تبیان، دستیار زندگی
«وقتی متوجه شد كه من ذاتاً آدم كم حرفی هستم شروع كرد به نقل روایت ایرانی قصه مشهور «شرط بندی سكوت». بعدها كاشف به عمل آمد كه «مشدی گلین خانم» كه نوشتن و خواندن نمی‌داند، گنجینه‌ای تمام نشدنی از قصه‌های عامیانه را در ذهن دارد كه با هر حال و موقعیتی جور ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مشدی‌گلین خانم، شهرزادی دیگر

مشدی گلین خانم

در این موضوع که فرهنگ، تاریخ، ادبیات و زبان هر کشور، پایه‌های استوار شخصیت و هویت هر فرد از افراد جامعه هستند، کسی تردید ندارد. در فرهنگ ما به‌جز تاریخ‌نویسان، ادیبان، شعرا، دانشمندان و هنرمندان ایرانی، گاه افرادی خارج از مرز و بوم ایران، نقشی بسیار سازنده و مهم در آن برهه از تاریخ ما داشته‌اند. این امر به‌ویژه در زمانی که ایرانیان با شیوه‌های تاریخ‌نویسی و پژوهشگری علمی آشنایی کافی نداشته‌اند، بیشتر جلوه می‌کند.

بسیار بوده‌اند افرادی که به دلایل گوناگون از جمله علاقه‌ی آنها به فرهنگ مشرق زمین، وجود و حضورشان در ایران به دلایل شغلی، سبب شده که رویدادهای تاریخی، سیاسی و ادبی آن دوران این سرزمین را به‌قلم بکشند. سفرنامه‌ی بسیاری از سفیرانی که از کشورهای اروپایی در ایران کار می‌کرده‌اند، بخشی از تاریخ آن دوران ما را به نمایش می‌گذارد و از آنجا که آنها با دیدی دیگر به رویداها و مسائل می‌نگریسته‌اند، جلوه‌ی دیگری از حقایق و واقعیت‌های آن دوران را به قلم می‌کشیده‌اند.

سفرنامه‌ها و نوشته‌های این افراد همیشه جنبه‌ی تاریخ سیاسی نداشته، بلکه گاه بنا بر ذوق و علاقه‌ای که داشته‌اند، به بخش دیگری از جمله ادبیات و فرهنگ ایران اختصاص یافته است.

امروزه مردم‌شناسان برای شناخت خلق و خو، شیوه‌ی زندگی، ارزش‌های سنتی و پس‌زمینه‌های فرهنگی و روان‌شناختی یک کشور، قصه‌ها و داستان‌های عامیانه‌ی یک ملت را از پایه‌های مهم پژوهشی بشمار می‌آورند. پژوهشگران، ایران را سرزمینی می‌دانند که یکی از فرهنگ‌های بزرگ و شکوفای قدیم را  در منطقه‌ی خاور میانه در خود جای داده‌است. جایگاه و اهمیت ایران برای رشد و تکامل رشته‌ای از دانش که تلاش آن صرف پژوهش‌های تطبیقی در قصه‌ها بوده‌ و از اوایل قرن بیستم با شکوفایی هر چه بیشتر در اروپا رواج یافته، انکار ناپذیر بوده است.

از آن زمان که گفته شده بود  آبشخور بخش بزرگی از قصه‌ها و افسانه‌های اروپا را در هندوستان باید جست، همه دانستند که سرزمین ایران نیز باید گذرگاه سیر و سفر این قصه‌ها از هندوستان به دنیای غرب باشد. ایران به‌دلایل گوناگون، سرزمین قصه‌های در سینه خفته است که سینه به سینه نقل شده و به دیگران رسیده‌است. همچنان‌که قصه‌های «مشدی‌ گلین خانم» که پاسدار این بخش از فرهنگ مردمی ما بوده‌است. به جرأت می‌توان گفت اگر او نبود، بخش بزرگی از این گنجینه‌ی گرانبها به‌دست فراموشی سپرده می‌شد.

در این‌جا بد نیست اشاره‌ای هم به این جوان انگلیسی داشته باشیم که شیفته‌ی داستان‌های ایرانی شده بود.

