تبیان، دستیار زندگی
بازیگر جوانی كه 6سال قبل به‌صورتی اتفاقی جلوی دوربین سریالی عظیم قرار گرفته بود، حالا مبدل به چهره مطرحی شده درحالی‌كه آن بازی، حالا دارد پخش می‌شود. او نخستین بار برای آخرین بازی‌اش روی پرده‌های سینما دیده شده بود؛ با اخراجی‌های یك به علاقه‌مندان سینما
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفت و گو با نیوشا ضیغمی ، رعنای درچشم‌باد

در چشم باد

سال‌ها از «درچشم‌باد» حرف خواهیم زد

گفت‌وگوی ما با صحبت درباره  یك اتفاق جالب آغاز می‌شود: بازیگر جوانی كه 6سال قبل به‌صورتی اتفاقی جلوی دوربین سریالی عظیم قرار گرفته بود، حالا مبدل به چهره مطرحی شده درحالی‌كه آن بازی، حالا دارد پخش می‌شود.

او نخستین بار برای آخرین بازی‌اش روی پرده‌های سینما دیده شده بود؛ با اخراجی‌های یك به علاقه‌مندان سینما معرفی شد درحالی‌كه برای فیلم سینمایی «شوریده» كه سومین فیلمش بود، كاندید بهترین بازیگر نقش مكمل شد و البته آن فیلم هنوز اكران نشده است.

این اتفاقات جالب احتمالا فقط در ایران می‌افتد و خانم ضیغمی یك مثال حی و حاضر در این‌باره و بنابراین طبیعی بود كه این بخش از زندگی حرفه‌ای ایشان بخش مهمی از این مصاحبه باشد. بخش جالب دیگر صحبت ما درباره اتفاقی بود كه او را به بازی در یكی از نقش‌های اصلی «در چشم باد» رساند؛ خانم نویدی، گریمور در چشم باد وارد دفتر كانون سینماگران جوان می‌شود و یكی از هنرجویان را آنجا می‌بیند و او را برای تست گریم به جوزان‌فیلم می‌فرستد.

او نخستین بار برای آخرین بازی‌اش روی پرده‌های سینما دیده شده بود؛ با اخراجی‌های یك به علاقه‌مندان سینما معرفی شد درحالی‌كه برای فیلم سینمایی «شوریده» كه سومین فیلمش بود، كاندید بهترین بازیگر نقش مكمل شد و البته آن فیلم هنوز اكران نشده است.

تا آن موقع خیلی‌ها برای نقش رعنا آمده‌اند اما كارگردان، آنها را انتخاب نكرده است. هنرجوی جوان 2ساعت بعد در جوزان‌فیلم است، 2هفته بعد در حال دورخوانی و یك ماه بعد در ماسوله جلوی دوربین مسعود جعفری جوزانی. بعد از چند پلان آقای كارگردان به مادر دختر جوان می‌گوید: «خانم ضیغمی! دخترت ستاره می‌شود».

یك اتاق جالب برای شما افتاد؛ نخستین فیلمی كه از شما پخش شد اخراجی‌ها(1) بود كه آخرین فیلمی بود كه در آن بازی كرده بودید و آخرین كاری كه از شما پخش می‌شود «در چشم باد» است كه اولین بار جلوی دوربینش قرار گرفته بودید. اتفاق جالبی است.

بله. خیلی سال از وقتی كه این سریال را بازی می‌كردم گذشته و بنابراین وقتی قرار بود پخش شود خیلی اضطراب داشتم.

در چشم باد

البته یك شانس هم داشتید؛ اولین بازی‌تان در كار یك كارگردان كهنه‌كار بود و آخرین آن، وقتی كه قرار بود اولین بار روی پرده بیایید، ساخته یك كارگردان تازه‌كار بود.

دقیقا. پخش فیلم‌های من برعكس شد. شنیده‌ام قرار است مهرماه فیلم شوریده اكران شود كه سومین فیلم سینمایی من است و «تردست» هم كه اصلا اكران نشد. سیر پخش فیلم‌های من خیلی غیرطبیعی است. سیر طبیعی كار این است كه یك بازیگر بیاید، بازی كند و آن بازی پخش شود، بعد برود سر كار بعدی و آن فیلم پخش شود و این روند ادامه داشته باشد و البته در نهایت مثلا یك كار كمی دیرتر پخش شود اما نه اینكه برعكس شود. مال من كاملا برعكس شده است. من 8 فیلم بازی كرده‌ام. پخش كارهای من برعكس شده است. البته تایم فیلمبرداری سریال «درچشم باد» طولانی شده بود و باعث شد حالا پخش شود اما تعدادی از فیلم‌ها آماده و در جشنواره هم نشان داده شد اما نتوانست اكران شود.

اولین كار من «در چشم باد» بود. حالا چندین سال است كه كار می‌كنم و كمی شناخته شده‌ام؛ بنابراین واقعا وقتی كه قرار بود پخش شود برای من اضطراب‌آور بود اما نخستین قسمت آن‌كه پخش شد، آن‌قدر دوستانم به من زنگ زدند و آن‌قدر احساس كردم جو خوبی در اطراف من هست كه آن اضطراب برطرف شد. یكی از دوستانم می‌گفت: تو خیلی شانس داری كه این همه از بازی‌ات گذشته و مردم تو را به‌عنوان یك دختر شهری امروزی شناخته‌اند اما این بازی‌ات پخش می‌شود و آن قالب را كه از تو در ذهن مردم به وجود آمده بود، می‌شكند. شاید خدا دوستم دارد كه این اتفاق‌ها برایم می‌افتد.

در چشم باد چند مقطع تاریخی از ایران را روایت می‌كند و برایش زحمت كشیده شده. گروهش تمام تلاششان را كردند تا یك مجموعه ماندگار را بسازند و من فكر می‌كنم این اتفاق افتاده است. بعضی وقت‌ها آدم وقتی به تلویزیون نگاه می‌كند، آرزو می‌كند كه كاش از این مجموعه‌ها خیلی بیشتر ساخته می‌شد.

یعنی اگر الان قرار بود این نقش را بازی كنید، بیرون آمدن از این قالب برایتان سخت بود؟

البته طبیعی است كه اگر الان قرار بود آن را بازی كنم خیلی بیشتر دقت می‌كردم و مطمئنا سعی می‌كردم خیلی بهتر از این كار كنم. به هر حال شما به هیچ وجه نمی‌توانید در سینما تجربه‌هایتان را نادیده بگیرید. مثل این می‌ماند كه شما به هر حال یك سری اصول را از رانندگی می‌دانید اما تا ننشینید پشت رل و رانندگی نكنید كه رانندگی یاد نمی‌گیرید.

تا یك سال و 2سال رانندگی نكنید نمی‌دانید وقتی اتفاقی برایتان افتاد چطور باید ماشین را هدایت كنید. باید به‌صورت عملی تجربه كنید و بعد از مدتی دیگر به دنده و كلاچ فكر نمی‌كنید. بازیگری هم همین است. یك بخش از بازیگری دانش است و یك بخش مطالعه اما بخش زیادترش برمی‌گردد به تجربه و اینكه شما با صحنه و دوربین و نور و همه‌چیز آشنا باشید و به همه‌چیز اشراف داشته باشید و بتوانید نقش را به بهترین وجه آن بازی كنید. من خیلی خوشحال‌تر می‌شوم اگر در این شرایط بخواهم چنین نقشی را بازی كنم.

در چشم باد

 ولی آن موقع بكر بودید و الان باید یك‌سری از قالب‌ها را كه برای خودتان ساخته‌اید، بشكنید.

آن‌موقع نخستین بار بود كه جلوی دوربین قرار می‌گرفتم و اصلا قرار هم نبود كه من بعدا بازیگر شناخته‌شده‌ای بشوم، بنابراین به خیلی چیزها فكر نمی‌كردم. كارگردان‌هایی مثل بهمن قبادی، عباس كیارستمی و دیگران هستند كه بازیگرانی را در فیلم‌هایشان می‌آورند كه شاید اگر یك استاد هم بیاورند نتواند چنین نقشی را بازی كند چون شكستن آن قالب- كه شما هم گفتید- و به نقش رسیدن، خیلی سخت‌تر است از اینكه شما بروید یك شخصیت، مثل آنچه در فیلمنامه دارید را پیدا كنید و در فیلم بگذارید.

البته سینمای آقای كیارستمی و آقای قبادی با این سینما كه داریم از آن صحبت می‌كنیم متفاوت است.

دارم مثال می‌زنم و می‌گویم وقتی كه نابازیگر می‌آوری قضیه فرق می‌كند. من هم آن موقع بازیگر كه نبودم، آدمی بودم كه برای نخستین بار جلوی دوربین قرار می‌گرفتم و هیچ قراری هم با آینده نداشتم كه بدانم بعدا چه اتفاقی قرار است بیفتد. ممكن بود این نخستین و آخرین بازی‌ام باشد. آن موقع چون قالبی نداشتم شاید شكل‌دادنم خیلی راحت‌تر بود. اگر الان قرار باشد نقش را بازی كنم تكنیك‌هایی كه بلد هستم به كمكم می‌آید و البته شرایطی كه الان برایم به وجود آمده یك‌سری درگیری‌هایی برایم به وجود آورده كه باید آنها را بشكنم تا بتوانم راحت‌تر بازی كنم.

آقای جوزانی به شما نگفته بود كه چرا در نقش شما از یك بازیگر حرفه‌‌ای آن‌زمان استفاده نكرده بود؟

این سریال خیلی بازیگر حرفه‌ای داشت و قطعا هم آقای جوزانی به هر بازیگری هم می‌گفت، می‌آمد برایش بازی می‌كرد و این‌جوری نبود كه بازیگر نداشته باشد اما چون ایشان كارگردانی هستند كه اصولا دوست دارند به سینما آدم معرفی كنند و این اعتماد به نفس و توانایی را هم داشتند كه از بازیگر غیرحرفه‌ای بازی بگیرند، مرا انتخاب كردند.

اولین كار من «در چشم باد» بود. حالا چندین سال است كه كار می‌كنم و كمی شناخته شده‌ام؛ بنابراین واقعا وقتی كه قرار بود پخش شود برای من اضطراب‌آور بود اما نخستین قسمت آن‌كه پخش شد، آن‌قدر دوستانم به من زنگ زدند و آن‌قدر احساس كردم جو خوبی در اطراف من هست كه آن اضطراب برطرف شد.

الان من این‌طور فكر می‌كنم كه اگر قرار باشد تا آخر، همین‌ها كه هستیم باشیم پس كی باید آدم جدیدی را وارد سینما كند؟ ایشان این اعتماد و اطمینان را داشتند و لابد فكر كردند كه من این همه بازیگر اسم و چهره دارم، بگذار 10نفر را هم از طریق این سریال به سینما معرفی كنم.

شما هنگام بازی‌كردن در كنار یك‌سری بازیگر حرفه‌ای چه حسی داشتید؟

برای من خیلی جای خوشحالی بود. آن‌قدر برایم مهم بود كه از روز اول تا آخر پروژه شاید فقط 2روز آن را كه سرما خورده بودم نرفتم سركار. تمام‌مدت برایم مثل دانشگاه و درس بود. می‌نشستم تك‌تك پلان‌ها را نگاه می‌كردم تا ببینم بازیگر چگونه بازی می‌كند، كارگردان چه‌كار می‌كند، فیلمبردار چه‌كار می‌كند و دیگر عوامل چطور كار می‌كنند. بعضی وقت‌ها آن‌قدر از آقای جوزانی، آقای زرین‌دست و همه عوامل كه آنجا بودند سؤال می‌كردم كه كلافه‌شان می‌كردم. حضور همه این آدم‌ها خیلی كمك بزرگی برای من بود.

فكر می‌كنم از بازیگران، با ماه‌چهره خلیلی نزدیك‌تر بودید چون شرایطتان مشابه بود.

تقریبا در تمام مدت آن پروژه با هم بودیم؛ ضمن آنكه در هتلی هم كه اقامت داشتیم با هم هم‌اتاق بودیم. البته ایشان از من خیلی جلوتر بود چون در فیلم سینمایی «چشمان سیاه» آقای قادری نقش یك بازی كرده بود.

روی پرده هم آمده بود؟

وقتی كه ما در شمال سر فیلمبرداری بودیم، چشمان سیاه در تهران روی اكران بود. شرایط ایشان با شرایط من متفاوت بود اما تقریبا می‌توانستیم در یك مسیر قرار بگیریم چون ایشان هم نخستین بار بود كه نقشی را بازی می‌كرد كه این‌قدر از خود واقعی‌اش دور بود.

در چشم باد

از آن موقع تاكنون حدود 6سال گذشته و شرایط برای شما خیلی متفاوت شده است؛ تصور شما از این سریال آن‌موقع چگونه  بود و الان چگونه است و چقدر آن را دوست دارید؟

من دوستش دارم و به‌نظرم جزو كارهای ماندگار تلویزیون است. وقتی تاریخ سریال‌های تلویزیونی را بررسی می‌كنیم، سریال‌های ماندگار زیاد نیستند. هنوز هم می‌توانیم درباره سریال «دایی‌جان ناپلئون» یا «هزاردستان» یا «امام‌علی(ع)» حرف بزنیم و شاید 100سال دیگر هم می‌توانیم. اینها كارهایی هستند كه نمی‌شود فراموششان كرد. فكر می‌كنم در چشم باد هم جزو آن دسته از كارهاست.

در چشم باد چند مقطع تاریخی از ایران را روایت می‌كند و برایش زحمت كشیده شده. گروهش تمام تلاششان را كردند تا یك مجموعه ماندگار را بسازند و من فكر می‌كنم این اتفاق افتاده است. بعضی وقت‌ها آدم وقتی به تلویزیون نگاه می‌كند، آرزو می‌كند كه كاش از این مجموعه‌ها خیلی بیشتر ساخته می‌شد. كارگردان‌هایی داریم كه خیلی قدرتمند و كاربلد هستند و فكر می‌كنم اینها غنیمت هستند.

الان كه دارید سریال را می‌بینید فكر می‌كنید كدام نقش را هم دوست داشتید كه بازی كنید؟

من آن‌موقع همه فیلمنامه را نخوانده بودم كه بگویم چه نقش‌‌هایی را دوست داشتم بازی كنم. نقش خودم را دوست داشتم و اگر الان هم كه شرایط فرق كرده، آقای جوزانی از من می‌خواست در این نقش بازی كنم، مطمئنا قبول می‌كردم. نقش «مه‌لقا» را هم خیلی دوست داشت؛ خیلی نقش خوبی است. البته بقیه نقش‌هایی كه در فصل‌های دیگر كار است را نخوانده‌ام.

اگر قرار بود نقش مه‌لقا را بازی كنید باید گریم می‌شدید و پیر می‌شدید؛ مشكلی با این قضیه ندارید؟

نه، دوستش داشتم. خیلی نقش شیرینی است.

منبع : همشهری

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی