تبیان، دستیار زندگی
چون خداوند دست به كار آفرینش زد همه چیز را همچون خود زیبا، چون خداوند كامل و جمیل آفرید تا جلوه‏ای از زیبائی، جمال و كمال او باشد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هدايتگري در هنر ديني

g/'j* ¯1j /1 gf1

چون خداوند دست به كار آفرينش زد همه چيز را همچون خود زيبا، چون خداوند كامل و جميل آفريد تا جلوه‏اي از زيبائي، جمال و كمال او باشد

او در آفرينش، آن چنان زيبائي، هماهنگي، تناسب و كمال به خرج داد كه در نهايت، اين آفرينش خود را سزاوار بالاترين ستايش هستي، دانست و فرمود: فتبارك اللّه‏ احسن الخالقين(1) آفرين بر خدا زيباترين پديد آورندگان، و سپس با صراحت اعلام كرد:

ديدگان به پهنه گسترده هستي بنگرند و در آن به جستجو بپردازند. هرگز كژي، كاستي و ناهماهنگي نخواهند ديد و باز ديگر بار بنگرند و پي جوئي كنند، در پايان اين همه پي جوئي خسته و وامانده برخواهند گشت(2) و شگفت زده و حيرت زده از اينهمه زيبائي و جمال و كمال اعتراف خواهند كرد كه: «فتبارك اللّه‏ احسن الخالقين».(3)

در اين ميان از اقيانوس بي انتهاي جمال و كمال خويش جرعه‏اي به كام آدم ريخت و در او وديعه‏اي نهاد تا او نيز زيباشناس و زيبا آفرين باشد و بدين گونه هنر آفريده شد. به ديگر سخن؛ خداوند چون همه موجودات را آفريد به هر كدام سلاحي شايسته داد تا از هستي خود به دفاع برخيزند و از نابودي و تباهي خود جلوگيري كنند و چون نوبت به انسان رسيد و سخن از دفاع انسان از ثروت انبوه خود كه شامل تمامي استعدادها و كرامت ويژه الهي، فرهنگ و فكر و انديشه او است به ميان آمد خداوند براي دفاع انسان سلاح هنر را در اختيار او گذاشت تا با اين سلاح از فكر، كرامت، فرهنگ خويش، به دفاع بپردازد و در غوغاي گذر روزگار از بين نرود و در لابلاي چرخ زمان فراموش نشود.

هنر به انسان قدرت گذار از سه مرز را عنايت كرد:

1 ـ مرز زمان

2 ـ مرز مكان

3 ـ مرز ظاهر

هنر فراتر از زمان

امروز اندك نيستند اقوام و ملتهايي كه به طور كلي از صحنه روزگار محو شده‏اند و غبار گذر زمان آنان را چنان در خود فرو برده است كه به طور كامل فراموش شده‏اند ولي آنچه كه بر قدرت گذر زمان و غبار گذشت شب و روز فائق آمده است و در تمامي طول روزگاران باقي است تنها جلوه‏هاي هنري آنان است.

براستي از قوم عرب جاهلي چه چيز، به جز معلقات سبع و شعرهاي پراكنده‏اي كه تنها نمود هنري آن جامعه است، در تاريخ مي‏توان جست؟

آيا حمورابي، كورش و خسرو پرويزها جز در پرتو برخي آثار باقي مانده هنري دوران خويش زنده شده و به ياد مي‏آيند؟

ديريست كه شيرين و فرهاد و خسرو و همه قوم و قبيله و ثروت و قدرتشان نابود شده است و از آنان تنها نقشي بر ديوار كه آميخته با هنر و برآمده از هنرمندي است به يادگار مانده است.

هنر در گذر از تنگناي مكان

از سوئي ديگر اعمال انسان‏ها هر كدام رنگ جغرافيائي خاصي خورده است و محدود به مكاني خاص مي‏شود به طوري كه براي ساير اماكن و مناطق، ناشناخته و غير مأنوس است.

ولي هنر آشنا با همه مرزها و مناطق است و مرز نمي‏شناسد و در همه جا قدر مي‏بيند و بر صدر مي‏نشيند.

نمونه اين سخن، ترجمه سخنان حافظ شيرين سخن و امثال او به چندين زبان زنده دنياست.

توان سومين هنر آن است كه تنها گوش را نمي‏نوازد بلكه هوش را برمي‏انگيزد و عواطف، احساسات، عقل و وجدان را تحت سيطره خود قرار مي‏دهد.

هنر مسلط بر دل و ذهن

گاه مصرع شعري در درون انسان آنچنان طوفاني برمي‏انگيزد كه هزاران صفحه استدلال و برهان از ايجاد آن ناتوانند. و گاهي نثري بليغ و جان‏دار و وعظي هنرمندانه آنگونه انساني را متحول مي‏كند كه تحت تاثير اين هنر، براي تمام عمر روشي مغاير با گذشته خويش در پيش مي‏گيرد.

هدايت و هنر

اين سه توان هنر (گذر از زمان، مكان و ظاهر) بايد كه در خدمت تعهد، ايمان و ارزشهاي اسلامي قرار گيرد و به عبارت ديگر معارف الهي را بايد بر مركب هنر نشاند تا در تمامي مرزها و همه زمانها و عمق جانها نفوذ كند و سيطره و سلطه خويش بگستراند.

هدايت گرايي قرآن و هنر

در راستاي به خدمت گرفتن هنر براي هدايت گري است كه مي‏بينيم خداي هنر آفرين نيز در هدايت جوئي بندگان خويش از سلاح فصاحت، بلاغت و تناسب به گونه‏اي استفاده مي‏كند كه با نهايت سرافرازي تحدي مي‏كند و اعلام مي‏دارد كه كسي را توان آوردن سخن هنرمندانه هم سنگ قرآن نيست.

و اين قدرت و توان هنري قرآن است كه چون وليد بن مغيره مرد شماره يك عرب جاهلي به مسجد الحرام مي‏آيد و چند آيه ابتداي سوره غافر را مي‏شنود آنگونه متحول مي‏شود كه از ميان مردم مي‏گريزد و به گوشه خانه خويش پناه مي‏برد و چون جماعت قريشيان به او اعتراض مي‏كنند پاسخ مي‏دهد:

g/'j* ¯1j /1 gf1

«فما اقول فيه فواللّه‏ ما منكم رجل اعلم في الاشعار منّي و لا اعلم برجزه مني و لا بقصيده و لا باشعار الجن و اللّه‏ ما يشبه الذي يقول شيئا من هذا و اللّه‏ ان لقوله لحلاوة و انه ليحطّم ما تحته و انه ليعلو و لا يعلي.»

«من درباره سخنان محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم چه بگويم! بخدا سوگند هيچكدام از شما آگاهتر از من نسبت به شعر عربي نيستيد هيچكس چون من از رجزها و قصيده‏ها و اشعار جن شناخت و بصيرت ندارد ولي آنچه را من از محمد شنيدم به هيچكدام شباهت ندارد سخن او را شيريني ويژه‏اي است، كلام او تمامي سخنان ديگر را فرو مي‏كوبد و خود برتري مي‏يابد و هيچ سخني بر او فزوني و برتري ندارد.»(4)

و بنا به روايتي ديگر گفت: سخنان او را شيريني خاص و طراوت ويژه‏اي است شاخه‏هايش پربار و ريشه‏هايش محكم و استوار است...

تسليم در برابر هنر قرآن

و چون گروهي بناي معارضه با قرآن مي‏گذارند و هر يك عهده‏دار نگاشتن قسمتي از كتابي همانند قرآن مي‏شوند يكسال براي‏اين كارمهلت ومدت تعيين مي‏كنند و پس از يكسال تلاش و صرف فكر و انديشه و دقت در آيات و مضامين اين كتاب آسماني در كنار كعبه گرد هم مي‏آيند تا محصول يكساله خود را عرضه كنند اولين نفر آغاز سخن مي‏كند و مي‏گويد من در بررسيهاي خود چون به اين آيه رسيدم «قيل يا ارض ابلعي مائك»(5) هر چه در آن انديشه سوختم و به تفكر نشستم و به عظمت و ظرافت هنري و بلاغت و فصاحت آن انديشيدم بيشتر باورم آمد كه نگاشتن همانند آن غير ممكن است.

ديگري پاسخ داد من به هنگام مطالعه آيه «فلما استيئسوا خلصوا منه نجيّا.»(6)

به همين نظريه رسيدم و دست از كار بداشتم.

در اين هنگام امام صادق عليه‏السلام از كنار آنها گذشت و نگاهي به آنها كرد و اين آيه را برخواند «قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان يأتوا بمثل هذالقرآن لا يأتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا.»(7)

اي پيامبر ما اعلام كن كه اگر آدميان و جنيّان گرد هم آيند تا همانند قرآن بياورند از آوردن همسان آن ناتوانند اگر چه بعضي مدد كار بعض ديگر باشند.(8)

و اين اوج هنر نمائي خدا در كتاب هدايت بشر است.

اي پيامبر ما اعلام كن كه اگر آدميان و جنيّان گرد هم آيند تا همانند قرآن بياورند از آوردن همسان آن ناتوانند اگر چه بعضي مدد كار بعض ديگر باشند.

سنت و هنر

در تاريخ موارد بسيار متنوعي را مي‏يابيم كه معصومان عليهم‏السلام از سلاح هنر در هدايت گري انسانها استفاده كرده‏اند.

بلنداي فصاحت و بلاغت در خطبه‏هاي رسول‏اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و غوغاي زيبائي در نهج البلاغه امام علي عليه‏السلام و اوج هنر آفريني و شورگستري، در خطبه حضرت فاطمه عليها‏السلام و دخترش حضرت زينب عليها‏السلام و امثال آن بهترين درس براي هدايت گران و آمران به معروف و نيز شاهد صدقي بر سخن ماست.

هنر شعر در سنت

معصومين عليهم‏السلام هماره با بهره‏جوئي از هنرمندي و حس زيبايي‏شناسي و تحريك احساسات لطيف انساني سعي در هدايت افراد داشته‏اند.

و در اين راستاست كه شعرهاي مختلفي از آنان به يادگار مانده است.

كلام منظوم شاعرانه به گونه‏اي غريب در دل مي‏نشيند و به خوبي در حافظه جاي مي‏گيرد از آن رو هماره حكومتها براي تبليغات خود از اين سلاح بهره مي‏جستند و آشكار است همانگونه كه از اين سلاح بسيار برنده براي تباهي و زشتي و پليدي استفاده شده است شايسته و سزاوار است در مسير صحيح و براي راهيابي به ارزشهاي الهي و انساني و بازداشت از گناه و تباهي از آن استفاده شود.

تمامي معصومين عليهم‏السلام بجز پيامبراكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم را مي‏بينيم كه به مناسبتهاي گوناگون اشعاري سروده، يا خوانده‏اند.

البته شعر نگفتن رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نيز علتي داشت زيرا يكي از اتهامهائي كه مشركان براي مقابله با رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و بي اهميت قلمداد كردن اعجاز جاويد او (قرآن) بيان مي‏كردند اين بود كه او را شاعر مي‏خواندند.

g/'j* ¯1j /1 gf1

و چون شعر در ذهن و زبان عرب جاهلي آميزه‏اي از خيال و دروغ بود اين نكته باعث شد كه خداوند مقام والاي رسالت را از اين اتهام بپيرايد و بگويد «و ما هو بقول شاعر».(9)

اما در كلمات ديگر معصومين عليهم‏السلام اشعار فراواني يافت مي‏شود كه به حق مي‏توان گفت شعر را آبرو بخشيده و شاعران را مايه افتخار گرديده است.

بر خلاف آنچه در آن روزگار مشهور بود كه «نيكوترين شعر دروغ ترين آن است» آنان با اشعاري سرشار از حقيقت اثبات نمودند كه شعر مي‏تواند وسيله‏اي رسا و توانمند در خدمت حقيقت گذاري و باطل ستيزي باشد و اتهام زشت دروغ زني و افترا پراكني را از دامان شعر متعهد، والا و همراه با شعور ستردند.

در اين رابطه به ديوان منسوب به امير مؤمنان عليه‏السلام و امام حسين عليه‏السلام و اشعار متنوعي كه در حافظه تاريخ و دل كتابها از ائمه عليهم‏السلام به يادگار مانده است مي‏توان مراجعه كرد.

به عنوان نمونه مي‏توان به شعر خواني امام هادي عليه‏السلام در مجلس متوكل اشاره كرد.

آن هنگام كه شبانه به خانه حضرت مي‏ريزند و آن حضرت را دستگير كرده به بزم ميگساري مي‏آورند و متوكل با بي‏شرمي به آن حضرت مي‏گويد: براي ما شعري بسراي آن حضرت پس از استنكافي كوتاه هفت يا هشت بيت شعر مي‏خواند و چنان مجلس بزم و رقص و شادخواري و گناه را دگرگون مي‏كند كه حتي شخص متوكل تحت تاثير قرار گرفته، آنقدر مي‏گريد كه صورتش از گريه خيس مي‏شود و با احترام آن حضرت را به خانه برمي‏گرداند.(10)

تشويق هنرمندان در مسير مبارزه با منكرات

دين به همان اندازه از فرو رفتگان وادي لذت و غرق شدگان گرداب بي‏خودي و تباهي دور است و با آنها بيگانه، كه از غافلان از جلوه‏هاي محبت و عاطفه و ذوق و زيبائي.

خداوند زيبا است و زيبائي را دوست دارد و تمامي دستورات خود را در هاله‏اي از زيبائي و ذوق و لطافت عرضه كرده است بنابراين اولياء او كه آئينه خدا نمايند نيز به زيبا گويان و زيبا نويسان كه در مسير زيبائي مطلق و زدودن زشتي‏ها باشند علاقمند و آنها را مورد لطف و تشويق قرار مي‏دهند و در اين تشويق مرز و مكاني نمي‏شناسند.

الف) كوبنده‏تر از هر سلاح

پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم وارد مكه مي‏شود تا عمرة القضا را انجام دهد مسلماني (عبداللّه‏ بن رواحه يا كعب بن مالك) در محضر آن حضرت شروع به شعر خواندن مي‏كند و با زبان شعر از شخصيت رسول اكرم دفاع مي‏كند.

عمر بن الخطاب پيش مي‏آيد و به وي اعتراض مي‏كند: آيا در محضر رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و در حرم امن الهي شعر مي‏گوئي؟!

پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم روي به عمر كرده، مي‏فرمايد: او را واگذار، سوگند به آن خدائي كه جانم در اختيار اوست سخن او بر كفار شديدتر و سخت‏تر است از افكندن تير. و در روايتي ديگر فرمود سخن او شديدتر است از ضربات شمشير(11)


تنظیم برای تبیان امید واضحی آشتیانی

 نویسنده : سيدمحمود مدني بجستاني 

پاورقيها:

(1) سوره مؤمنون، آيه 14.

(2) استفاده از آيات اول سوره ملك.

(3) سوره مؤمنون، آيه 14.

(4) تفسير البيان، ج1، ص 0.

(5) سوره هود، آيه 44.

(6) سوره يوسف، آيه 80.

(7) همان.

(8) بحارالانوار، ج92، ص16.

(9) سوره حاقه، آيه 41.

(10) مروج الذهب، ج4، ص93.

(11) تفسير قرطبي، ج13، ص151؛ سنن ترمذي، ج5، ص127؛ كنزالعمال، ج3، ص580.