تبیان، دستیار زندگی
ما حاشیه‏نشین هستیم. مادرم می‏گوید: «پدرت هم حاشیه‏نشین بود، در حاشیه به دنیا آمد، در حاشیه جان کند، یعنی زندگی کرد و در حاشیه مرد.» من هم در حاشیه به دنیا آمده‏ام. ولی نمی‏خواهم در حاشیه بمیرم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زندگی در حاشیه
حاشیه قرآن

ما حاشیه‏نشین هستیم.

مادرم می‏گوید: «پدرت هم حاشیه‏نشین بود،

در حاشیه به دنیا آمد، در حاشیه جان کند، یعنی زندگی کرد و در حاشیه مرد.»

من هم در حاشیه به دنیا آمده‏ام.

ولی نمی‏خواهم در حاشیه بمیرم.

برادرم در حاشیه‏ی بیمارستان مرد.

خواهرم همیشه مریض است. همیشه گریه می‏کند، گاهی در حاشیه‏ی گریه، کمی هم می‏خندد.

مادرم می‏گوید: «سرنوشت ما را هم در حاشیه‏ی صفحه‏ی تقدیر نوشته‏اند.»

او هر شب ستاره‏ی بخت مرا که در حاشیه‏ی آسمان سوسو می‏زند به من نشان می‏دهد.

ولی من می‏گویم: «این ستاره‏ی من نیست.»

من در حاشیه به دنیا آمدم،

در حاشیه بازی کردم.

همراه با سگ‏ها و گربه‏ها و مگس‏ها در حاشیه‏ی زباله‏ها گشتم تا چیز به درد بخوری پیدا کنم.

من در حاشیه بزرگ شدم و به مدرسه رفتم.

در مدرسه گفتند: «جا نداریم.»

مادرم گریه کرد. مدیر مدرسه گفت: «آقای ناظم اسمش را در حاشیه‏ی دفتر بنویس تا ببینیم!»

من در حاشیه‏ی روز، به مدرسه‏ی شبانه می‏روم.

در حاشیه‏ی کلاس می‏نشینم.

در حاشیه‏‏ی مدرسه می‏نشینم و توپ بازی بچه‏ها را نگاه می‏کنم، چون لباسم هم رنگ بچه‏ها نیست.

من روزها در حاشیه‏ی خیابان کار می‏کنم و بعضی شب‏ها در حاشیه‏ی پیاده‏رو می‏خوابم.

من پاییز کار می‏کنم، زمستان کار می‏کنم، بهار کار می‏کنم، تابستان کار می‏کنم و در حاشیه‏ی کار، کمی هم زندگی می‏کنم.

من در حاشیه‏ی شهر زندگی می‏کنم.

من در حاشیه‏ی زمین زندگی می‏کنم. بر لبه‏ی آخر دنیا!

من در مدرسه آموخته‏ام که زمین مثل توپ گرد است و می‏چرخد.

اگر من در حاشیه‏ی زمین زندگی می‏کنم، پس چه‏طور پایم بر لبه‏ی زمین نمی‏لغزد و در عمق فضا پرتاب نمی‏شوم؟

زندگی در حاشیه‏ی زمین خیلی سخت است.

حاشیه بر لب پرتگاه است، آدم هر لحظه ممکن است بلغزد و سقوط کند.

من حاشیه‏نشین هستم.

ولی معنی کلمه‏ی حاشیه‏ را نمی‏‏دانم.

از معلم پرسیدم: «حاشیه یعنی چه؟»

گفت: «حاشیه یعنی قسمت کناره‏ی هر چیزی، مثل کناره‏ی لباس یا کتاب، مثلاً بعضی از کتاب‏ها حاشیه‏ دارند و بعضی از کلمات کتاب را در حاشیه می‏نویسند؛ یا مثل حاشیه‏ی شهر که زباله‏ها را در آنجا می‏ریزند.»

من گفتم: مگر آدم‏ها زباله هستند که بعضی از آنها را در حاشیه‏ی شهر ریخته‏اند؟»

معلم چیزی نگفت.

من حاشیه‏‏نشین هستم.

به مسجد می‏روم، در حاشیه‏ی مسجد نماز می‏خوانم، نزدیک کفش‏ها؛ در حاشیه‏ی جلسه‏ی قرآن می‏نشینم. من قرآن خواندن را یاد گرفته‏ام، قرآن کتاب خوبی است.

قرآن ما حاشیه ندارد.

هیچ کلمه‏ای را در حاشیه‏ی آن ننوشته‏اند، اگر هم گاهی کلماتی در حاشیه‏ی آن باشند، آن کلمات حاشیه هم مثل کلمات دیگر عزیز و خوابند.

منقرآن را دوست دارم.

خوب است همه چیز مثل قرآن خوب باشد.

قیصر امین پور

تنظیم : بخش کودک و نوجوان

************************************

مطالب مرتبط

آن قدر باد کرده که می‏ترسم بترکد.

مایه دار با شخصیت2

آمد ثواب کند،کباب شد

کلید سود و زیان

شخصیت شناسی،پیاز

یک چشم آلبالو، یک چشم گیلاس

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.