L.P. Elwell Sutton

«الِول ساتن» در سال 1912 در کشور انگلستان به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات متوسطه برای فراگیری زبان فارسی و عربی وارد مدرسه‌ی مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن شد و در سال 1934 میلادی در رشته زبان عربی فارغ- التحصیل گردید. در 1935 برای كار در شركت نفت ایران و انگلیس از طرف کشور خود به آبادان فرستاده شد و تا 1938 در این شركت كار كرد. او در آن زمان کتابی در باره‌ی تاریخ این شرکت نوشت.

الول ساتن

«الول ساتن» از سال  1938 تا 1943 میلادی در رادیو «بی‌بی‌سی» به‌عنوان متخصص زبان فارسی و ویراستار بخش ‹‹شنوندگان عربی زبان›› كار می كرد. و از 1943 تا 1947 در سفارت بریتانیا در تهران به كار مشغول بود. آثار او در مورد رویدادهای این سالها به‌ویژه درباره‌ی بحران آذربایجان و حكومت مركزی ایران و حكومت مشروطه، بسیار خواندنی است.

او در 1952، كرسی استادی زبان فارسی دانشگاه «ادینبرا» را در اختیار گرفت و تا 1982 در آنجا تدریس كرد. این شرق‌شناس انگلیسی نه تنها در زمنیه زبان فارسی و عربی اطلاعات وسیعی داشت بلكه در بیشتر زبانهای باستانی و نو خاورمیانه و خاور نزدیک تبحر داشت. زبان ارمنی و پهلوی  را نیز خوب می‌دانست. وی كتیبه‌شناس، خطاط و بازیگر تئاتر هم بوده است. «الول ساتن» در طول زندگی خود، دوازده كتاب و یكصد مقاله نوشته است و سرانجام در 2 سپتامبر سال 1984، در «ادینبرا» درگذشت.

کتاب «قصه‌های مشدی گلین خانم» شامل 110 قصه است که در سال 1374 خورشیدی توسط نشر مركز به چاپ رسیده است. حكایت جمع آوری این قصه‌های ایرانی، شیرین تر از برخی از خود قصه‌هاست.

« لارنس پال الول ساتن»، ایران شناس انگلیسی كه در سال 1943 به عنوان كارمندی از جانب رادیوی بریتانیا به ایران آمد، قصه‌های «مشدی گلین خانم» را جمع‌آوری کرد و با این کار خود، بخش بزرگی از فرهنک مردمی ایران را زنده ساخت تا آیندگان نیز بتوانند از این گنجینه‌ استفاده ببرند. اگر علاقه، آگاهی و همت او نبود، با مرگ قصه‌گوی این قصه‌ها یعنی «مشدی گلین خانم»، این گنجینه نیز به نابودی سپرده می‌شد. این مرد جوان كه در آن هنگام بیش از سی سال نداشت، به عنوان كارمند شركت نفت ایران و انگلیس به ایران سفر كرد و با این سرزمین آشنا شد.

از همان زمان به اهمیت این گنجینه‌ی فرهنگی و ارزش آن پی برد و با شوق و دلسوزی فراوان در پی جمع آوری این داستان‌های جذاب و دل‌آنگیز برآمد. او می‌دانست اگر دست به این کار نزند این منبع باارزش فرهنگی با مرگ «مشدی گلین خانم» که در آن زمان بیش از هفتاد سال داشت، نابود خواهد شد. پس دست به کار بزرگی زد. کاری که بقیه عمر او را با عشق و علاقه به خود اختصاص داد  و حتی به عنوان شرق‌شناس، به  استادی دانشگاه «ادینبرا» در اسكاتلند رسانید.

«الول ساتن» كمی پس از ورود به ایران با یك روزنامه نگار ایرانی با نام «علی جواهركلام» دیپلمات و روزنامه‌نگار   آشنا شد که بعدها در شمار دوستان نزدیک او در آمد و  آشنایی «گلین خانم» با «الول ساتن» نیز از طریق او انجام گردید.

«جواهرکلام» مدتی مسئولیت سفارت ایران در شوروی را به عهده داشت و زبانهای انگلیسی و روسی را به خوبی می‌دانست و در این زمان مدیر روزنامه‌ی «هور» بود. وی که پسرعموی همسر دوم «گلین خانم» بود، اغلب برای قصه‌گویی، او را به منزل خود در خیابان «اکباتان» می‌برد و «الول ساتن» در یک میهمانی در خانه‌ی او با «گلین خانم» آشنا شد. قصه گوی سالخورده، که این مرد انگلیسی زبان را بسیار کم حرف یافت، شروع به گفتن داستان‌هایی کرد که مرد انگلیسی را شیفته‌ی قصه‌گویی و داستان‌های ایرانی ساخت.

«الول ساتن» خود، اولین برخوردش را با این زن قصه‌گو که بعدها نام «شهرزاد» قصه‌گوی دوران ما را به خود گرفت، چنین وصف می كند:

  1. «وقتی متوجه شد كه من ذاتاً آدم كم حرفی هستم شروع كرد به نقل روایت ایرانی قصه مشهور «شرط بندی سكوت». بعدها كاشف به عمل آمد كه «مشدی گلین خانم» كه نوشتن و خواندن نمی‌داند، گنجینه‌ای تمام نشدنی از قصه‌های عامیانه را در ذهن دارد كه با هر حال و موقعیتی جور درمی آید.»
گل

این راوی قصه‌های ایرانی در آن اوقات حدود هفتاد سال داشت، و خودش هم تاریخ دقیق تولدش را نمی‌‌دانست. معلوم هم نیست كه اهل كجا بود. احتمالا از اهالی شمال غرب ایران بود، چون با مقدمات زبان تركی نیز آشنایی داشت. به هر حال وی از مدت ها پیش در جنوب تهران زندگی می‌کرد. او قسمت اعظم عمر خود را درهمانجا به سر آورده بود و قصه هایش نیز متعلق به همان منطقه است. قصه‌هایی كه هر كس آنها را بشنود می‌تواند به‌جا بیاورد و بفهمد.

بنا به گفته‌های پسر «مشدی ‌گلین خانم»، او پدرش را در کودکی از دست می‌دهد و مادر با مرد دیگری ازدواج می‌کند. همسر دوم گلین خانم «شیخ باقر شیخ العراقین» در اصل اهل عراق بود که مسجدی در «پاچنار» نیز داشت که بعدها به مسجد ترک‌ها معروف شد. او زمانی نیز از طرف «ناصرالدین شاه»، کار طلاکاری گنبد «کاظمین» عراق را به عهده گرفته بود. «گلین خانم» در سال1313خورشیدی همراه همسر دوم و فرزند خود به عتبات عالیات رفت. «شیخ باقر» قصد ماندگار شدن در آنجا را داشت اما «گلین خانم» با این امر موافق نبود. بنابراین «شیخ باقر»، همسر و فرزند خود را به ایران برگرداند و پس از جدایی از او بار دیگر به عراق بازگشت.

به این ترتیب «گلین خانم» همراه فرزند خویش به تنهایی در تهران زندگی می‌‌کرد و اغلب به مراقبت از فرزندان خانواده های ثروتمند تهران اشتغال داشت و از این راه زندگ می‌گذراند. زمانی که «الول ساتن» او را ملاقات می‌کند، «گلین خانم» دیگر بیش از آن پیر و فرسوده بود كه بتواند كار خود را ادامه دهد. با وجود این، خانواده‌های سرشناس همواره قدم او را گرامی می‌داشتند زیرا وی در میان آن‌ها نیز شهرت به سزایی به عنوان گوینده قصه‌های شیرین و سرگرم كننده كسب كرده بود.

خود او یك بار مدعی شد كه می تواند سراسر سال را نقل بگوید، بدون این كه یكی از آنها تكراری باشد، و البته دلیلی هم برای تردید كردن در گفته او در دست نیست. این جوان انگلیسی كه سخت شیفته‌ی قصه‌های این زن شیرین كلام خوش گفتار شده بود، با جان و دل آنها را به خاطر سپرد و سپس بر روی کاغذ آورد. وی، مقدار قصه هایی را كه مشدی گلین خانم در گنجینه حافظه داشته به بیش از یك هزار متن برآورد كرده است.

