نیكوترین اندوخته چیست؟
فرمانى از على، امیرمؤمنان به مالك اشتر
عهدنامه امام علی(علیهالسلام) به مالک اشتر(1)
حضرت علی(علیهالسلام) وقتی مالک اشتر نخعی را به ولایت مصر و شهرهاى تابع آن گماشت. دستوراتی را تحت عهدنامهای به ایشان داد که بر اساس آن، بر مصر حکومت کند. و آن بلندترین عهدنامه است، و از همه نامههاى امام زیباییهاى بیشترى دارد.
به نام خداوند بخشنده مهربان
این فرمانى است از على امیرمؤمنان به مالك اشتر پسر حارث. در عهدى كه با او مىگذارد، هنگامى كه وى را به حكومت مصر مىگمارد، تا خراج آن را فراهم آرد، و پیكار كردن با دشمنان و سامان دادن كار مردم مصر و آباد كردن شهرهاى آنان .
او را فرمان مىدهد به ترس از خدا و مقدم داشتن طاعت خدا بر دیگر كارها، و پیروى آنچه در كتاب خود فرمود، از واجب و سنتها كه كسى جز با پیروى آن راه نیكبختى را نپیمود. و جز با نشناختن و ضایع ساختن آن بدبخت نبود. و این كه خداى سبحان را یارى كند به دل و دست و زبان، چه او (جل اسمه) یارى هر كه او را یار باشد پذیرفته است و ارجمندى آن كس كه[دین] او را ارجمند سازد، به عهده گرفته.و او را مىفرماید تا نفس خود را از پیروى آرزوها باز دارد، و هنگام سركشیها به فرمانش آرد كه «همانا نفس به بدى وامىدارد، جز كه خدا رحمت آرد.»
و مالك! بدان كه من تو را به شهرهایى مىفرستم كه دستخوش دگرگونیها گردیده، گاه داد و گاهى ستم دیده، و مردم در كارهاى تو چنان مىنگرند كه تو در كارهاى والیان پیش از خود مىنگرى، و درباره تو آن مىگویند كه درباره آنان مىگویى، و نیكوكاران را به نام نیكى توان شناخت كه خدا از ایشان بر زبانهاى بندگانش جارى ساخت.
پس نیكوترین اندوخته خود را كردار نیك بدان و هواى خویش را در اختیار گیر، و بر نفس خود بخیل باش، و زمام آن را در آنچه برایت روا نیست رها مگردان، كه بخل ورزیدن بر نفس، داد آن را دادن است در آنچه دوست دارد، یا ناخوش مىانگارد، و مهربانى بر رعیت را براى دل خود پوششى گردان، و دوستى ورزیدن با آنان و مهربانى كردن با همگان.
و مباش همچون جانورى شكارى كه خوردنشان را غنیمت شمارى! چه رعیت دو دستهاند: دستهاى برادر دینى تواند، و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند. گناهى از ایشان سر مىزند، یا علتهایى بر آنان عارض مىشود، یا خواسته و ناخواسته خطایى بر دستشان مىرود. به خطاشان منگر، و از گناهشان درگذر، چنانكه دوست دارى خدا بر تو ببخشاید، و گناهت را عفو فرماید، چه تو برتر آنانى، و آن كه بر تو ولایت دارد از تو برتر است، و خدا از آن كه تو را ولایت داد بالاتر، و او ساختن كارشان را از تو خواست و آنان را وسیله آزمایش تو ساخت.
و خود را آماده جنگ با خدا مكن كه كیفر او را نتوانى برتافت و در بخشش و آمرزش از او بىنیازى نخواهى یافت، و بر بخشش پشیمان مشو و بر كیفر شادى مكن، و به خشمى كه توانى، خود را از آن برهانى مشتاب، و مگو مرا فرمودهاند و من مىفرمایم، و اطاعت امر را مىپایم. چه این كار دل را سیاه كند و دین را پژمرده و تباه و موجب زوال نعمت است و نزدیكى بلا و آفت، و اگر قدرتى كه از آن برخوردارى، نخوتى در تو پدید آرد و خود را بزرگ بشمارى، بزرگى حكومت پروردگار را كه برتر از توست بنگر، كه چیست، و قدرتى را كه بر تو دارد، و تو را بر خود، آن قدرت نیست. كه چنین نگریستن سركشى تو را مىخواباند و تیزى خشم تو را فرو مىنشاند و خرد رفتهات را به جاى باز مىگرداند.
بپرهیز كه در بزرگى فروختن، خدا را هم نبرد خوانى و در كبریا و عظمت خود را همانند او دانى، كه خدا هر سركشى را خوار مىسازد و هر خودبینى را بىمقدار .
داد خدا و مردم و خویشاوندان نزدیكت را از خود بده، و آن كس را كه از رعیت خویش دوست مىدارى، كه اگر داد آنان را ندهى ستمكارى، و آن كه بر بندگان خدا ستم كند خدا به جاى بندگانش دشمن او بود، و آن را كه خدا دشمن گیرد، دلیل وى را نپذیرد و او را با خدا سر جنگ دارد، تا آنگاه كه باز گردد و توبه آرد، و هیچ چیز چون بنیاد ستم نهادن، نعمت خدا را دگرگون ندارد، و كیفر او را نزدیك نیارد، كه خدا شنواى دعاى ستمدیدگانست و در كمین ستمكاران .
و باید از كارها آن را بیشتر دوست بدارى كه نه از حق بگذرد، و نه فرو ماند، و عدالت را فراگیرتر بود و رعیت را دلپذیرتر، كه ناخشنودى همگان خشنودى نزدیكان را بىاثر گرداند، و خشم نزدیكان، خشنودى همگان را زیانى نرساند.
و به هنگام فراخى زندگانى، سنگینى بار نزدیكان بر والى از همه افراد رعیت بیشتر است، و در روز گرفتارى یارى آنان از همه كمتر، و انصاف را از همه ناخوشتر دارند. و چون درخواست كنند فزونتر از دیگران ستهند، و به هنگام عطا، سپاس از همه كمتر گزارند، و چون به آنان ندهند دیرتر از همه عذر پذیرند و در سختى روزگار شكیبایى را از همه كمتر پیشه گیرند. و همانا آنان كه دین را پشتیبانند، و موجب انبوهى مسلمانان، و آماده پیكار با دشمنان، و عامه مردمانند. پس باید گرایش تو به آنان بود و میلت به سوى ایشان. و از رعیت آن را از خود دورتر دار و با او دشمن باش كه عیب مردم را بیشتر جوید، كه همه مردم را عیبهاست و والى از هر كس سزاوارتر به پوشیدن آنهاست.
پس مبادا آنچه را بر تو نهان است آشكار گردانى و باید، آن را كه برایت پیداست بپوشانى، و داورى در آنچه از تو نهان است با خداى جهان است. پس چندان كه توانى زشتى را بپوشان، تا آن را كه دوست دارى بر رعیت پوشیده ماند، خدا بر تو بپوشاند. گره هر كینه را [كه از مردم دارى] بگشاى و رشته هر دشمنى را پاره نماى. خود را از آنچه برایت آشكار نیست ناآگاه گیر و شتابان گفته سخنچین را مپذیر، كه سخنچین نرد خیانت بازد هر چند خود را همانند خیرخواهان سازد.
و بخیل را در رایزنی خود در میاور كه تو را از نیكوكارى بازگرداند، و از درویشى بترساند. و نه ترسو را، تا در كارها سستت نماید، و نه آزمند را تا حرص ستم را برایت بیاراید، كه بخل و ترس و آز سرشتهایى جدا جداست كه فراهم آرنده آنها بدگمانى به خداست.
برگرفته از کتاب على از زبان على، دكتر سید جعفر شهیدى
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی