تبیان، دستیار زندگی
روزی «کاتبی نیشابوری» برای ملاقات بایسنقر پسر شاهرخ میرزا نیشابور به هرات آمد. به باغی وارد شد که بایسنقر در آنجا اقامت داشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چون آشیان لک لک
کاتب

چون آشیان لک لک

روزی «کاتبی نیشابوری» برای ملاقات بایسنقر پسر شاهرخ میرزا نیشابور به هرات آمد. به باغی وارد شد که بایسنقر در آنجا اقامت داشت.

پادشاه که با ندیمه ها و نزدیکان خود نشسته بود، دید شخصی قوی هیکل و بلند قامت با دستاری باز بر سر و جامهای مثل جامهی شتربانان وارد شد. به او گفت: «تو که هستی؟ از کجا میآیی؟»

گفت: «مردی شاعرم و از ولایت نیشابور میآمدم.»

پادشاه گفت: «ببینم! میتوانی مناسب قامت و دستار خود شعری بگویی؟»

کاتبی نیشابوری کمی فکر کرد و بعد گفت:

قد بلند دارم، دستار پاره پاره

چون آشیان لک لک، برلکهی مناره

پادشاه از ذوق او خندان شد و او را در میان شاعران دربار قرار داد.

پاسخ طعنه

مگسی گفت عنکبوتی را:

کاین چه ساق است و ساعد باریک؟

گفت: اگر در کمند من افتی

پیش چشمت جهان کنم تاریک

سعدی شیرازی

تنظیم:بخش کودک و نوجوان

*******************************

مطالب مرتبط

آزاد آزادم،اما کجا بخوابم؟

آدم خیر خواه

زنبورهای ریاضی‏دان

مرد ناشناس

جایی که فرشته‏ها می آیند و میروند

خبرهای حیرت انگیز

بار خر روی دوش قاطر

کلاغ و کوزه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.