تبیان، دستیار زندگی
مخاطبان سینما در کشور ما به جز عده یی که فیلم دیدن برایشان مثل کتاب خواندن است و جزء واجبات زندگی، بیشتر کسانی هستند که می خواهند سرگرم شوند و در این وقت گذراندن آنقدر همه چیز ساده و رو و بدون پیچیدگی باشد که احتیاجی به فکر کردن نداشته باشد، سرگرم شان کند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خواب بهتر است یا طنز بی مزه

کیش و مات

درباره فروش فیلم های کمدی روی پرده؛ کیش و مات و چشمک

مخاطبان سینما در کشور ما به جز عده یی که فیلم دیدن برایشان مثل کتاب خواندن است و جزء واجبات زندگی، بیشتر کسانی هستند که می خواهند سرگرم شوند و در این وقت گذراندن آنقدر همه چیز ساده و رو و بدون پیچیدگی باشد که احتیاجی به فکر کردن نداشته باشد، سرگرم شان کند و دو ساعت وقتی که می گذارند بیشتر مفرح باشد. فیلم دیدن برای این عده موضوعی نیست که بخواهد درگیرشان کند. هرچه ساده تر بهتر. مردم دوست دارند در فیلم ها زندگی خودشان را ببینند، حرف های خودشان را بشنوند و حوصله جهان تازه یی را که هیچ نمی شناسندش، ندارند. در این بین دیدن فیلم های طنز یا کمدی ساده بهترین گزینه است.

اما درباره دلیل این موضوع با هر کس که صحبت می کنی یا بحثی که پیش می آید همه می گویند «زندگی آنقدر سخت می گیرد که جای خندیدن برای کسی باقی نمی گذارد و وقتی فیلم های طنز با این سبک ساخته می شود سینما جایی می شود برای خندیدن تا شاید تلخی های زندگی را برای همان مدت کوتاه از یاد مردم ببرد.»

اما به نظر نمی رسد قضیه همین باشد. مردم ما در طول جنگ با تمام سختی هایش به سینما می رفتند و در کنار «اجاره نشین ها»، «بایکوت» و «بایسیکل ران» می دیدند.

اما درباره دلیل این موضوع با هر کس که صحبت می کنی یا بحثی که پیش می آید همه می گویند «زندگی آنقدر سخت می گیرد که جای خندیدن برای کسی باقی نمی گذارد و وقتی فیلم های طنز با این سبک ساخته می شود سینما جایی می شود برای خندیدن تا شاید تلخی های زندگی را برای همان مدت کوتاه از یاد مردم ببرد.»

اگر برای خنده باشد که تلویزیون به جز سریال های طنز ایام نوروز، راه به راه 90 قسمتی های طنز می سازد و مردم را هر شب می خنداند. یعنی واقعاً آدم ها اینقدر خنده لازم شده اند که حتی سینما رفتن شان هم باید به این دلیل باشد؟ البته ناگفته نماند خندیدن و دیدن فیلم های طنز به هیچ وجه بد نیست اما اینکه به جایی برسیم که سینما با سیرک یکی بشود و بلیت بخریم که فیلم های سطحی ببینیم و بخندیم، زیاد خوب نیست.

هیچ کس نمی تواند منکر این باشد که سلیقه مردم و مخاطبان سینما تغییر کرده؛ سلیقه یی که به مرور با خوراک فرهنگی تامین شده از سوی تلویزیون و خود سینما عوض شده است. اینکه فیلمی مثل اخراجی ها پرفروش ترین فیلم می شود چیزی نیست که خود به خود یا شانسی اتفاق افتاده باشد. مردم این طور می پسندند چون سلیقه شان این طور پرورش داده شده است. اصلاً تمام اینها به کنار، مردم فیلم طنز دوست دارند و تقصیر هیچ کس نیست. اما طنز و کمدی قبلاً هم ساخته می شد. قبلاً مخاطب سینما «اجاره نشین ها»، «مارمولک» و «لیلی با من است» را به عنوان فیلم طنز می دید و در کنار همه خنده ها چیزی در ذهنش باقی می ماند و خوراکی می گرفت شاید مهم تر و بهتر از یک فیلم جدی اما الان عصاره امثال چارچنگولی و... را هم بگیریم قرار است با ذهن آدم ها چه کارکند؟ جز یکسری تکیه کلام های روزمره کوچه و خیابان که مردم هم اتفاقاً برای همان ها به سینما می روند، چه چیز دیگری دارد؟

کیش و مات

زمانی می گفتند فیلم خوب روی پرده نیست و مردم هم بالاخره دوست دارند سینما بروند پس مجبورند همان کمدی ها را تماشا کنند. اما حالا ملغمه یی است که شاید هیچ کس نتواند جوابی برای آن پیدا کند. جایزه برده برلین «درباره الی...» و فیلم سنگینی مثل «پستچی سه بار در نمی زند» در کنار «چشمک» و «کیش و مات» روی پرده است و با وجود فروش خوب اولی ها، دوتای آخر همچنان پرفروش اند. آنها که درباره الی می بینند، کیش و مات هم می بینند. مخاطبان «چشمک» برای دیدن «پستچی» هم می روند و تا آخر می نشینند و صدا هم از کسی در نمی آید و اعتراضی شنیده نمی شود. (از این نظر می گویم که مخاطبان فیلم های کمدی اصولاً نباید از فیلمی مثل پستچی خوش شان بیاید و معمولاً بعد از پایان فیلم اعتراض می کنند.) واقعاً چه توضیحی برای این سلیقه درهم می توان داد؟

سیدجمال ساداتیان تهیه کننده «دایره زنگی» در این باره می گوید؛ «فیلم های کمدی عوام پسندتر است و کلاً فیلم هایی که خنده یی به لب مردم بیاورد طرفدار بیشتری دارد. مردم را که به زور نمی توان برد فیلم فرهنگی ببینند.»

البته او معتقد است در بین فیلم های فرهنگی «درباره الی...» فیلمی است که با وجود فروش خوبی که داشته باید نسبت به ظرفیت و ساختار خوبش خیلی بیشتر از اینها می فروخت و در واقع انتظار این بوده که بیشتر از اینها مورد توجه واقع شود.

«فیلم های کمدی عوام پسندتر است و کلاً فیلم هایی که خنده یی به لب مردم بیاورد طرفدار بیشتری دارد. مردم را که به زور نمی توان برد فیلم فرهنگی ببینند.»

این تهیه کننده می گوید؛ «بعضی بازیگرها در حوزه طنز شناخته شده هستند و با فضایی که ایجاد می کنند در کنار قصه، خنده به لب ها می آورند. اما دلیل اینکه همین مخاطب ها درباره الی... و بقیه فیلم های مثل آن را می بینند واقعاً نمی دانم. این موضوع احتیاج به یک بحث تخصصی دارد. شاید مردم به دلیل فضای خاصی که در کشور وجود دارد برای رهایی از غم و غصه و ناراحتی به دیدن کمدی ها می روند تا شاید در دو ساعتی که در سینما نشسته اند ناراحتی ها را فراموش کنند. بالاخره این موضوع نمی تواند بی تاثیر باشد.»

او اضافه می کند؛ «البته اینکه مردم به دیدن این گونه فیلم های طنز سطح پایین عادت کرده باشند هم مطرح است. بالاخره استمرار یک کار و اکران مدام فیلم هایی از این دست از چند سال پیش تا حالا تاثیر خود را گذاشته است. اما در حال حاضر فضای عمومی کشور هم به این امر کمک کرده است.»

علی سرتیپی یکی از پخش کننده های سینما نظرش این است؛ «فیلم طنز با روحیات مردم ظاهراً سازگار است. در حال حاضر مردم از طنز بیشتر حس همگرایی و همذات پنداری می کنند. شرایطی است که دوست دارند بخندند.»

و ادامه می دهد؛ «دوران مختلفی در سینما داشته ایم؛ زمانی ملودرام جواب می داد، زمانی فیلم های جنگی و اکشن با بازی جمشید هاشم پور و... الان هم فیلم کمدی با روحیات و شرایط مردم جور درمی آید و جواب می دهد. البته مجموعاً همیشه از فیلم های طنز استقبال شده اما در سال های اخیر بازیگران طنز شناخته شده تر هستند و آنها هم در کنار ساده هضم بودن فیلم ها در کشاندن مخاطبان به سینما عامل مهمی بوده اند.»

او با اشاره به اینکه مخاطبان فیلم ها و سلایق شان در شرایط فعلی باید روانشناسی شود، می گوید؛ «موفقیت درباره الی... که بالای یک میلیارد فروخته است را نباید نادیده گرفت. یا اینکه می بینیم حتی فیلم پستچی که برای تماشاگر عام بسیار سنگین است، 400 میلیون می فروشد. اینها موفقیت است.»

