ایثار
مرحوم شیخ عبد الکریم حامد، نقل می کرد: من، شاگرد خیاطی جناب شیخ (رجبعلی خیاط) بودم و روزی یک تومان، دست مزدم بود. شب عید نوروز، جناب شیخ، پانزده تومان پول داشت. آن را به من داد تا مقداری برنج تهیه کنم و به چند نشانی ببرم. پنج تومان از آن مبلغ ماند. ایشان ، آن را هم به من دادند!
پیش خود گفتم: شب عید، خودش دست خالی به منزل می رود و سر زانوی شلوار بچه اش هم پاره است. لذا پول را در دخل مغازه گذاشتم و به سرعت، بیرون رفتم. هر چه جناب شیخ مرا صدا کرد، بر نگشتم. پس از این که به خانه رسیدم، شیخ آمد و مرا صدا زد و با اوقات تلخی گفت: چراپول را بر نداشتی؟ و با اصرار، آن پول را به من داد.
کیمیای محبت(یاد نامه شیخ رجبعلی خیاط)/ محمدی ری شهری
برای خرید کتاب کیمیای محبت کلیک کنید.
تنظیم:حاجی محمد علی
برای خرید کتب حکمت و عرفان کلیک کنید.
برای خرید کتب اسلامی کلیک کنید.
برای خرید کتب خانواده کلیک کنید.
برای بازدید و خرید از فروشگاه اینترنتی کلیک کنید.