرزمانمان شهید می شد احساس مسئولیت بیشتری می کردیم. تلاش می کردم راهی را که آنها آرزو داشتند به پایان برسانند، تا آخرین نفس ادامه بدهم و این بزرگترین انگیزه برای ماندن در جبهه بود.

از جبهه و خاطراتش چنین می گوید:

رضایی

معنویت جبهه انسان را جذب می کرد. یکرنگی ، صداقت ، جوانمردی، مهربانی و محبت بارزترین ویژگی بچه های جنگ بود. همه مانند حلقه های یک زنجیره به هم متصل بودیم و جدایی از این رنجیره معنوی برایمان سخت بود.

دوران جنگ آموختم که یک رزمنده و بسیجی باقی بمانم و تا زمانی که زنده هستم به کشورم خدمت کنم.

ادامه می دهد:

با گذشت زمان مشکلات تنفسی، افت فشار، خارش شدید بدن و حمله های عصبی نمایان تر شد. مدتی را تحت درمان قرار گرفتم اما بی نتیجه بود.

تصمیم گرفتم به مجروحیتم فکر نکنم و با کار و فعالیت بر درد هایم غلبه کنم. به همین خاطر ادامه تحصیل دادم و موفق شدم سال 75 مدرک کارشناس علوم نظامی را اخذ نمایم.

مدتی به عنوان معاون حفظ آثار جنگ کرمانشاه بودم، چند سال نیز معاون خدمات شهری شهرداری کرمانشاه بودم.سال 81 به تهران منتقل شدم و تا به امروز به عنوان قائم مقام شهرداری منطقه 8 و 15 مشغول خدمت هستم.

این جانباز سرافراز در پایان خاطر نشان می کند:

بعد از جنگ در زمینه دفاع مقدس فعالیت های زیادی انجام شده است اما به طور جدی به ثبت اسناد و ثبت وقایع پرداخته نشده است. به اعتقاد من می توان از طریق برنامه های هنری و نمایشی ، انجام مانورهای نظامی، نوشتن کتاب و نمایش فیلم در زمینه های دفاع مقدس به نسل امروز اطلاع رسانی نمود.همچنین می توان خاطرات شهدا، اسرا، جانبازان را در اختیار مردم قرار داد چرا که وقایع دوران جنگ قابل تکرار و شنیدن است. آثار نویسندگانی همچون " مرتضی سرهنگی" و آثار "شهید آوینی" نیز می تواند در اشاعه فرهنگ جبهه و جنگ ماثر باشد.

از تسلیحات شیمیایی چه می دانید؟

از این سلاح ها برای کشتن افراد و وارد کردن صدمات بسیار جدی و یا ایجاد انواع معلولیت ها در مردم استفاده می شود.

این سلاح ها بر اساس اثرات مختلفی که بر بدن افراد می گذارد ، به 3دسته تقسیم بندی می شوند: دسته اول سلاح های هستند که روی سیستم عصبی بدن تاثیر می گذارند.

در این دسته GA ، GB ، GD ، GF و VX (متیل فسفوبوتیوئیک اسید , گاز سارین ) قرار دارند.

دسته دوم، اثرات خود را روی پوست برجای می گذارند و شامل HD (گازخردل گوگرد)، HN (خردل نیتروژن)، L و CX هستند.

دسته سوم نیز باعث اختلال سیستم تنفسی بدن می شوند. در این گروه گازهای بی رنگ CG و DP ، کلرین (Cl) و فسفوکلرین (Ps) وجود دارند.

از سلاح های شیمیایی که روی اعصاب اثر می گذارند، قبل و در طول جنگ دوم جهانی استفاده های بی شماری شده است.

بمب شیمیایی

دسته ی اول: این مواد از نظر شیمیایی وابسته به حشره کش های آلی فسفره هستند. این دسته از سلاح های شیمیایی مانع از عمل آنزیم استیل کولین استر از می شوند. وقتی مواد شیمیایی این دسته وارد بدن شوند، غلظت استیل کولین را در بدن به بیش از حد لازم می رسانند. ریه ها و چشمها بسرعت این مواد را جذب کرده در کمتر از یک دقیقه بر سیستم عصبی بدن تاثیرات قابل توجهی می گذارند. علایم آن به صورت آبریزش بینی ، ترشح زیاد بزاق ، تنگی قفسه سینه، کوتاهی تنفس، تنگی مردمک چشم ، انقباض عضلانی و یا حالت تهوع و انقباض شکم ظهور می کند.