خروس جنگی

سرتیپی همچنین توضیح می دهد؛ «زمانی فیلم کودک خوب کار می کرد چون تلویزیون به فیلم های کودک و نوجوان و کلاً برنامه های کودک اهمیت می داد، در نتیجه فیلم هایی که در این حوزه وارد سینما می شدند، هم با استقبال خوبی مواجه می شدند و هم از سطح خوبی در سینما برخوردار بودند. «شهر موش ها» یا «کلاه قرمزی» دو فیلم پر مخاطب این حوزه اند که جزء پرفروش های سینما هستند. کاراکترهای این فیلم ها از تلویزیون بیرون آمدند و مردم پیش از اینکه آنها را بر پرده سینما ببینند، در تلویزیون با آنها ارتباط برقرار کرده بودند. حالا هم به نوعی این قضیه در حال تکرار است اما در ژانر طنز و کمدی. مردم وقتی همان کاراکترهای طنز تلویزیون را که چند سالی در سریال ها و نود قسمتی های طنز دیدند، بر پرده سینما می بینند با اشتیاق از فیلم هایشان استقبال می کنند. در واقع تلویزیون طی سال های متمادی به صورت نامحسوس به نوعی بر سینما و نوع سلیقه مخاطبان سینما اثرگذار است.»

«کیش و مات» فیلمی از جمشید حیدری داستان جوانی جنوبی به نام بهروز است که دست به هر کاری می زند شکست می خورد تا اینکه خودکشی می کند اما ناکام می ماند و در دور بعدی خودکشی یک رزیدنت جوان اعصاب و روان به نام پریسا او را نجات می دهد و برای اینکه مانع خودکشی دوباره او شود قول می دهد دیگر بدشانسی نیاورد و حتی یک شانس خیلی بزرگ هم در انتظارش باشد. بهروز باور می کند و این سرآغاز ماجرایی است که برای بهروز شکل می گیرد.

در این فیلم حمید گودرزی، الناز شاکردوست، نیما شاهرخ شاهی، بهنوش بختیاری، علی صادقی، محمدرضا هدایتی، احمد پورمخبر، اکبر عبدی، شهره لرستانی و مجید مشیری ایفای نقش کرده اند.

«چشمک» فیلم دیگری که هم اکنون بر پرده سینماهاست؛ داستان زنی مرفه را بیان می کند که به دلیل مشکلات خانوادگی از همسرش جدا می شود و سرپرستی دخترش به پدر سپرده می شود. او برای جبران این ناکامی تصمیم می گیرد سرپرستی یک بچه را از پرورشگاه بر عهده بگیرد... در این فیلم هنرپیشه هایی همچون اکبر عبدی ، رضا رویگری، افسانه بایگان، حدیث فولادوند، یوسف تیموری، ارژنگ امیرفضلی، رابعه اسکویی، آتش تقی پور و... ایفای نقش می کنند.

میزان فروش «کیش و مات» بعد از 40 روز نمایش 460 میلیون و فروش «چشمک» بعد از 33 روز نمایش 271 میلیون تومان بوده است.

البته اینکه مردم به دیدن این گونه فیلم های طنز سطح پایین عادت کرده باشند هم مطرح است. بالاخره استمرار یک کار و اکران مدام فیلم هایی از این دست از چند سال پیش تا حالا تاثیر خود را گذاشته است. اما در حال حاضر فضای عمومی کشور هم به این امر کمک کرده است.»

اما سیروس تسلیمی درباره فروش دو فیلم کمدی روی پرده نظر دیگری دارد. این پخش کننده پخش تیزرهای رایگان یا با تخفیف بسیار از این نوع فیلم ها در تلویزیون در ماه رمضان را دلیلی مهم برای فروش این فیلم ها می داند.

او می گوید؛ «در واقع تلویزیون به دلیل آغاز ماه رمضان و افت فروش فیلم ها با این کار می خواست کمکی به گیشه سینما ها کرده باشد و مردم را از خانه ها بیرون بیاورد که البته موفق هم شدند. اما اینکه مخاطبان فیلم های کمدی بدون در نظر گفتن محتوا برای تماشای آنها می روند یک معضل است. اما از طرفی این فیلم ها در حقیقت ویترین یک فیلم کمدی را در تیزرها و در تبلیغات شان دارند. ویترین شان پر از بازیگرهای سینمای طنز است و مردم انگار در یک هماهنگی اعلام نشده اغلب فیلم های کمدی را این روزها می بینند، بدون اینکه به محتوای آنها کاری داشته باشند. آنها به علل مختلف حوصله دیدن فیلم های جدی را ندارند. در حال حاضر شرایط به گونه یی است که هر فیلمی که المان هایی از فیلم کمدی را داشته باشد به فروش نسبتاً بهتری از فیلم های درام یا اجتماعی دست پیدا می کند.»

پستچی سه بار در نمی زند

تسلیمی اضافه می کند؛ «این طور نیست که طرفداران فیلم های اجتماعی و جدی وجود نداشته باشند بلکه این سینما در این چندساله یا اجازه ساخت نداشته یا در مرحله تولید متوقف شده یا بعد از تولید اجازه نمایش نداشته است در نتیجه جامعه آماری فیلم های جدی کم شده است. این طور شد که گروه مخاطبان فیلم های جدی و اجتماعی از رفتن به سینما دوری کرد و قشری برای سینما ماند که فقط دوست دارند بخندند و خوش باشند تا اینکه چیزی یاد بگیرند. البته این قشر همه مردم نیستند؛ طبقه عام هستند که از این فیلم ها استقبال می کنند. از طرفی تیراژ بالای مطبوعات اجتماعی و جدی نشان می دهد مردم فرهیخته در جامعه ما نسبتی بیشتر از عام دارند اما فیلمی برای آنها نیست که برای دیدنش به سینما بروند و از آن لذت ببرند. خب البته گاهی لابه لای فیلم ها تعدادی هستند که نظر مخاطبان جدی را جلب می کند اما از آنجا که تداوم ندارد با شکست مواجه می شود.»

تسلیمی عقیده ندارد که مخاطبان «درباره الی...» برای دیدن چشمک و کیش و مات هم در صف می ایستند. او می گوید؛ «اما اگر هم این طور باشد یک استثنا است. درباره الی... به جز اینکه فیلمی بود که موفقیت های جهانی و جشنواره یی داشت، بخشی از موفقیتش به دلیل چاپ و نصب بیلبوردهای رایگانی بود که شهرداری تقبل کرده بود. «درباره الی...» فیلمی بود که جدا از جذب همه جور مخاطب، به اندازه کافی دیده شد. اما مگر هرچند سال یک بار چنین چیزی اتفاق می افتد؟ در کنار همه این مسائل در حال حاضر فضای بعد از انتخابات جوی به وجود آورده که مردم برای رهایی از این فضای سنگین به فیلم های کمدی رو می آورند چنان که سانس های دو نیمه شب هم شلوغ می شد. برنامه های تلویزیون هم که چندان نمی توانند مخاطبان را راضی کنند در نتیجه کمدی ها فعلاً می فروشند.»

کیش و مات» فیلمی از جمشید حیدری داستان جوانی جنوبی به نام بهروز است که دست به هر کاری می زند شکست می خورد تا اینکه خودکشی می کند اما ناکام می ماند و در دور بعدی خودکشی یک رزیدنت جوان اعصاب و روان به نام پریسا او را نجات می دهد و برای اینکه مانع خودکشی دوباره او شود قول می دهد دیگر بدشانسی نیاورد و حتی یک شانس خیلی بزرگ هم در انتظارش باشد. بهروز باور می کند و این سرآغاز ماجرایی است که برای بهروز شکل می گیرد.

اما با تمام معادلات و تحلیل هایی که برای این نوع از سلیقه مردم وجود دارد، فروش تقریباً برابر دو فیلم «پستچی» و «کیش و مات» نشان می دهد مخاطبان سینما چندان هم سلیقه بدی ندارند به شرطی که فیلمی که برای عرضه به آنها انتخاب می شود، بجا و در شأن فهم و شعور یک مخاطب سطح بالاتر باشد. این نشان می دهد سلیقه مخاطب را واقعاً و حتی زودتر از زمانی که تصور می شود، می توان تغییر داد. نه به راحتی اما به مرور و در صورتی که اکران فیلم های سطح بالا تداوم داشته باشد سینمابرو ها بالاخره با این نوع از فیلم ها کنار می آیند و یاد می گیرند که سینما رفتن فقط و فقط برای خندیدن نیست و بعد کم کم متوجه می شوند از بین فیلم های کمدی آنها که بهترند و حرفی دارند را انتخاب کنند و اینکه وقت شان را برای هر فیلمی که اکران یا از تلویزیون پخش می شود، تلف نکنند و اگر آن زمان را به حرف زدن یا خوابیدن بگذرانند دست کم ضرری برایشان نخواهد داشت.

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی