تبیان، دستیار زندگی
هیجان هم مثل قوّه تفکر یا بینایى و مثل آب و غذا و اکسیژن، نعمتى است که خداوند، در وجود انسان نهاده و موهبتى است که موجب زیبایى و زینت حیات انسانى است. مى‏توانیم آن را مدیریت و مهار کنیم و از این طریق، به زندگى‏مان تعادل ببخشیم و گامى به «خودشکوفایى» و «شا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هیجان ، نمک جوانی است

هیجان

جوان‏ها، تقریباً در تمامى خانواده‏ها ، فرهنگ‏ها ، شهرها و کشورها، صفات نسبتاً مشابهى دارند ، از جمله این که تمایل زیادى براى مشارکت در کارهاى روزمرّه خانه (مثل گرفتن نان از نانوایى سرِ کوچه) از خود ، نشان نمى‏دهند و در عین حال، براى تماشاى مستقیم و بى‏واسطه بازى تیم فوتبال مورد علاقه‏شان ، حاضرند صدها کیلومتر را در سرما و گرما سفر کنند، با آن که مى‏دانند آن بازى، مستقیماً از تلویزیون هم پخش مى‏شود و مى‏دانند که احتمال شکست تیمشان هم وجود دارد.

چرا این طور است؟ چه چیزى به جوان‏ها این انگیزه را مى‏دهد که راه‏هاى طولانى را بر خود، هموار کنند؟

تجربیات و مشاهدات ما نشان مى‏دهند که جوان‏ها، به دلیل آن که در اوج توانایى‏هاى جسمى و در دوره شکوفایى استعدادهاى عاطفى خود به سر مى‏بَرند، هیجان‏خواه‏تر از دیگر گروه‏هاى سنّى جامعه‏اند و انرژى بیشترى را در راه رسیدن به یک تجربه هیجانىِ جدید ، صرف مى‏کنند.

هیجان چیست؟

هیجان ، مجموعه‏اى از واکنش‏هاى جسمى ـ روانى است که انسان یا حیوان، غالباً در برابر پدیده‏ها و رویدادها یا محرّک بیرونى، از خود ، نشان مى‏دهند. هیجان‏ها و انگیزه‏ها، بر روى هم، احساس ما را تشکیل مى‏دهند و با هم، رابطه تنگاتنگ دارند ، از جمله این که هیجان‏ها و انگیزه‏هاى اساسى، رفتارهاى ما را فعّال مى‏سازند و هدایت مى‏کنند. به عنوان نمونه، میل جنسى که از انگیزه‏هاى نیرومند موجود در آدمى است، منبع بالقوّه‏اى براى هیجان «شادى» نیز هست.

همانطور که گفتیم جوانان هیجان خواه تر از دیگر افراد هستند و این جنبه ی مثبتی برای آنان است به شرط آنکه بتوانند نسبت به هیجانات خود شناخت و کنترل داشته باشند و آن را در جهت مثبت هدایت کنند.

عوامل هیجان

در مجموع، سه عامل براى هیجان، شناسایى شده است:

1. برانگیختگى فیزیولوژیک (جسمى ـ طبیعى): برخى هیجان‏هاى روزانه ما، ممکن است نتیجه تغییراتى در وضعیت سلامت جسمى ما باشند. به عنوان مثال، بالا رفتن فشار خون و یا ضربان قلب، مى‏تواند بر خلاف معمول، هیجان خشم را در ما بر انگیزد ، در حالى که به صورت طبیعى و معمول، همیشه پس از قرار گرفتن در موقعیت خشم و ظهور خشم است که ضربان قلب و فشار خون و میزان قند خون، بالا مى‏رود.

2. افکار و ارزیابى‏هاى ذهنى: مجموعه دانش و آگاهى‏هاى فرد، بر نوع و سطح هیجان او، تأثیر مى‏گذارند. مثلاً آگاهى ما از این که لاستیک‏هاى ماشین ما نو و یخ شکن هستند و خود ماشین هم پر قدرت و سالم و مجهّز است و مطّلع بودن ما از این که چه‏طور مى‏توان در سرماى سخت هم ساعت‏ها از خودْ مراقبت کرد، به ما اجازه مى‏دهد که از زیبایى راه‏هاى برف گرفته کوهستانى لذّت ببریم و لحظاتى شاد را در دل طبیعت، سپرى کنیم، در حالى که بدون این آگاهى‏ها، ترس بر ما چیره مى‏شد و بدون نیمى از آنها، دست کم نگران مى‏شدیم (که سطح پایینى از همان «ترس» است).

در مجموع، روان‏شناسان معتقدند که نحوه ارزیابى ذهنى ما از یک موقعیّت است که شدّت تجربه هیجانى و برانگیختگى عاطفى ما را تعیین مى‏کند.

3. یادگیرى: اگر به ما آموخته باشند که «خرس‏هاى قهوه‏اى، بسیار خطرناک‏اند»، واکنش عاطفى (هیجانىِ) ما در لحظه رؤیت یک خرس قهوه‏اى، یقیناً «ترس» خواهد بود ؛ امّا اگر آموخته باشیم که: «خرس‏هاى قهوه‏اى، به شدّت از انسان مى‏ترسند و معمولاً تهدیدى براى انسان‏ها محسوب نمى‏شوند»، حدّاکثر کارى که مى‏کنیم، این است که به داخل ماشین خود مى‏رویم و از پشت شیشه‏ها، کنجکاوانه به حرکات خرس، مى‏نگریم و از این که توانسته‏ایم از فاصله‏اى چنین نزدیک، خرسى را ببینیم، خوش‏حال خواهیم بود.

هیجان

کنترل هیجان

سه عاملى که براى واکنش‏هاى هیجانى بر شمردیم، سه راهبرد کلّى براى مهار کردن واکنش‏هاى هیجانى (یا زمینه‏سازىِ واکنش‏هاى مطلوب و کاستن از واکنش‏هاى نامطلوب)، پیش پاى ما مى‏گذارند:

1. کنترل فیزیولوژیک (جسمى ـ طبیعی): با آن که گزیدن لب و لرزش دست و پا، از واکنش‏هاى بدنى مربوط به هیجانِ «ترس» محسوب مى‏شوند و پس از ترسیدن، ظهور مى‏کنند ، امّا روان‏شناسان معتقدند که تسلّط یافتن بر بدن (مثلاً تلاش براى نلرزیدن و نگزیدن لب، از طریق زمزمه کردن یک سرود و محکم گام برداشتن و...)، نقش مؤثّرى در کاهش ترس و کنترل آن دارد.

2. تغییر افکار و ارزیابى‏ها: هر شخص، چنانچه شناخت بهتر و صحیح‏ترى از خود و جهان اطراف خود پیدا کند، تسلّط بیشترى بر هیجانات خود ، خواهد داشت. کسى که سلسله نیازهاى خود را در زندگى، به ترتیب و به دقّت بررسى کرده و نقاط قوّت و ضعف خود را مى‏داند، براى رسیدن به «خودْشکوفایى» و تحقّق همه استعدادهاى خویش و یا رسیدن به الگوى شخصیّت سالم و انسان کامل و آرمانى خویش، گام‏هاى محکم‏ترى برخواهد داشت و هیجان‏هاى خویش را بهتر مدیریت خواهد کرد.

کسى که مى‏داند کودکى و نوجوانى سختى داشته و محبّت کافى ندیده است، طبیعتاً باید روى دوستى‏ها و عشق‏هاى خود، کنترل بیشترى داشته باشد تا مبادا نیاز محبّت خواهى او (که همچنان برآورده نشده مانده است)، زمینه‌ساز لغزش یا آسیبى براى وى شود.

چنین کسى باید طىّ ارزیابى‏هاى موشکافانه از خویش، معناى هیجان خویش را بفهمد و با مقاومت در برابر هیجان نامطلوب، به صورت معقول و آگاهانه، زمینه رفع نیاز خود به عشق و احترام (به صورت صحیح) را فراهم سازد.

3. کنترل از طریق یادگیرى‏هاى تازه و تصحیح آموخته‏ها: براى دختر خانم جوانى که به عنوان معلّم، مأمور خدمت در روستا شده است، لازم است که آموخته‏هاى پیشین خود را درباره حیواناتى چون: سگ، روباه، شغال، مار، عقرب و... تصحیح و تکمیل کند. در غیر این صورت، ترس از موقعیت‏هایى که ارزش ترسیدن ندارند و نفرت از روستا (با همه خوبى‏ها و زیبایى‏هایش)، به سراغ او مى‏آیند و در عوض، از شادى و لذّت زندگى در روستا و گشت و گذار در طبیعت نیز محروم خواهد شد. چنین فردى، باید نحوه مقابله با ترس از سگ و تاریکى جاده و... را بیاموزد و تمرین کند. این قاعده، در مورد همگان صدق می‌کند.

هیجان و تکرار

هنگامى که تجارب فرد در رسیدن به هیجانْ تکرار مى‏شوند، سطح برانگیختگى (یا تحریک روانى) کاهش مى‏یابد و فرد را به جستجوى تجربه‏اى دیگر و راهى دیگر، سوق مى‏دهد. هر موسیقى ناآشنایى، در ابتدا ناخوشایند است (چون بر انگیزاننده است) ؛ امّا پس از چند بار شنیدن، خوشایند مى‏شود و سرانجام، دوباره، پس از آن که چند بار شنیده شد، به چیزى ناخوشایند تبدیل مى‏گردد (چون به قدر کافى برانگیزاننده نیست). این، یکى از دلایلى است که بسیارى از افراد میان‏سال (مثلاً والدین)، به موسیقى مُدرن روز، معترض هستند و نیز بسیارى از جوانان و نوجوانان نمى‏توانند جاذبه‏هاى موسیقى متعلّق به دوران والدین خود را درک کنند.

فرآیند آشنا شدن و خو کردن به محرّک‏هاى اطراف، زمینه مهمّى براى دست زدن افراد (اعم از هیجان‏خواهان، عموم جوانان و بلکه همه کسانى که نیازهاى روانىِ برآورده نشده دارند) به تجربه‏هاى جدیدِ برانگیختگى و تحریک روانى و در نتیجه، رسیدن به هیجان است. مصداق بارز این فرایند، معتادان تفنّنى هستند که کارشان از سیگار کشیدنِ گاه گاه، آغاز شده است و به کشیدن تریاک در میهمانى‏هاى دوستانه و سپس هر روزه و سپس هرویین و سپس تزریق مورفین و... انجامیده است ؛ هَوَسى که پایان ندارد!

مصداق دیگر خو کردن به محرّک‏هاى اطراف، دخترها و پسرهایى هستند که به دوستى‏هاى کوتاه خیابانى یا عشق‏هاى داغ و بى‏وفایى‏ها و دلزدگى‏هاى سریع، عادت کرده‏اند و هیچ‏گاه هم به شادکامى یا همان آرامش و شادى و لذّت عمیق مورد نظرشان نمى‏رسند ، مگر آن که به شناخت نیازهاى تأمین نشده خویش و درمان آنها از طریق خویشتندارى و مهار هیجان‏ها و بازگشت به الگوهاى اخلاقى و معنابخشى به زندگى و روابط اجتماعى خویش رو بیاورند.

هیجان هم مثل قوّه تفکر یا بینایى و مثل آب و غذا و اکسیژن، نعمتى است که خداوند، در وجود انسان نهاده و موهبتى است که موجب زیبایى و زینت حیات انسانى است. مى‏توانیم آن را مدیریت و مهار کنیم و از این طریق، به زندگى‏مان تعادل ببخشیم و گامى به «خودشکوفایى» و «شادکامی» نزدیک‏تر شویم، و مى‏توانیم با افراط و تفریط در مورد آن، فرصت کمال یافتن از طریق آن را از دست بدهیم....

منابع : حدیث زندگی - کتاب بهداشت روانی

تنظیم برای تبیان :داوودی

مقالات مرتبط :

کنترل هیجان ها در بدترین شرایط

غریزه ی جنسی مشکل بزرگ جوانان

سبز ترین فصل زندگی

معضل همیشگی جوانان

نوجوانان و جوانان ،جو گیر نشوید!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.