تبیان، دستیار زندگی
روایت زندگی آدمی آن هم در جهانی كه بظاهر واقعی نیست یا دست‌كم متعلق به آینده است در كنار روایت زندگی او در زمان حاضر، از آن تیغ‌های دولبه برای كارگردان به حساب می‌آید. بدیهی است دستكاری كردن زمان و مكان اگر با یك نوشته قوی و سرشار از ظرفیت‌های دراماتیك هم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سفر به دنیای خیالی

پنجمین خورشید

روایت زندگی آدمی آن هم در جهانی كه بظاهر واقعی نیست یا دست‌كم متعلق به آینده است در كنار روایت زندگی او در زمان حاضر، از آن تیغ‌های دولبه برای كارگردان به حساب می‌آید.

بدیهی است دستكاری كردن زمان و مكان اگر با یك نوشته قوی و سرشار از ظرفیت‌های دراماتیك همراه باشد، كار روایتی زیبا و دلنشین و در خور به دست می‌آید و در غیر این صورت مسلما چنین قصه‌ای آنقدر به پراكنده‌‌گویی دچار می‌شود كه بیننده و تماشاگر از همان ابتدا رهایش خواهد كرد.

به گزارش جام جم ، پنجمین خورشید با توجه به توضیح بالا چنین ساخت و سازی دارد. كاراكتر محسن با همراهی چند ایده كه باید پرداخت شوند در 2 موقعیت قرار می‌گیرد. این ایده البته ابتدای كار به 2 قسمت و بخش عمده تقسیم و به تماشاگر معرفی شده‌‌است. اول این كه او مجبور به انجام یك بزه می‌شود.

سرقتی كه اگر چه خود مبدع انجامش نیست، اما به پای او گذاشته شده است؛ چرا كه محسن با شانتاژ و تحریك رفیقش كه همایون نام دارد دست به سرقت می‌زند؛ عملی كه در انجامش تنها نیست و همایون هم در این سرقت همراه محسن بوده است.

روایت زندگی آدمی آن هم در جهانی كه بظاهر واقعی نیست یا دست‌كم متعلق به آینده است در كنار روایت زندگی او در زمان حاضر، از آن تیغ‌های دولبه برای كارگردان به حساب می‌آید.

ظرفیت داستانی دیگر كه البته قلب داستان به معنای عام هم می‌تواند باشد، همانا قضیه خانوادگی اوست.

محسن خواهری به نام مریم دارد كه قصد ازدواج دارد و وصلت او با شخصی است كه حداقل در یك پارامتر، تفاوت اساسی با مریم دارد، چرا كه سن و سال انوش بسیار بیشتر از مریم است و همین مهم، اصلی‌ترین دلیل مخالفت محسن با ازدواج خواهرش با او بوده است؛ مخالفتی كه البته سرانجامی نداشته و این دو با هم عروسی می‌كنند.

این دو هر كدام جای محكمی در بستر اصلی و در روند شكل‌گیری داستان برای خود دست و پا كرده‌اند و تا اینجای كار خوب پرداخت شده‌اند. محسن در زمان حاضر با 2 مشكلش مشغول است. زمان به نفع او نیست و مكان هم. حالا در موقعیتی تخیلی محسن به 2 دهه جلوتر پرتاب می‌شود. این تغییر مكان و زمان می‌تواند دست كارگردان را، هم ببندد و هم باز بگذارد. در مورد ظرفیت دوم مهم‌ترین شانس همان بهره‌گیری از رگه‌های كمیك در روایت تخیلی است و اصلا در ذات چنین موقعیت‌هایی، وارد كردن رگه‌های كمدی منطقی است و می‌تواند به روند شكل‌گیری داستان مساعدت كند.

پنجمین خورشید

هر چند این تفاوت زمانی و مكانی به هر حال باید با یك نمادی هم به تماشاگر شناسانده شود كه هم منطقی جلوه‌گری كند و هم این‌كه به باور‌پذیر شدن تماشاگر بینجامد. اصلا در همین راستاست كه اگر نوع روایت كمی تا قسمتی عمیق و سرشار از معما هم باشد، باز هم به واسطه باورپذیری تماشاگر او سریال را پیگیری و تعقیب خواهد كرد كه همانا نشانه موفق بودن كار می‌تواند به حساب آید.

از منظر همین عمق و مفاهیم مستتر و حتی رونمایی پنجمین خورشید نیز می‌توان به انگاره‌هایی دست پیدا كرد كه متعلق به همان 2 ظرفیت ابتدایی باشند. محسن و خانواده‌اش به عنوان جزئی از اجتماع در این سریال نمادهایی را روایت می‌كنند كه اولینش مساله فراگیر فقر است، انگاره‌ای كه دستمایه بسیاری از آثار در حوزه ملودارم می‌تواند باشد. محسن و خانواده‌اش طی سریال افرادی شناسانده می‌شوند كه با این معضل آشنایند و اصلا همین مشكل باعث می‌شود كه آنها به سوی تبهكاری یا بزه سوق پیدا كنند. اگرچه ممكن است ته دل هرگز رضایتی از رفتن به سمت و سوی بزه نداشته باشند. همچنان كه در یكی از بازگشت‌های محسن از زبان خود او و كاراكتر هما می‌شنویم كه اگر زمان به گذشته برگردد می‌توان برخی از اتفاقات بد را جبران كرد.

محسن خواهری به نام مریم دارد كه قصد ازدواج دارد و وصلت او با شخصی است كه حداقل در یك پارامتر، تفاوت اساسی با مریم دارد، چرا كه سن و سال انوش بسیار بیشتر از مریم است و همین مهم، اصلی‌ترین دلیل مخالفت محسن با ازدواج خواهرش با او بوده است؛ مخالفتی كه البته سرانجامی نداشته و این دو با هم عروسی می‌كنند.

یك كاركرد دیگر این رها شدن در زمان آینده و بازگشتش را می‌توانیم جدای از مضمون محتوا به پردازش شخصیت‌ها و كاراكتر ربط دهیم. وقتی یك كاراكتر در 2 بازه زمانی و مكانی قرار است تعریف شود و آنچه انجام می‌دهد داستانك‌هایی است كه سرانجام قصه اصلی را شكل می‌دهند، طبیعی است با پشتوانه یك متن قوی دست سازنده را برای پردازش بازتر خواهد گذاشت.

پنجمین خورشید

این روش می‌تواند حتی چند لایه بودن ماجرا را نیز برای بیننده سرند كند؛ یعنی اگر محسن یك سارق جلوه‌گری می‌كند در لایه‌های زیرین و با پرداخت بیشتر می‌شود دریافت این جوان اگرچه اعمالی نادرست انجام داده، ولی به سبب پاره‌ای معضلات اجتماعی و خانوادگی و ناخواسته به سمت چنین گرداب‌هایی هدایت شده و چه‌بسا اگر واقعه‌ای هرچند ساده در زندگی‌اش رخ می‌داد می‌توانست به سمت كامل شدن هم گام بردارد.

به هر روی آنچه در پنجمین خورشید می‌بینیم 2 مكان واقعی و غیرواقعی (حالا اسمش را مكان خیالی بگذاریم)‌ و 2 زمان این‌گونه روبه‌روی ما می‌گذارد. اگر بتوانیم با 2 یا 3 شخصیت هم تعامل پیدا كنیم، آن وقت است كه این سریال توانسته به نوعی موفق جلوه‌گری كند و اگرنه (به دلیل همان پردازش مبتنی بر واقعیت و تخیل‌)‌ باید گفت تمام قصه‌‌ها و داستانك‌ها با وجود داشتن چنین میدان وسیعی آن‌قدر سست‌ بنیان نهاده شده بودند كه از ظرفیت ایشان به خوبی استفاده نشده است. درونمایه اصلی پنجمین خورشید را هر چه در نظر بگیرید باز هم مضامین فلسفی و مضامین اجتماعی جلوه‌گری بیشتری برای تماشاگر دارند. مضامین فلسفی اگر تماشاگر را با معماهای بیشتر و جواب‌های كمتر رودررو می‌كنند، اما همان مضامین اجتماعی می‌توانند بار مضامین فلسفی را بر دوش بكشند و به شكلی سریال را به سرمنزل مقصود برسانند. باید دید استفاده از این ظرفیت‌ها بویژه در بازگشت‌های محسن از آینده چگونه كاربری خواهند داشت؟ آیا این بازگشت‌ها تعامل و همذات‌‌پنداری تماشاگر را بیشتر خواهد كرد و به پرسش‌های او پاسخ خواهد داد؟ اگر این اتفاق بیفتد آن وقت است كه می‌توانیم بگوییم پنجمین خورشید حداقل مضامین اجتماعی‌اش مورد قبول تماشاگر است.

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی