تبیان، دستیار زندگی
در سال‌های اخیر هالیوود بیش از گذشته به روند ساخت نسخه‌های تازه فیلم‌های قدیمی به‌عنوان راهی برای كسب درآمد و تداوم حیاتش نگاه می‌كند. از فیلم Taking of Pelham 123 كه در هفته گذشته به اكران در آمد تا فیلم شهرت كه در سپتامبر اكران می‌شود و یا فیلم برخورد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دنباله‌هایی كه نباید ساخته می‌شدند

 taking  of  pelham 123

هالیوود سابقه طولانی در از میان بردن سابقه ذهنی از فیلم‌های باارزش كلاسیك دارد اما به‌نظر می‌رسد سنت ساخت نسخه‌های تازه از آثار كلاسیك قدیمی بیش از حد بی‌مبالات شده است.

در سال‌های اخیر هالیوود بیش از گذشته به روند ساخت نسخه‌های تازه فیلم‌های قدیمی به‌عنوان راهی برای كسب درآمد و تداوم حیاتش نگاه می‌كند. از فیلم Taking  of  Pelham 123 كه در هفته گذشته به اكران در آمد تا فیلم شهرت كه در سپتامبر اكران می‌شود و یا فیلم برخورد غول‌ها كه در بهار آینده روی پرده سینماها می‌آید همگی فیلم‌هایی هستند كه زمانی در اذهان سینما‌دوستان به‌عنوان آثار كلاسیك جای گرفته بودند.

برخی از این فیلم‌های تازه همچون رابطه توماس كراون از جان مك‌تیرنان توانسته‌اند جان تازه‌ای به یك فیلم تاریخ مصرف گذشته بدهند ولی همین مك‌تیرنان در ساخت نسخه جدید دیگری از فیلمی دهه‌هفتادی به نام رولربال چندان موفق نبود.

برخی از این بازسازی‌ها هم با كارگردان و عواملی شناخته‌شده و موجه به نتایج فاجعه باری انجامید. روانی از گاس‌ون‌سانت یك نمونه روشن از این دست بازسازی‌ها به‌شمار می‌آید. این فیلم بازسازی شات‌به‌شات شاهكار آلفرد هیچكاك بود و بازی ویلیام اچ‌میسی در نقش كارآگاه در آن گرچه بدون نقص به‌نظر می‌رسید ولی فیلم در‌نهایت یك افتضاح كامل لقب گرفت و گاس‌ون سانت كه برای فیلم‌هایی چون فیل تحسین شده بود این بار نتوانست حتی به سایه استاد بزرگ سینما نزدیك شود.

فیلم سال‌1997 هانكه با عدم‌استفاده از رنگ، یكی از تاثیر‌گذارترین فیلم‌های تاریخ سینما در مورد خشونت است اما كسانی كه شانس دیدن آن را نداشتند گزینه جدید ولی بی‌معنایی را داشتند.

اما با وجود اینكه برخی هنوز از نبوغ هیچكاك در ساخت این فیلم و یا سرگیجه صحبت می‌كنند نباید فراموش كرد كه خود استاد هم در ساخت نسخه‌های بازسازی شده تبحر چندانی نداشت. هیچكاك 2دهه پس از ساخت فیلم مردی كه زیاد می‌دانست در سال‌1934، تصمیم به بازسازی آن با بازی دوریس‌دی و جیمزاستوارت گرفت اما او بعدها اعتراف كرد كه فیلم اول او به‌مراتب بهتر از این اثر تجاری بود؛ هر چند كه او در سال‌1956 دیگر خود را فیلمسازی در اوج و حرفه‌ای می‌دانست.

پس اگر هیچكاك در بازسازی فیلم خود چندان كاری از پیش نبرد پس تلاش میشائیل هانكه، فیلمساز اتریشی در بازسازی فیلم بازهای بامزه خود در آمریكا هرگز نمی‌توانست توجیهی داشته باشد. این فیلم در كنار اینكه اجازه تماشای زجر كشیدن تیم راث و نائومی واتس به دست چند جوان سادیسمی را می‌داد، بازسازی شات به شات دیگری برای رسیدن به هدفی نامعلوم بود. فیلم سال‌1997 هانكه با عدم‌استفاده از رنگ، یكی از تاثیر‌گذارترین فیلم‌های تاریخ سینما در مورد خشونت است اما كسانی كه شانس دیدن آن را نداشتند گزینه جدید ولی بی‌معنایی را داشتند.

از فیلم Taking  of  Pelham 123 كه در هفته گذشته به اكران در آمد تا فیلم شهرت كه در سپتامبر اكران می‌شود و یا فیلم برخورد غول‌ها كه در بهار آینده روی پرده سینماها می‌آید همگی فیلم‌هایی هستند كه زمانی در اذهان سینما‌دوستان به‌عنوان آثار كلاسیك جای گرفته بودند.

بی‌معناتر از تلاش هانكه، نسخه سینمایی تیم برتون از فیلم سیاره میمون‌ها بود. در این فیلم با بازی چارلتون هستون كه در سال‌1968 اكران شد او نقش فضانوردی را ایفا می‌كند كه پس از سانحه‌ای به ناچار در سیاره میمون‌ها فرود آمد.اگر ما بتوانیم از بازی خنده‌دار مارك والبرگ در نقش چارلتون هستون و همچنین گریم و حركات مسخره هلنا بونهام كارتر بگذریم قطعا پایان جدید فیلم را باید گناهی نابخشودنی از تهیه‌كننده و كارگردان آن بدانیم كه قصد داشته با این تغییر توجیهی برای نگاه نادرست خود به داستان و نسخه اصلی دست و پا كند.

 taking  of  pelham 123

این پایان به قدری عجیب- البته از بعد منفی- بود كه خود برتون نیز بعدها اعتراف كرد مفهوم آن را درك نكرده است، درحالی‌كه در فیلم اصلی چارلتون هستون با دیدن مجسمه غرق شده آزادی متوجه می‌شد هنوز روی زمین است.

اما این تنها ژانر علمی- تخیلی نیست كه آماج تهیه‌كنندگان پول دوست قرار گرفته است و ژانر وحشت نیز در این بازار بی‌نصیب نمانده است. آخرین خانه سمت چپ (1972)، طالع‌نحس (1976)، تپه‌ها چشم دارند (1977)، هالووین (1978)، و جمعه سیزدهم (1980) تنها بخشی از فیلم‌هایی هستند كه در این سال‌ها برای عرضه به نوجوانان بازسازی شده‌اند ولی در میان آنها تنها به یك مورد قابل اعتنا برخورد می‌كنیم كه بازسازی فیلم حادثه اره‌برقی تگزاس بود كه هر چند فاقد فضای مستند‌گونه فیلم اول بود اما در عین حال با انتخاب خوب بازیگران، كاری قابل‌قبول تلقی می‌شد.

اما در این شیوه ایجاد آثاری تازه برای كسب درآمد تهیه‌كنندگان یكی از بهترین راه‌های دستیابی به سوژه‌های بكر را سر زدن به آثار كارگردان‌های آسیایی می‌دانند چرا كه اگر سینما دوستان با فیلم‌هایی چون طالع‌نحس و یا شهرت آشنایی دارند و بعضا نسخه‌های قدیمی را دیده‌اند كمتر كسی به سراغ نسخه اصلی زیر نویس دار فیلم روابط شیطانی می‌رود و مارتین اسكورسیزی با خاطری آسوده‌تر می‌تواند مردگان را بسازد و برای آن اسكار دریافت كند.

هیچكاك 2دهه پس از ساخت فیلم مردی كه زیاد می‌دانست در سال‌1934، تصمیم به بازسازی آن با بازی دوریس‌دی و جیمزاستوارت گرفت اما او بعدها اعتراف كرد كه فیلم اول او به‌مراتب بهتر از این اثر تجاری بود؛ هر چند كه او در سال‌1956 دیگر خود را فیلمسازی در اوج و حرفه‌ای می‌دانست.

اما هر چقدر فیلم اسكورسیزی اثری قابل تامل بود، كار رونالد ‌امریخ در بازسازی فیلم ژاپنی گودزیلا كاری عبث و بی‌معنی بود. فیلم در سال‌1954 به‌عنوان تلاشی برای پاسخ به هراس درونی مردم ژاپن از زندگی در عصر اتم بود اما امریخ این داستان را به نیویورك آورده بود و هیولای آن را همچون عنكبوتی غول‌آسا در شهر می‌چرخاند.در كنار اینها سینمای انگلستان هم از روند بازسازی‌های غیرمعقول در امان نمانده و فیلم‌‌های مایكل كین همچون الفی (1966)، حرفه ایتالیایی(1969)، بازرس(1972)و كارتر را بگیرید (1971)در این روند گرفتار شده‌اند.

ولی در برخی از این بازسازی‌ها برای حفظ احترام كین از او خواسته شد تا در مقابل دریافت دستمزدی هنگفت در نقشی متفاوت در نسخه بازسازی شده بازی كند و از نزدیك شاهد نابود شدن همه چیز باشد. برای مثال در سال‌2000 او در بازسازی كارتر را بگیرید حضور یافت تا ببیند كه چگونه سیلوستر استالونه با بازی در نقش جك كارتر فیلم را نابود كرد و یا در بازسازی بازرس نقشی را ایفا كرد كه قبلا لارنس اولیویه ایفا كرده بود.اما با وجود تمامی این كاستی‌های آشكار، ساخت این دنباله‌ها برای پر كردن سالن‌های سینما ادامه دارد و به‌نظر نمی‌رسد هیچ تهیه‌كننده‌ای حاضر باشد چشم خود را به روی این شیوه درآمدزایی ببندد.

منبع : همشهری

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی