(خاکریزی در دل شهر)
ساختمان روایت فتح (واقع در خیابان سپهبد قرنی تهران ) مکانی ورای زمان و دنیای امروز است و شور و حالی مخصوص به خود را دارد. وقتی به این محل وارد می شوید ناخود آگاه احساس می کنید که وارد مناطق عملیاتی شده اید .
پس از کسب اجازه از نگهبانی ساختمان به داخل مجموعه راه پیدا کردیم و ابتدا به سراغ آقای والی نژاد رفتیم و خواستار مصاحبه با ایشان شدیم. با لبخند معنی داری ما را به کس دیگری معرفی کرد و گفت: «ما کاری نکردیم ، از ما قدیمی تر و پیشکسوت تر هم هست؛ برو جلو.» ، شبیه این جمله همه جا برای ما تکرار می شد. گویی آن مکان جبهه است و اتاقهای آن سنگر، خلاصه قریب به نیم ساعت کار ما شده بود راهپیمایی در ساختمان (ببخشید "خط مقدم") و دیگر داشتیم از کوره در می رفتیم که ناگهان با چهره آشنا و قدیمی یکی از دست اندرکاران مجموعه روایت فتح آشنا شدیم.
آقای مرتضی شعبانی
(اولین پرسشمان این بود)
آقای شعبانی چگونه وارد عرصه فیلم سازی جنگ شدید و از چه سالی آغاز به كار كردید؟
- بسم الله الرحمن الرحیم. از اواخر سال 65 وارد گروه تلویزیونی روایت فتح شدم و بعد ازگذراندن آموزشهای مقدماتی، به عنوان دستیار فیلمبردار مشغول به كار شدم. در آن زمان آقایان صدری و دالایی در روایت فتح حضورداشتند و بنده نیز بیشترین ومهم ترین كارم در آن زمان با این دو بزرگوار بود.
كارم به این شكل آغاز شد: برنامههای روایت فتح را میدیدم و با توجه به اینکه، كار من عكاسی بود و به کارم نیز علاقه داشتم، یكروز یكی از بچهها پیشنهاد كرد به روایت فتح بروم من نیز پذیرفتم و حدود یك ماه و نیم دوره دیدم و با بچهها آشنا شدم.آن زمان شهید آوینی حضور داشتند و بعد ازمدتی از بسیج فراخوانی كردندمبنی بر اینكه هر كس علاقمند به كار فیلم و برنامه سازی است و قبلاً در دو عملیاتشركت داشته بیاید و ثبت نام كند،بعد از ثبت نام منهم مشغول به کار شدم ، افرادی مانند محمد فرخی و رضا برجیو شهید فلاحتیدر این مجموعه بودند ،اغلب بچههای آن دوره از روایت فتح، رفتند و بیشترآنها در گروههای مختلف تلویزیونی پخش شدند.
كاراصلی شما در روایت فتح چه بوده و در حال حاضر مشغول به چه كاری هستید؟
- بنده اول دستیار فیلم برداربودم.در اول علاقهای به این كار نداشتم، درعوضبه كار عكاسیعلاقمند بودم،همیشه یك دوربین عكاسی همراهم بود و عكاسیهم میكردم، این امر باعث شد که فیلم برداری را انتخاب کنم.
اگر اجازه بدهید وارد عرصه مستندسازی شویم و بیشتر به تبیین این فضا بپردازیم.
- به نظر بنده بحثی كه وادی سینما را از مستندسازی جدا میكند در سناریو یا فیلم نامه است به دلیل اینكه مستند، از فیلم نامهای مشخص و با دیالوگهایی مشخص تشكیل نشده است، در حالیکه سینما این نوع نوشتار را همیشه همراه خود دارد.
به نظر شما این مسئله باعث آسان شدن كار مستندسازی نمیگردد؟و آیاهر كسیکه دوربین در دست بگیرد وراه بیافتد، میتواند فیلم مستند بسازد؟
خیر، نظر بنده دقیقاً مخالف نظر شما است. به دلیل اینكه یكی از نقاط مشترك روایت فتح باسینما در داشتن یك فیلمنامه واحد است و نقطه تمایزش با دیگر كارهای گزارشی، این است كه مستندسازی-آن هم در وادیجنگ - یك سیر داستانیددارد..
