تبیان، دستیار زندگی
جوزف کی و آلکس لفبور باوجودی که دولت امریکا عراق را به تهاجم به ایران در سال 1980 تشویق کرده بود، در ابتدا رسماً موضع بی طرفی اتخاذ کرد. واشنگتن راضی بود تا زمانی که عراق دست بالا را داشت یا دو کشور درگیر خونریزی دوجانبه بود...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حمایت امریکا از عراق در جنگ با ایران


جوزف کی و آلکس لفبور

باوجودی که دولت امریکا عراق را به تهاجم به ایران در سال 1980 تشویق کرده بود، در ابتدا رسماً موضع بی طرفی اتخاذ کرد. واشنگتن راضی بود تا زمانی که عراق دست بالا را داشت یا دو کشور درگیر خونریزی دوجانبه بودند، جنگ ادامه یابد. فروش اسلحه از طریق طرف های سوم به دو کشور تسهیل شد، هر چند که قدرت های اصلی به طور رسمی دو طرف مخاصم را تحریم تسلیحاتی کرده بودند.

با این حال، در سال 1982 تدریجاً ورق به نفع ایران بر می گشت. نیروهای نظامی ایران نیروی مهاجم اولیه عراق را از ایران بیرون رانده و از تابستان دست به یک رشته ضد حمله در خاک عراق در حوالی بصره زده بودند. ناتوانی عراق در صدور نفت از طریق خلیج فارس، این کشور را در معرض فروپاشی اقتصادی قرار داده بود. به علاوه عملیات نظامی عراق که به خرید گسترده سلاح از خارج متکی بود، مختل شده بود. عراق سلاح های غربی را از طریق اروپا و سلاح های روسی را از طریق مصر دریافت می کرد و این امر با تأیید تلویحی امریکا صورت می گرفت.

امریکا پیروزی ایران را تهدیدی جدی برای ثبات منطقه و عرضه نفت امریکا می دانست.

هاوارد تیچر، کارمند سابق شورای امنیت ملی امریکا و دولت ریگان، در سال 1995 شهادت داد دولت امریکا در سال 1982 در پی دستور کاخ سفید، کمک محرمانه به عراق را سیاست خود ساخته بود. تیچر گفت: «ریگان با صدور بخشنامه تصمیم امنیت ملی در ماه ژوئن سال 1982، به این امور رسمیت بخشید... ویلیام کیسی مدیر سیا شخصاً مسئولیت داشته باشد تا در جنگ با ایران شکست نخورد. پس از صدور بخشنامه یاد شده، امریکا با اعطای میلیاردها دلار اعتبار، ارائه اطلاعات نظامی به عراقی ها و نظارت دقیق بر فروش اسلحه از طریق کشورهای ثالث به عراق مراقب آن بود تا این کشور تسلیحات مورد نیاز را داشته باشد.»

دولت ریگان تصمیم گرفت عراق را از فهرست کشورهای حامی تروریسم حذف کند تا راه برای حمایت از عراق هموار شود. این فهرست را کارتر جهت توجیه تحریم اقتصادی کشورهایی که به نوعی با منافع امریکا مخالفت کرده بودند، ایجاد کرده بود. پس از خروج عراق از فهرست، این کشور واجد شرایط دریافت وام از مؤسسات دولتی امریکا مانند بانک صادرات – واردات شد.

در تاریخ 8 اکتبر 1983، دو تن از مقامات وزارت خارجه امریکا به نام های نیکولاس ولیوتس و جانتان هاو در سندی که برای لارنس ایگل برگر که در آن زمان معاون دستیار وزیر خارجه در امور سیاسی بود، دلایل کنار گذاشتن سیاست بی طرفی را از سوی امریکا تشریح کردند. این سند موضع امریکا را این گونه تشریح می کند: « تا به حال این سیاست اهداف و منافع ما را برآورده کرده است. این سیاست باعث شده است:

1- از درگیری مستقیم با قدرت زیاد احتراز شود.

2- از گسترش جنگ به فرای قلمرو جنگ آوران و تهدید عرضه نفت خلیج فارس جلوگیری شود.

3- به بن بست نظامی موجود کمک کرده است.

4- امکان ایجاد رابطه با ایران را در آینده در عین کاهش احتمال گسترش نفوذ شوروی حفظ کرده است.»

براساس این سند، با وجودی که جنگ بیشتر به نفع امریکا بود، از طریق محدود سازی نفوذ شوروی و تضعیف و ایجاد تفرقه در منطقه، این خطر وجود داشت که جنگ تشدید شود و وضعیت موجود را در منطقه بر هم بزند. ولیوتس و هاو نوشتند به نظر می رسد راهبرد ایران دایر بر ساقط کردن سیاسی حکومت عراق از طریق فرسایش نظامی به همراه فشار اقتصادی تدریجاً اثر بخش شده است. در این گزارش توصیه شده ضمن حفظ موضع کلی بی طرفی، گرایشی سنجیده به سمت عراق در پیش گرفته شود تا امکان مخالفت امریکا کاهش یابد و امکان بهبود روابط با ایران حفظ شود.

کاربرد سلاح های شیمیایی

روز 22 اکتبر 1983 ایران اعلام کرد عراق از سلاح های شیمیایی استفاده کرده است که نقض پروتکل 1925 ژنو است و ایران، عراق و امریکا از امضا کنندگان آن هستند. به طور علنی، دولت امریکا این موضع را اتخاذ کرد که اطلاعات کافی جهت تأیید استفاده عراق از سلاح های شیمیایی ندارد. اما در خفا، مقامات دولت امریکا در این امر هیچ تردیدی نداشتند. مشکل اصلی برای آنان این بود که ضمن تقویت بنیه نظامی عراق، ظاهراً متعهد به پروتکل ژنو باقی بمانند. واشنگتن از آن بیم داشت که اگر علناً به عراق اجازه استفاده از سلاح های شیمیایی را بدهد، سایر کشورها از جمله شوروی در جنگ با مجاهدین افغان از سلاح های شیمیایی استفاده کنند.

گزارش وزارت خارجه امریکا در تاریخ 10 اکتبر 1983، آگاهی امریکا را از کاربرد سلاح های شیمیایی توسط عراق توضیح می دهد: «عراق در جولای 1982، از گاز اشک آور و تحریک کننده های پوست به طور مؤثر علیه سربازان ایرانی استفاده کرد. در اکتبر 1982، افسران ناشناس خارجی به دستور صدام حسین سلاح های شیمیایی مرگبار را در منطقه مندلی به کار گرفتند. در جولای و آگوست 1983، عراقی ها از یک عامل شیمیایی با آثار مرگبار علیه سربازان ایرانی در حاج عمران و بعد علیه کردها استفاده کردند.»

در تمام مدت مقامات دولت ریگان کاربرد سلاح های شیمیایی توسط عراق را مشکل زا می دانستند، چرا که مجبور بودند مواضعی اتخاذ کنند که با سیاست آنان ناهمخوان بود.

نخستین سفر رامسفلد به بغداد

به رغم تلاش برای رفع مشکلات ناشی از استفاده عراق از سلاح های شیمیایی، دولت امریکا همچنان روابط نزدیک را با عراق پیگیری می کرد. در دسامبر 1983، دونالد رامسفلد که در آن زمان رییس شرکت دارویی سرل بود، در مقام فرستاده ویژه ریگان در امور خاورمیانه به بغداد گسیل شد. رامسفلد روز 19 دسامبر با طارق عزیز وزیر خارجه عراق و 20 دسامبر با صدام حسین دیدار کرد. براساس گزارش بخش حفاظت منافع امریکا در بغداد، یک هدف عمده در دیدار با صدام، آغاز گفت وگو و ایجاد رابطه شخصی بود. در این دیدار رامسفلد بر رابطه شخصی نزدیک خود با ریگان تأکید کرد. در میان مسایلی که رامسفلد مطرح کرد، این بود که دولت امریکا از عدم مزیت عراق در این جنگ فرسایشی با توجه به دسترسی ایران به خلیج فارس و عدم دسترسی عراق آگاه است و هر گونه تضعیف جدی عراق را شکستی استراتژیک برای غرب می داند.

رامسفلد در گزارش خود به وزارت خارجه امریکا در مورد دیدار با عزیز نوشت: « به او گفتم برای ایجاد روابط سیاسی به اینجا نیامده ام ... اگر احساس می کردند بهبود روابط برای نشان دادن به دنیا مفید است که روابط دو کشور مهم است و این که شباهت ها بیش از تفاوت هاست، آماده بودیم ... من افزودم هیچ نفعی از پیروزی ایران نمی برد. برعکس ما نمی خواهیم نفوذ ایران با شکست عراق گسترش یابد.»

رامسفلد و عزیز همچنان درباره صادرات نفت عراق گفت و گو کردند. رامسفلد پیشنهاد کرد خطوط لوله نفتی از طریق اردن به خلیج عقبه توسط شرکت بکتل ساخته شود که رییس سابق آن جورج شولتز در آ ن زمان وزیر خارجه بود. در ارتباط با تلاش برای جلوگیری از فروش اسلحه به ایران و توقف صدور بیانیه در سازمان ملل در محکومیت عراق، رامسفلد نوشت: «تمایل خودمان را برای اقدامات بیشتر اعلام کردم. تصریح کردم تلاش ما برای کمک، برخی چیزها که کار را برایمان دشوار می کند، بازداشته است، از جمله کاربرد سلاح های شیمیایی.»

صدام حسین در دیدار با رامسفلد خاطر نشان کرد تمام موانع قانونی از سرگیری روابط با امریکا را رفع کرده اما تا زمان بهبود اوضاع نظامی عراق صبر می کند تا این اقدام به عنوان نشانه ناامیدی عراق تعبیر نشود. وی در توضیح انگیزه پیگری مشارکت با امریکا گفت مایل است این رابطه مخالفت طبقه کارگر و توده های سرکوب شده و نیز نفوذ شوروی را بی اثر کند.

در این دیدار مسایل زیادی مطرح شد، از جمله طرح امریکا برای خط لوله عراق – اردن و ضرورت حفظ آن از حمله اسراییل، منافع مشترک دولت های امریکا و عراق در کاهش نفوذ سوریه و خصوصاً نقش آن در جنگ داخلی لبنان و نیاز به یافتن مبنایی برای مذاکرات اسراییل – فلسطین. هیچ کدام در مورد کاربرد سلاح های شیمیایی صحبت نکردند.

حمایت واشنگتن از عراق به افزایش اتکای بغداد به دولت امریکا انجامید. با افزایش هزینه جنگ، عراق مجبور شد برای دریافت پول و تسلیحات به امریکا و متحدان اروپایی و خاورمیانه ای آن متوسل شود.

مداخله نظامی امریکا در جنگ

در خلال سال های جنگ عراق و ایران در دهه 80، امریکا تدریجاً به عراق نزدیک شد. واشنگتن روابط کامل دیپلماتیک را از سر گرفت، دستگاه های اطلاعاتی امریکا به عراق کمک کردند و این کشور کمک های مالی و اعتباری در اختیار عراق گذاشت تا توانایی آن را برای ادامه جنگ تقویت کند. این روابط به رغم ماهیت بی رحم دیکتاتوری صدام حسین گسترش یافت.

در خلال سال های پایانی جنگ یعنی در سال 1987 و 1988 دخالت امریکا به نفع عراق جنبه نظامی مستقیم پیدا کرد. دولت ریگان پس از بازی با ایده بهبود روابط با ایران از طریق فروش تسلیحات به آن، قاطعانه پشت سر عراق قرار گرفت.

این تغییر موضع پس از اتفاقی رخ داد که در شرایط دیگر، تأثیر کاملاً معکوس داشت، یعنی حمله به ناو امریکایی یواس اس استارک که در خلیج فارس لنگر انداخته بود. در ماه مه 1987، یک هواپیمای عراقی دو موشک به این ناو شلیک کرد که 37 کشته بر جا گذاشت. صدام حسین عذرخواهی کرد و آن را حادثه خواند. دولت ریگان عذرخواهی و توضیح عراق را پذیرفت. به غیر از دعوا بر سر میزان پرداخت غرامت از سوی دولت عراق به خانواده های قربانیان، این حادثه به روابط دو کشور لطمه نزد.

ایران معتقد بود این حادثه به هیچ وجه اتفاقی نبوده و تلاشی جهت وخامت اوضاع در خلیج فارس بوده است. به اعتقاد تهران، هدف از این کار واداشتن تهران به اتخاذ نقشی فعالتر جهت تضمین جریان صدور نفت از کویت و عربستان سعودی بود. در واقع این حمله همین تأثیر را در پی داشت. ریگان با صدور بیانیه ای تعهد امریکا را نسبت به اعمال فشار بر ایران جهت موافقت با آتش بس و تداوم تحریم تسلیحاتی ایران اعلام کرد. دو هفته پس از این حمله، ریچارد آرمیتاژ معاون وزیر دفاع گفت: «نمی توانیم تحمل کنیم عراق شکست بخورد.»

یک جنبه مهم دخالت امریکا تصمیم به اجازه دادن به کویت در اواسط سال 1987 برای اجاره کردن نفتکش های امریکا یی بود. ناوگان دریایی امریکا آنها را همراهی می کرد. در واقع ارتش امریکا امنیت محموله های نفت کویت را که مورد حمله ایران قرار می گرفت، تضمین می کرد. دیلیپ هیرو – مورخ- در این باره می نویسد: «پس از سه سال تلاش، عراق بالاخره موفق شده بود از طریق کویت – متحد خود – جنگ را بین المللی کند. در این وضع یک ابرقدرت قاطعانه در برابر ایران قرار گرفت.»

در خلال سال های 1987 و 1988، دخالت امریکا تدریجاً بالا گرفت. در سپتامبر 1987، ناوگان امریکا به یک کشتی ایران حمله کرد که ظاهراً در حال مین گذاری بود. این حادثه به مرگ سه دریانورد انجامید.

در اکتبر همان سال، امریکا دو سکوی نفتی ایران را به تلافی حمله ایران به یک نفتکش کویتی هدف قرار داد. این نفتکش پرچم کویت را نداشت و اقدام امریکا مرحله جدیدی از تلاش آن برای حفظ صادرات نفت بود.

این اقدامات به رغم خطرناک ترین موارد استفاده عراق از سلاح های شیمیایی ادامه پیدا کرد. روز 16 مارس 1988، عراق از گاز اعصاب و سیانید علیه مردم کرد شهر حلبچه استفاده کرد. بیش از 4000 نفر در این حمله کشته شدند. اسناد داخلی وزارت خارجه امریکا همچنان بر موضع رسمی امریکا در این پاره تأکید داشت، یعنی باید با کاربرد سلاح های شیمیایی به طور کلی مخالفت شود اما در مورد عراق این امر نباید به تخریب روابط بین عراق و امریکا بیانجامد. در اواخر سال 1988، دولت امریکا با تلاش برخی اعضای کنگره جهت تصویب قطعنامه اعمال تحریم اقتصادی بر عراق به خاطر کاربرد سلاح های شیمیایی مخالفت کرد.

در اواسط سال 1988، عراق بخشی از زمین هایی را که به ایران باخته بود، پس گرفت. پیروزی عراق در شبه جزیره فاو هم زمان با یک رشته حملات امریکا به کشتی های ایرانی در خلیج فارس بود.

واقعه ای که به ختم جنگ انجامید، هیچ ارتباطی با عراق نداشت. روز سه جولای 1988 ناو امریکایی یواس اس وینسنس یک هواپیمایمسافربری ایران را سرنگون کرد. در این حادثه 290 سرنشین آن جان خود را از دست دادند. با وجودی که امریکا ادعا کرد این هواپیما با یک هواپیمای جنگی اشتباه گرفته شده بود، ایران این اقدام را علامت مرحله جدیدی در حمایت امریکا از عراق تعبیر کرد. این واقعه نهایتاً به پذیرش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل و ختم جنگ انجامید.

ایران در وضعیتی قرار داشت که هر دو ابرقدرت از عراق پشتیبانی می کردند. به رغم گرایش کوتاه مدت به جانب ایران، اتحاد شوروی همچنان به تأمین سلاح عراق ادامه داد و با گسترش نفوذ ایران مخالفت کرد. هیرو می نویسد: «پس از فاجعه مسافربری ایران، تهران دو گزینه تیره در پیش داشت: یا رویارویی با امریکا را در خلیج فارس یا جای دیگر تشدید کند یا بی قید و شرط قطعنامه شورای امنیت را بپذیرد. تهران گزینه دوم را برگزید.»