تبیان، دستیار زندگی
خط سرخ شهادت ، خط آل محمد و علی است و این افتخار ا ز خاندان نبوت و ولایت به ذریه ی طیبه ی آن بزرگواران و به پیروان خط
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طلبه خبرنگار:

مردان بی ادعا

"خط سرخ شهادت ، خط آل محمد و علی است و این افتخار ا ز خاندان نبوت و ولایت به ذریه ی طیبه ی آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است ...  امام خمینی (ره)

در 23 شهریور ماه سال 1345 در شهرضا كودكی به نام سید محمد حسین از ذریه ی رسول اكرم متولد شد .

پدرش سید محمد كه از سربازان امام زمان (عج) و ملبس به لباس شریف روحانیت بود او را با عشق و معرفت به اباعبدالله الحسین پرورید و فرزند چون پدر برای پیروی هر چه بیشتر از آن بزرگوار، تشنه علوم آل محمد گردید .

سید محمد حسین دوران ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان را در شهرضا گذراند و پس از اخذ مدرك دیپلم راهی شهر مقدس قم شد تا در جوار حرم كریمه اهل بیت علوم اسلامی را فرا گیرد و در مدرسه علمیه حقانی قم به تحصیل علوم و معارف اسلامی نزد استادان گرانقدری چون حضرت آیت الله جوادی آملی پرداخت .

در آغاز جنگ تحمیلی ، این طلبه نو جوان به رسم تكلیف به سوی جبهه های حق علیه باطل رفت و تا پایان جنگ در آنجا حضوری بس فعال داشت .

پس از پایان جنگ همواره آرزویش پر كشیدن به سوی یاران سفر كرده اش بود و از غم فراقشان چون شمع می سوخت .

سید محمد حسین از آغاز در گیری های بوسنی و هرزگوین به یاری و امدادرسانی مسلمانان مظلوم این كشور شتافت تا خلاف دستور جدش رسول اکرم (ص) كه فرمودند :"هر کسی که صبح کند در حالیکه نسبت به امور مسلمانان اهتمام نورزد از زمره ی آنان به حساب نمی آید و هر کس صدای فریاد خواهی فردی را بشنود و پاسخش ندهد مسلمان نیست ." عمل نكرده باشد . *

مسلمانی خود را چه خوش اثبات كرد و مدتی طولانی كمر همت به یاری مسلمین بوسنیایی بست .

او عضو سازمان تبلیغات اسلامی و از خانواده ی كیهان بود و بعنوان خبرنگار روزنامه ی كیهان در بوسنی و هرزگوین مشغول خدمت بود و سر انجام این طلبه خبرنگار ، این مجاهد فی سبیل الله در 8 شهریور 1373 در حالیكه برای تهیه ی یك گزارش خبری راهی شهر موستار گشت ، شبه نظامیان كروات او را در مقابل كلیسای این شهر از ماشین پیاده كرده و به اسارت بردند .

چندی بعد پیكر پاكش در حالیكه آثار شكنجه های سخت و اثر 6 گلوله را بر خود داشت پیدا شد.

روحش شاد .

از زبان برادر شهید :

ارادت به مادر سادات

سید محمد حسین ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت. وقتی فرزندی در خانواده ما متولد می‌شد كه او را زهرا می‌نامیدند به خاطر این نام به آن كودك عشق می‌ورزید. كلمه زهرا برای او شیرین و گوارا بود. روز قبل از اعزام مبلغ به اهواز خدمت ایشان رفتم. مشغول شستن لباس بود. به من گفت: «یك پیراهن دارم كه آن را خیلی نمی‌پوشم، آن را برایم بیاور به اطاق مجاور. رفتم و پیراهنی كه پشت آن نوشته بود یا زهرا (س) آوردم. به ایشان گفتم: «ندیده‌ام این پیراهن را بیوشی.» و ایشان گفتند: «این لباس مخصوص شب عملیات است.» ایشان علاقه زیادی به خطاطی داشت. پس از شهادت دیدم كه در سر رسیدش كلمه شهادت و كلمه زهرا را با انواع خطوط تمرین كرده و نوشته است. من در گردان یا زهرا (س) لشكر امام حسین بودم محمد حسین همیشه می‌گفت من از اسم این گردان لذت می‌برم. در سفری كه به مشهد رفته بود, ده انگشتر عقیق با نشان یا زهرا خریده و آورده و به من داد و گفت: «اینها را به بهترین‌های گردان بده.» روزی به عكس شهدا نگاه می‌كردیم او گفت: «این یكی را می‌بینی؟» گفتم: «آری.» گفت: «دو تركش خورده یكی در پهلو و یكی در بازو.» عشق به حضرت زهرا همیشه ذهن او را متلاطم می‌كرد.

رسالت ما در بوسنی

ایشان در مرخصی بود به او گفتم الان كه آمده‌ای استراحت كن. گفت: «می‌ترسم، آن دنیا باید جواب بدهم، مردم بوسنی لحظه به لحظه به كمك ما نیاز دارند.» معتقد بود مردم بوسنی مردمی هستند كه آنها را در الفبای اسلام نگه داشته‌اند و باید این مردم را به اسلام واقعی برسانیم و می‌گفت رسالت ما در بوسنی به سه چیز است: «اول نگذاریم كه اینها كشته شوند. دومین رسالت این است كه نگذاریم گرسنه بمانند. سومین و مهمترین رسالت ما این است كه جان و فكر و عقیده اینها را نجات بدهیم.»

شهید سید محمد حسین نواب ، عضو سازمان تبلیغات اسلامی و از خانواده ی كیهان بود و بعنوان خبرنگار روزنامه ی كیهان در بوسنی و هرزگوین مشغول خدمت بود.

عشق به شهادت

آن چیزی كه ایشان را به بوسنی برد داغ دردی بود كه از قطعنامه در روح خود احساس می‌كرد. ایشان عاشق شهادت بود. نذر كرده بود كه میلاد حضرت امام رضا (ع) همیشه در جوار مرقد مطهرش باشد. حتی گاهی اوقات با اتوبوس از جبهه می‌آمد و سه چهار ساعت در شب ولادت در بارگاه امام هشتم بود و سریع بر می‌گشت و تحت هیچ شرایطی حاضرنبود این كار را ترك كند. حتی در بوسنی هم كه بود این نذر را فراموش نمی‌كرد. روزی كه از او پرسیدم نذر چه كرده‌ای؟ گفت: «نذر شهادت.» یعنی شهادت را از امام رضا می‌خواست و گرفت.


* کتاب بحارالانوار ، جلد 71 ،صفحه 339، حدیث 120

تهیه و تنظیم : زینب سیفی