دسته دوم سلاح های شیمیایی که بر روی پوست تاول و سوختگی ایجاد می کنند ، ماندگاری فراوانی در محیط دارند. این مواد روی چشمها ، پوشش مخاطی ، ریه ها ، پوست و اجزای خون اثر گذاشته و اگر از طریق تنفس وارد ریه ها شوند ، بر شدت تنفس اثرات منفی می گذارند و اگر توسط غذا بلعیده شوند ، سبب اسهال و استفراغ می شوند. خردل ها که جزو این دسته هستند به خاطر خواص فیزیکی خود مقاومت و ماندگاری بسیار زیادی در سرما و دماهای معتدل دارند.اگر دو دقیقه از تماس یک قطره خردل با پوست بگذرد، صدمات جبران ناپذیری به این عضو وارد می شود. CX نیز که جزو این گروه است ، پودری کریستالی شکل است که در دماهای 39 تا 40 درجه سانتی گراد ذوب شده و در دمای 129 درجه سانتی گراد به جوش می آید. این ماده را با افزودن موادی خاص در دمای اتاق به حالت مایع درمی آورند. CX دارای بوی بسیار نامطبوعی است.

در غلظت های کم آن سوزش شدید چشم بروز می کند، اما در غلظتهای بالا به پوست حمله کرده و چند میلی گرم آن سبب دردهای زیاد و سوزشهای فراوان شده و زخمهای بدی بر جای می گذارد. برای پیشگیری از اثر این مواد سربازان باید به لباسها و ماسکهای حفاظتی مجهز باشند. دسته سوم از سلاحهای شیمیایی آنهایی هستند که بر دستگاه تنفسی اثر می گذارند. این مواد بشدت به بافت ریه آسیب می رسانند. فسفوژن که خطرناک ترین عضو این گروه است ، برای اولین بار در سال 1915 استفاده شد. این ماده گازی بی رنگ است که در دمای 2/8 درجه سانتی گراد به جوش می آید، بنابراین بسیار فرار و ناماندگار است ، ولی چون غلظت بخار آن 4/3 برابر هوا است ، به مدت طولانی در گودال ها و دیگر مناطق پست زمین باقی خواهد ماند. غلظت زیاد آن پس از چند ساعت سبب مرگ می شود، اما در غلظتهای کم سبب سرفه ، اختناق ، احساس تنگی قفسه سینه ، حالت تهوع و سردرد و غیره می شود.

(انواع اول و سوم این سلاح یعنی گازهای سارین و خردل همان هایی هستند که حکومت عراق در جریان جنگ تحمیلی از آنها در برابر رزمندگان ما و حتی مناطق کردنشین خود استفاده کرد.)

در این میان ، محققان طرفدار صلح نیز بیکار ننشسته اند و همواره برای یافتن راه حل مبارزه با این سلاح ها، مطالعه و تحقیق می کنند. مثلا آنها فهمیده اند اگر موشها مقدار کمی از آنزیمی با نام NTE داشته باشند، نسبت به فسفرهای آلی حساسترند. این موشها کم تحرک تر هستند و شانس مردنشان نسبت به جانورانی که مقدار این آنزیم در بدنشان در حد طبیعی است ، 2برابر بیشتر است ، پس وجود این آنزیم در بدن موشها از اثر فسفرهای آلی جلوگیری می کند. به همین ترتیب ، انسانها نیز ژن این آنزیم را دارند ، پس می توان امیدوار بود که از داورهایی که سطح NTE را افزایش بدهند، برای مبارزه با این مواد شیمیایی استفاده کرد، البته این داروها را باید پیش از حمله گازهای شیمیایی به کار برد. به عبارت دیگر، «هیچ درمانی برای ضایعات مواد شیمیایی وجود ندارد، مگر پیشگیری از تماس انسان ها با این مواد.»

اما باید پرسید آینده این سلاح ها چیست و ماهیت سلاحهای جدید چه خواهد بود؟

آیا ممکن است آینده ای رویایی در پیش رو داشته باشیم که در آن کاربرد هرگونه سلاح شیمیایی از نظر وجدان تمامی افراد کاری غیرقانونی باشد؟

آیا ممکن است آیندگان روزهای سیاه گذشته را به دست فراموشی بسپارند؟

دومین روز هفته دفاع مقدس، که مزین به نام جانبازان ،آزادگان و ایثارگران است  بر دلاور مردان مبارک باد .


 قربانیان سلاح های شیمیایی