شیفتگی جوان انگلیسی برای شنیدن داستان‌های ایرانی به اندازه‌ای بود که او را واداشت تا بطور مرتب با این زن دیدار کند و چنین موقعیت مهمی را از دست ندهد. او در فواصل منظم، اغلب در تعطیلات پایان هفته، در منزل دوست خود به دیدن «مشدی گلین خانم» می‌رفت و در آنجا از او می خواست قصه بگوید و هر چه را می گفت ثبت می كرد. باید به این نكته هم توجه داشت كه در آن ایام «الول ساتن» برای این كار، دستگاه ضبط صوتی در اختیار نداشت، به نحوی كه ناگزیر بود، شخصا هر كلمه را با دست بنویسد. نوشت افزاری هم كه او برای تهیه این مجموعه به كار برده با کمترین امکانات ممکن بوده است. مدادی كم رنگ كه با آن بر روی کاغذهای زرد شده و پشت کاغذهای تبلیغات و به قطع های نامساوی نوشته و بعد همه را به دقت به صورت دفتر درآورده است كه چه بسا به زحمت می توان آنها را خواند.

زمان، زمان جنگ بود و نوشت‌افزار فراوان نبود.  بدین ترتیب هر كس كه به كاغذ زیاد احتیاج داشت، می‌بایست آن را از جاهای مختلف برای خود فراهم می كرد. این فرد، اغلب قصه ها یش را بر پشت كاغذهایی كه طرف دیگر آن مطالبی كم و بیش سیاسی چاپ شده بوده، یادداشت می‌‌كرده‌است. او بر پشت کاغذهایی می‌نوشته که طرف اصلی آن‌ها را معمولاً مطالبی از شرکت تلگراف و پست ایران و نیز اعلام برنامه‌ها و فهرست هر یک از برنامه‌های «بی‌بی‌سی» ، پر کرده بود.

هنگامی که رادیو تهران تاسیس شد، «علی جواهرکلام» یکی از همکاران رادیو بود. او هر هفته «گلین خانم» را با درشکه به رادیو می‌برد و قصه‌هایش را از آن‌جا پخش می‌کرد. همچنین در مراسم خداحافظی « الول ساتن» هم که در پارک دانشجوی کنونی برگزار شده بود، «گلین خانم» قصه‌ای گفت.

گل

باید گفت که انگیزه‌ی جمع‌آوری داستان‌های ایرانی در وجود این مرد انگلیسی چنان قوی بود که از آن پس او سفرهای متعددی به ایران کرد و در حین این سفرها، تلاش کرد تا قصه های ایرانی را با گویش‌های مختلف جمع‌آوری كند. او در دانشگاه، دانشجویی داشت كه وی نیز بسیار به ایران علاقه‌مند بود. «ساتن» نوارهای قصه‌های ایرانی را به شاگردش «اولریش مارزلف» سپرد و او بعدها، آنها را به آكادمی علوم آلمان، موسسه‌ی قصه‌شناسی منتقل كرد.

آن‌گاه آكادمی علوم آلمان، از «سید احمد وكیلیان» پژوهشگر فرهنگ عامه خواست تا با پروفسور «مارزلف» شاگرد پیشین و استاد كنونی ایران‌شناسی و قصه‌شناسی ایرانی، در پیاده كردن این قصه‌ها، همكاری كند. تعدادی از نوارها پیاده شدند و در یك مجلد توسط نشر مركز به نام ««قصه‌های مشدی گلین خانم» به چاپ رسیدند. البته همه‌ی نوارها به تدریج پیاده شده‌اند تا بعد به‌صورت کتاب درآید.

«وكیلیان» كه استاد رشته فرهنگ مردم در دانشكده صدا و سیما و دانشكده سینما و تئاتر است، اعتقاد دارد با چاپ كامل این مجموعه، تحول عظیمی در قصه‌شناسی و نحوه‌ی گردآوری و پژوهش درباره‌ی آن ایجاد خواهد شد.


برگرفته از سایت سایه روشن کلام

تنظیم : بخش ادبیات تبیان