روز جهانی قدس
حمید نشسته بود تو اتاق. در حال تماشای تلویزیون بود. تصاویری از فلسطین پخش میشد. مدرسهای ویران شده بود و سربازانی در حال تخریب خانههای مردم بودند. نوجوانان و جوانان را کتک میزدند و دستانشان را از پشت بسته بودند.
کودکان و زنان با چشمان اشکبار خراب شدن خانههای خود را نگاه میکردند.
حمید از دیدن این تصاویر ناراحت شد. چرا آنها را کتک میزدند؟ چرا مدرسههای شان را خراب میکردند؟ نمیدانست. منتظر پدرش شد پدر دیر کرده بود.
چند بار به پشت پنجره رفت. کوچه را نگاه کرد.
در ذهنش سوالهایی بیجوابی بود که شاید فقط پدر میتوانست جوابان را بدهد.
سرانجام پدر را در انتهای کوچه دید که مثل همیشه سریع و با لبخند میآمد تا زودتر به خانه برسد. حمید پیش دستی کرد و قبل از اینکه پدر به در برسد، خودش را به حیاط رساند و در را باز کرد. پدر مثل همیشه دستی به سرحمید کشید و او را بوسید. با هم به اتاق رفتند.
حمید پرسید: «پدر چه کسانی فلسطینیها را میکشند؟»
پدر گفت: «اسرائیلیها! آنها اول زمینهای فلسطینیها را با حقه و کلک از چنگشان در آوردند، بعد از همه جای دنیا یهودیها را آوردند و فلسطینیها را از خانههای خود بیرون کردند و خانهها را به یهودیها دادند.»
از آن وقت تا حالا فلسطینیها برای بازپس گرفتن سرزمینشان مبارزه میکنند. مردم فلسطین مردم مظلومی هستند. مردمی که نیاز به کمک همه مسلمانان دارند.»
حمید گفت: «کاش من هم میتوانستم در کنار آنها باشم و کمکشان کنم.»
پدر دستی به سر حمید کشید، گفت: «تو هم میتوانی این کار را بکنی.» حمید با تعجب به پدر نگاه کرد.» چهطوری؟ من که نمیتوانم بروم پیش آنها.» پدر لبخندی زد گفت: «هر کس باید به اندازه توان خودش کمک کند. تو میتوانی روز قدس در راهپیمایی شرکت کنی و این طوری آنها هم خوشحال میشوند. میفهمند که ما به فکرشان هستیم و آنها را فراموش نکردهایم.
در این روز که آخرین جمعه ماه مبارک رمضان است همه مسلمین جهان برای حمایت از فلسطین راهپیمایی میکنند.»
حمید خوشحال شد و بیصبرانه چشم به راه آخرین جمعه ماه رمضان ماند.
کیهان بچهها
تنظیم:بخش کودک و نوجوان
*********************************