تبیان، دستیار زندگی
قصه یکی از برجسته ترین و رایج ترین گونه های ادبیات فولکلور (عامه) است که با زندگی مردم پیوند تنگاتنگی دارد. از آن جایی که ادبیات در آغاز امر به صورت شفاهی بوده و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد، یک قصه به صورت های مختلف نقل شده است....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جایگاه قصه درادب و زندگی امروز

جایگاه قصه در ادب و زندگی امروز

قصه یکی از برجسته ترین و رایج ترین گونه های ادبیات فولکلور (عامه) است که با زندگی مردم پیوند تنگاتنگی دارد. از آن جایی که ادبیات در آغاز امر به صورت شفاهی بوده و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد، یک قصه به صورت های مختلف نقل شده است. قصه بر دو پایه خیال پردازی یا واقع گرایی ایجاد شده است و آنچه موجب زیبایی و دل پذیری و مقبولیت قصه می شود آمیختگی این دو اصل است. «قصه» تصویرهایی از زندگی مردم زمانه و شیوه کار و تولید، مناسبات میان افراد و گروه ها و... را به زبان ساده و گاهی به صورت طنز، هزل یا جدی بیان می کند. قصه، در زبان فارسی با توجه به موضوعش یا سبک نگارش آن به انواع گوناگون عامیانه، ادبی، حماسی، اخلاقی، مذهبی، ملی تقسیم می شود.

تاریخچه قصه بر می گردد به دورانی که مردم خط و نوشته نداشتند و برای تاریخ نگاری از آن بهره می بردند. قصه بیان واقعه در امتداد زمان است. شبه تاریخ ها و افسانه هایی که از دوره ایلامی به جا مانده، به پنج هزارسال پیش مربوط است از آن دوره کوزه ها و سفال هایی به جا مانده که دارای نقش هایی است و این طرح و نقش ها ما را با داستان آشنا می کند. سال های زیادی است که زندگی و آداب و رسوم جامعه ایران زمین با افسانه ها و نقش های سفال های قدیمی آمیخته شده و به نسل امروز منتقل شده است.

کارکرد و وظیفه داستان تنها به این موضوع محدود نمی شود گاهی نویسندگان و شاعران گذشته اغلب برای بیان مقاصد و دلایل عرفانی، فلسفی و اخلاقی ازقصه استفاده می کردند بی شک این کاربرد، مؤثرتر و مفیدتر بود. اما آن چه که بیانگر گزارش راستینی از وجدان، خرد و تجربه ملتی کهن و خرد پیشه و کم گوی را باذوق و ظرافتی کم مانند به دوران های بعد از خود منتقل کرده قصه هایی نهفته در دل این آثار برجسته و شاهکارهای جهانی است: شاهنامه، گلستان، بوستان، ویس ورامین، پنج گنج، سیاست نامه، اسرار التوحید وهزار و یک شب.

جایگاه دیگر قصه در ادبیات غنی فارسی موجب شده که به عنوان ابزاری جهت ابلاغ و انتقال پیام های الهی محسوب شود و به عنوان عاملی برجسته، دشوارترین و عبرت آموزترین دیدگاه ها و پیام ها را در قالب قصه منتقل کند.

تاریخچه قصه بر می گردد به دورانی که مردم خط و نوشته نداشتند و برای تاریخ نگاری از آن بهره می بردند. قصه بیان واقعه در امتداد زمان است.

خصوصیت قصه های عامیانه، شفاهی بودن آن هاست بدین معنا که گوینده مشخصی ندارد یا شهرت زیادی ندارد.

فضای این نوع ادبی یعنی قصه، جایی برای زیباسازی و زیبایی شناسی کلام ندارد و مقصود از آفرینش آن ها ایجاد تأثیر عاطفی و لذت بخشی به خواننده است.

نوع دیگری از قصه ها، قصه های کهن در ادبیات فارسی است با این توضیح که توسط شاعران و نویسندگان ایرانی خلق شده و نویسنده و گوینده آن ها به ارزش ادبی و کاربرد عناصر زیبایی کلام توجه خاص مبذول داشته اند. شاهکارهای ادبی مانند آثار مولوی ، عطار ، سنایی و... در عین دیرینگی دارای معانی ژرف، تازه و با طراوتی هستند که در ارائه داستان های تمثیلی، واقعی، رمزی، طنزآمیز، جادویی، عاشقانه، عارفانه و... بی تأثیر نبوده اند.

آن چه که داستان های عامیانه و کهن را از داستان های امروزی متفاوت کرده است این است که مخاطب اصلی داستان های امروزی از شکل دیرین آن خبر ندارد و آن را جز به شکل امروز نمی شناسد اگر امروزه برخی از داستان ها را از کتاب هایی چون مثنوی، شاهنامه، بوستان و... می خوانیم و فهم آن برای کودکان و بزرگترها آسان شده، این بدان علت است که تغییراتی در واژگان و تعبیرات و مفاهیم گوناگون آن ها صورت گرفته است. اما نکته مهم این است که باید بین داستان های کهن که دارای مفاهیمی اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی هستند را با دنیای امروز در یک مسیر قرارداد و فهم این قصه ها را آسان تر ساخت. جهت رسیدن به این هدف باید به چند نکته مهم توجه کنیم:

الف) مفاهیم کهن و قدیمی را به زندگی امروزی نزدیک کنیم.

ب) مفاهیم پیام های تکراری و ملال آور را حذف کرده و الفاظ و مفاهیم جدید و قابل لمس را به عینیت برسانیم.

ج) در بیان شجاعت ها و اسطوره سازی توجه به هویت قوم ایرانی را فراموش نکنیم که برای رسیدن به آرمان و موجودیت کشور به دور از غرض کاری انجام می دادند.

د) قالب بیان قصه ها به صورت نوین در جهت ایجاد اشتیاق و علاقه.

جایگاه قصه در ادب و زندگی امروز

همان طور که گفتیم قصه یکی از اولین زاده های فکر، ذوق و اندیشه ایرانیان است و در میان انواع گوناگون ادبیات عامه، دوام و بقایی بی نظیر دارد و به همین سبب انسان به قصه علاقه مند است و با آن زندگی می کند و تا حدی جاذبه دارد که تا دوران پیری زندگی از آن بهره می برد و آن را دوست دارد.

اگر چه قصه سند معتبری نیست ولی با این وجود از هر سند تاریخی معتبرتر است تا فرهنگ و دیرینگی قومی را بیان کند در میان هنرمندان، آن گروهی که از افسانه ها و سنت ها و به طور کلی از قصه های کهن بهره برده اند به مراتب آثارشان بیش تر مورد قبول خوانندگان واقع شده و تأثیر بسزایی را به جا گذاشته است.

شاید یکی از دلایلی که انسان ها به قصه علاقه مند هستند؛ اثر تربیتی قصه باشد به این معنا که پایه های تربیت اصیل ایرانی بر اسلوب محکم و معقولی قرار گرفته که حتی در دورافتاده ترین مناطق برای رشد درکی و فهمی کودکان هنوز هم از قصه ها و مثل ها استفاده می کنند چرا که اولین تأثیر آن آشنایی کودکان با مشقت های زندگی و راه های مقابله با سختی هاست و آن هنگام که کودک این مقاومت و دشواری ها را می شنود درمی یابد که: پاس داری از خاک پاک میهن به عهده اوست، اصول اخلاقی به تاریخ نمی پیوندد، اگر حقی به صاحب حق می رسد با صرف مراحلی توانسته به حق خود برسد، هر کس تلاش نکند به نتیجه ای نمی رسد و...

اما این بهره ها به همین جا ختم نمی شود بلکه قصه محبت به وطن را در جان و دل آن ها می رویاند و زنده نگه می دارد.


محمدرضا پاشایی 

تنظیم:بخش ادبیات تبیان