تبیان، دستیار زندگی
دیروز رفته بودم من با عمو به حمام با شامپو سرم را او شست خوب و آرام آن وقت کله‏ام را
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

من و عموم

حمام

دیروز رفته بودم

من با عمو به حمام

با شامپو سرم را

او شست خوب و آرام

آن وقت کله‏ام را

در زیر دوش برد او

می‏ریخت از سر من

کف‏های سبز شامپو

یک ذره از کف آن

بر روی صورتم ماند

سر خورد توی چشمم

آن را چه‏قدر سوزاند

گفتم عمو، عموجان

کف رفت توی چشمم

آن وقت ریختم زود

هی آب روی چشمم

با خنده گفت عمویم

چیزی نشد عموجان

آمد برای چشمت

یک دفعه چند مهمان

لیلا خیامی

پوپک

تنظیم:بخش کودک و نوجوان

*********************************

مطالب مرتبط

جوجه گمشده

دندان سوراخ !

قوقولی قوقو

شعرهای خدا

خاله ریزه اسباب کشی داشت

خاله ریزه و کلاغه

تاپ تاپ خمیر

بی بی گل

خاله جان

تاجی به رنگ لبو

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.