تبیان، دستیار زندگی
قبول مسوولیت در قبال خویشتن با این فرض شروع می‌شود كه من در نهایت مسوول شرایط وجودی خود هستم، این بدان معناست كه كسی نیست در اینجا به من خدمت كند، از من مراقبت كند یا نیازهایم را برطرف سازد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تنها تو مسئول انتخاب هایت هستی!

شطرنج

قبول مسوولیت در قبال خویشتن با این فرض شروع می‌شود كه من در نهایت مسوول شرایط وجودی خود هستم، این بدان معناست كه كسی نیست در اینجا به من خدمت كند، از من مراقبت كند یا نیازهایم را برطرف سازد. این در ضمن بدان معناست كه اگر من به همكاری دیگران نیاز داشته باشم تا به هدف‌هایم برسم باید به آن دلایلی معنی‌دار و منطقی بدهم كه سود و نیازهای آنها را رعایت كند و خواسته‌های من باری بر دوش دیگران نیستند.

مسوولیت در قبال خود یعنی باید پاسخگوی انتخاب‌ها، تصمیمات و رفتار خود باشم. من مسوول اعمال و رفتار خود هستم. مسوول نتایج اعمال خود هستم. وقتی اقدامی را انتخاب می‌كنم كه بتوانم پیامدهای آن را پیش‌بینی كنم، نتایج را هم انتخاب كرده‌ام و این حقیقت را می‌پذیرم. اگر بدرستی رفتار كنم، مسوولیت در قبال خود بدین معناست كه من پاسخگوی نقطه‌نظرها و ارزش‌هایی هستم كه از آنها در زندگی خود استفاده می‌كنم.

شاید برخی افراد تصور كنند پذیرفتن مسوولیت در قبال خود این است كه همه نیازها و خواسته‌هایمان را شخصا برآورده سازیم. باید گفت پذیرفتن مسوولیت در قبال خود با خودكفایی كامل و بی‌چون و چرا یكی نیست. ما در بسیاری از موارد به یكدیگر احتیاج داریم و نمی‌توانیم این نیاز را منكر شویم. در واقع افراد همان طور كه باید بدانند در قبال چه چیزی مسوول هستند این را هم باید بدانند كه در قبال چه چیزی مسوول نیستند.

انسان‌ها مسوول انتخاب‌ها و اعمال خود هستند. اما مسوول انتخاب‌ها و اعمال دیگران نیستند.

همه ما در مواقعی تحت تاثیر نیروهای (سیاسی، اقتصادی، محیطی و ژنتیكی) هستیم كه ما آنها را انتخاب نمی‌كنیم و این نیروها بر شرایط ما تاثیرگذارند، برای نمونه، در شرایط نامناسب اقتصادی نمی‌توانیم درباره اخراج خود از كار تصمیم بگیریم، اما درباره این‌كه بعد از اخراج چه می‌خواهیم بكنیم امكان انتخاب‌های فراوان داریم. می‌توانیم دنبال شغل دیگری بگردیم، می‌توانیم تلاش كنیم برای خودمان كار كنیم یا می‌توانیم تسلیم یاس و نومیدی شویم و غیره. به همین شكل می‌توان تاكید كرد كه گاه وقایعی برای اشخاص اتفاق می‌افتد كه اشخاص بی‌آن‌كه تقصیری داشته باشند، آسیب می‌بینند و متضرر می‌شوند بنابراین نمی‌توان گفت من مسوول همه آن چیزهایی هستم كه تجربه می‌كنم و این درست نیست كه ادعا كنیم افراد دارای كنترل نامحدود درباره زندگی‌شان هستند.

مسوول در برابر تحقق خواسته‌های خود

ما انسان‌ها وقتی كم‌سن و سال هستیم، به طور طبیعی پدر و مادر را مسوول مراقبت از خود می‌دانیم. ما خواسته‌های خود را مطرح می‌كنیم و امید داریم پدر و مادرمان این خواسته‌ها را برآورده سازند. اما وقتی بالغ می‌شویم، اغلب به این نتیجه می‌رسیم كه مسوول دست‌كم برخی از خواسته‌ها و امیال خود هستیم. اغلب ما می‌آموزیم اگر خواهان غذا، لباس یا حتی یك خودروی جدید هستیم باید درآمدی كسب كنیم تا بتوانیم آن را خریداری كنیم. بالغی كه هرگز این مطلب را نیاموزد، در واقع نابالغ است زیرا قرار بر این است. كه بزرگ‌ترها بتوانند خود را تامین كنند.

البته نمی‌توان منكر این شد كه اغلب اوقات دستیابی به خواسته‌های ما بستگی به همكاری و مشاركت دیگران دارد. برای مثال، فردی ممكن است بدون همكاری و مشاركت شریك زندگی‌اش به نتایج دلخواه نرسد. در اینجا باید به این مهم توجه داشته باشیم كه اگر هدف ما لازمه‌اش مشاركت و همكاری دیگران باشد باید به منافع و علایق آنها هم احترام بگذاریم.

باید ارزش‌هایی را ارائه كنیم كه برای دیگران معنی‌دار و انگیزه‌دهنده باشد چرا كه كسی صرفا برای خدمت كردن به ما زندگی نمی‌كند.

شاید بتوان گفت یكی از دلایل اصلی ناراحتی و ناخشنودی اشخاص این است كه دنبال یك ناجی می‌گردند تا مسائلشان را حل كند و خواسته‌های آنان را برآورده سازد. ما باید یاد بگیریم و به خود بقبولانیم كه كسی قرار نیست از راه برسد، كسی قرار نیست ما را نجات بدهد، كسی قرار نیست مسائل ما را حل كند و زندگی را مطابق میل ما سازد. اگر ما كاری نكنیم، چیزی بهتر نمی‌شود.

در واقع امتیاز بزرگ این مطلب كه كسی از راه نمی‌رسد این است كه قدرت را به ما باز می‌گرداند. تا زمانی كه ما به دیگران قدرت بیش از اندازه بدهیم و آنها را بزرگ كنیم و فرض را بر این بگذاریم كه دیگران قادرند ما را نجات دهند، از قدرت و توانمندی خود كاسته‌ایم و با اجتناب ورزیدن از قبول مسوولیت در قبال خود، خود را در شرایط انفعالی و یاس و درماندگی قرار می‌دهیم.

كاملا مشخص است كسانی كه در قبال موفقیت خود مسوولیت بیشتری به عهده می‌گیرند ، زندگی بهتری پیدا می‌كنند و از كسانی كه مسوولیت‌ها را به گردن دیگران می‌اندازند به موفقیت‌های بیشتری دست پیدا می‌كنند.

پس باید بدانیم كه:

ما مسوول باورها و ارزش‌های خود هستیم: معنای این جمله این است كه قبل از هر چیز ما مالكیت باورها و ارزش‌های خود را می‌پذیریم. به عبارت دیگر می‌پذیریم كه آنها از آن ما هستند. بسیاری از ما، از منطق واقع در پس اعمال خود بی‌اطلاع هستیم.اگر فكر نكنیم، اگر افكارمان را وارسی نكنیم، نمی‌‌توانیم در سطح آگاهی مطلوب به سر ببریم، به همین سبب برایمان دشوار است كه برای باورها و ارزش‌هایمان قبول مسوولیت كنیم و آنها را معین شده ارزیابی نماییم.

انسان مسوول در این زمینه سعی می‌كند باورها و ارزش‌های هوشمندانه داشته باشد به طوری كه بتواند درباره آنها فكر كند و در شرایط كنترلی بیشتری قرار بگیرید. پذیرفتن‌ مسوولیت در‌قبال‌خود با خودكفایی كامل و بی‌چون و چرا یكی نیست. ما در بسیاری از موارد به‌یكدیگر احتیاج داریم و نمیتوانیم این‌نیاز را منكر شویم.

ما مسوول احساسات و عواطف خود هستیم: اصولا وقتی براساس احساسات و عواطف خود رفتار می‌كنیم، اغلب معتقدیم كاری كه كرده‌ایم كم‌وبیش از سر ناچاری بوده است و این كه آن احساس و عاطفه رفتار ما را مشخص می‌كند. ممكن است متوجه نباشیم یا نخواهیم بدانیم كه در این جا هم با وجود احساسات و عواطف باز هم پای یك انتخاب یا تصمیم‌گیری در میان بوده است. اگر بدانیم و متوجه باشیم یا بیاموزیم كه ما در قبال اعمال و رفتار خود مسوولیت داریم، این امكان وجود دارد كه رفتار كمتر تكانه‌ای را به نمایش بگذاریم و بیشتر روی رفتارمان فكر كنیم؛ اما اگر بر این باور باشیم كه صرفا براساس احساسات خود باید رفتار كنیم، اگر براین باشیم كه باید بدون داوری و اندیشه مطابق احساسات خود رفتار كنیم، در این صورت تبدیل به یك انسان بدون توجه و تابع احساسات می‌شویم.

ما مسوول رفتار با دیگران هستیم: در واقع ما باید به یاد داشته باشیم كه مسوول رفتار عقلانی یا غیرعقلانی خود با دیگران هستیم، مسوول احترام گذاشتن یا بی‌احترامی كردن به دیگران هستیم، مسوول رفتار منصفانه یا غیرمنصفانه، مسوول مهربانی یا نامهربانی، مسوول ایستادن بر سر قول و قرار یا شكستن قول و قرارهای خود با دیگران و مسوول سخاوت و خست خود در قبال دیگران هستیم. اگر ما از شأن و مقام فرزندمان حمایت می‌كنیم یا به این دلیل كه از سروصدای فرزندمان كه در حال بازی است، خوشمان نمی‌آید، ‌بر صورت او سیلی می‌زنیم، مسوولیتش به عهده خود ماست.

اگر در این حالت بگوییم «او مرا وادار كرد چنین كاری بكنم» از زیر بار مسوولیت شانه خالی می‌كنیم. در واقع اینها دروغ‌هایی هستند كه اشخاص برای توجیه رفتار خود از آن استفاده می‌كنند. ما به عنوان انسان بالغ در اغلب موارد درباره كاری كه می‌كنیم و رفتاری كه با دیگران داریم، امكان انتخاب داریم و نمی‌توانیم برای توجیه رفتار خود مثلا بگوییم «او پا روی اعصاب من گذاشت» یا «تقصیر او بود كه من...» اگر ما نخواهیم حق انتخاب خود را به رسمیت بشناسیم،‌ به خود و به دیگران این پیام را می‌دهیم كه مسوول نبودیم، این كه امكان انتخاب نداشتیم و مجبور بودیم آن كار را بكنیم.

ما در قبال اولویت‌های زمانی خود مسوول هستیم: شاید بتوان گفت مسوولیت در برابر زمان، اصولی‌ترین موضوع در زندگی ماست كه بیش از همه مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد. گاه ما وسوسه می‌شویم با زمان مانند یك دشمن رفتار كنیم و به این نیاز خود كه حق انتخاب داشتن است بهایی نمی‌دهیم .حال آن كه در این مورد مسوولیت داریم. انتخاب‌ها و تصمیمات ما مشخص می‌كنند آیا زمان و انرژی ما منعكس‌كننده ارزش‌های مورد نظر ما هستند یا با آنها غیرهمخوان می‌باشند. برای مثال ممكن است مادری بگوید فرزندانش برای او بسیار باارزشند، اما بخش اعظم وقت خود را صرف خرید با دوستانش بكند یا با آنها تفریح داشته باشد و تنها اندك زمانی از فرصت خود را صرف فرزندانش بكند. اگر ما بروشنی بدانیم كه اولویت‌بندی كردن زمان به انتخاب خود ماست و مسوولیت خود ما به حساب می‌آید، بهتر می‌توانیم كشمكش‌ها را اصلاح كنیم.

منبع : روزنامه جام جم- باتلخیص

تنظیم :داوودی

مقالات مرتبط :

راهی مستقیم به آرامش درون

هدفمند باش و پیروز شو!

تو می تونی ، باورکن!

سرمشقی برای خوشبختی

خواهشا امروز و فردا نکنید

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.