اگر شما كارهای روایت فتح را ببینید، یك سیر داستانی دارد. مثلاً«پاتك روز چهارم» از یك نقطهآغاز میشود و یك جا تمام میشود و در سیركارش، موضوعی را روایت میكند و در اصلعنوان روایت فتح، به نظر بنده برهمین مبنا است. روایت كردن،همان قصه گفتن است؛ یعنی همان داستانی كه در سینما وجود دارد،که در آنجا ساخته وپرداخته خیال است و دراینجا واقعیت حکمفرماست و به نظر بنده کارهای روایت بر همین مبنا پی ریزی شده است. حال بعضی برنامه ها است که نمی شود گفت داستان ندارد بلکه از اپیزودهای مختلف تشکیل شده مثل سپاه، مردم و جنگ . این سه اپیزود از ژانری قصه گو برگرفته شده که به جنگ از سه زاویه " سپاه، مردم و خود جنگ " نگاه می کند . مثلا فکر کنید یک فرمانده گردان ، در حال هدایت گردانش است و هر لحظه ممکن است اتفاقی برای خودش و گردانش بیفتد و روند داستانی که اینها در آن زمان از جنگ می گذرانند همه توسط دوربین ثبت شده است. شاید از نظرگاه شما این کارها گزارش باشد اما در اصل، اینگونه نیست.
برنامه شب عاشورا داستانی حول محور نیروهایی دارد که از وقت آماده سازی در شب عملیات شروع شده و تا عملیات و صبح پیروزی ادامه پیدا می کند ، این روند ناخودآگاه نیست و کاملا حساب شده و پرداخته شده است و فیلمبردار و کارگردان می دانستند که چه می خواهند و هدف چیست. به همین دلیل از این شاخه به آن شاخه نمی پریدند و فیلمبردار موظف بود وقتی وارد منطقه می شد، موضوعش را پیدا کند و آن را رها نکرده و به دنبال موضوع دیگری نباشد.
آقای شعبانی یعنی آن بحبوحه جنگو فشار دشمن، هجوم تیرها و خمپارهها باعث ایجاد مشكلات در روند داستانی این مستندهانمیشد و یا تزلزل در ژانر داستانی آنها ایجاد نمیكرد؟ (كه مثلاً خطری تهدید كند و داستانقطعشود واز ادامه ضبط آن جلوگیری شود.)
شمابهترین فیلمبردار دنیا را نیز بیاورید، فی البداهه نمیتواند در چنین شرایطیفیلمبرداری كند. حال نه در جنگ، بلكه در یك مانور عادی كه نه شهید دارد و نه خطر زخمی شدن. مطمئن هستم آن فیلمبردار نمیتواند بهتر از بچههای روایت فتح كه زیر رگبار موشك و خمپاره بودند و هزارویك خطر در كمینشان نشسته بود، كار كنند.
این خطر بیشتر برای یك فیلمبردار است تا یك رزمنده، زیرا رزمنده اگر صدای توپ یا موشكرابشنود، زود میخوابد روی زمین ، ولی یك فیلمبردار باید سر پا باشد تا بتواند فیلمی واقعیبسازد و این كار خیلی سختی است. یك فیلمبردار كه به شهادت آشنایی دارد و با فرهنگ جبهه آشنا است برای كارش ایستادگی میكند و فیلمش را ضبط میكند اما یك نفر كه اعتقادی ندارد و حاضر نیست اصلاً در چنین شرایطی حضور پیدا كندچگونه می تواند فیلمبرداری كند.
برویم سراغ مستندسازی بعد از جنگ، مستندسازی بعد از جنگ نیز در روایت فتح ادامه پیدا كرد و بیشتر به مشكلات بعد از جنگ پرداخت.به نظ
ر شما بالاخره یك روز این ژانر پایان میپذیرد؟
به نظر بنده خیر ، نمی توان گفت پایان می پذیرد . اصلا وقایع تاریخی هرگز پایان پذیر نیست . یک نمونه غربی مثال بزنم ؛ کشتی تایتانیک ، یک واقع اجتماعی – تاریخی است که در دوران های مختلف ، فیلمهای گوناگونی از آن ساخته شده و هنوز که هنوز است ، از آن به عنوان یک واقعه تاریخی یاد می شود .
ما جنگ خویش را ادامه عاشورا می دانیم ، عاشورا 1400 سال است که ادامه دارد و هنوز مردم ما برای این واقعه عزاداری می کنند و گذشت زمان این حادثه را هرگز برای مردم کهنه نمی سازد . حال اگر ما جنگ خود را ادامه عاشورا بدانیم که همین طور هم هست ، آدم های جنگ ما تمام شدنی نیستند و ، به تعداد آن آدم ها می توانیم فیلم بسازیم . چون در اصل روایت فتح تاریخ نگاری جنگ را نمی کند که یک روز تمام شود. ما هرگز به جنگ از یک دید تاریخی نگاه نکردیم.
بعد از شهادت آقای آوینی ،خدمت مقام معظم رهبری رسیدم و ایشان فرمودند : عاشورا ؛ یک صبح تا ظهر طول کشید و 1400 سال پیش رخ داد اما هنوز درباره آن صحبت می کنند ، عزاداری و هزاران برنامه دیگر در مدح این روز ، برگزار می شود . پس جنگ ما که هشت سال طول کشید باید خیلی بیشتر از آن حرفها درباره اش صحبت کرد . چون گنجی است که هر روز زوایای جدید خود را به ما نشان می دهد.
آیا ممکن است ما روزی به جایی برسیم که دیگر نتوانیم برای این برنامه ها مخاطب جذب کنیم ؟ و اگر اینگونه شود ، آیا تدبیری برای این امر صورت گرفته است .
برنامه روایت جزو برنامه هایی است که همیشه صف شکن بوده و همیشه خط اول را شکسته است .ببینید آن روزها که تلویزیون روزی چند ساعت بیشتر برنامه نداشت و دو کانال هم بیشتر نبود برنامه روایت به صورت مرتب و منظم پخش می شد و همیشه آقا مرتضی می گفت : برنامه ما مخاطب خاصی دارد ، نمی گفت همه برنامه ما را می بینند . آقا مرتضی می گفت اگر کسی بخواهد برنامه های روایت را ببیند و بپذیرد ، باید اول انقلاب اسلامی را قبول داشته باشد. دقیقا مثل نماز خواندن ، که اگر بخواهی نماز بخوانی باید اول مسلمان باشی تا نماز بخوانی . کسیکه حقانیت انقلاب اسلامی را قبول نکرده ، مطمئن باشید به محض اینکه تلویزیون روشن و برنامه جنگی پخش شود می زند کانال دیگر به دلیل این که اصلا با دفاع مقدس و نهاد آن مشکل دارد .
در مورد مخاطب صحبت کنیم . روایت فتح هدف فرهنگ سازی دارد . فرهنگ سازی در جامعه ای که انواع فرهنگ ها در آن موجود است ، هر کسی ایده خود را به هر شکلی که بخواهد بیان می کند . چگونه روایت فتح این تقابل فرهنگ ها را جمع می کند و پوشش می دهد؟
درست است اما اگر ما بتوانیم کارمان را وسیع کنیم ، به شکلی که تعداد بیشتری از افراد جامعه ( چه آنهایی که در جنگ حضور داشته اند و جه آنهایی که حضور نداشته اند ) ، را در بر بگیریم خیلی خوب می توانیم همه آنها را پوشش دهیم . ولیکن دو مبحث وجود دارد ؛ یکی تلاش و یکی نیت عمل . برنامه های شهید همت را نگاه کنید یک بار پخش شده و کتاب هایش تا چاپ چهارم و پنجم رفته است و خیلی ها تماس گرفتند و برای این برنامه تشکر کردند ، یک سری از آنها افرادی بودند که ما اصلا فکرش را هم نمی کردیم به این وادی علاقه داشته باشند .
چیزی که خیلی برای من عجیب است ، امر مستند سازی بعد از آقا مرتضی است . روایت فتح ، بعد از جنگ هرگز دوربین را به داخل شهر نبرده است و با مردم صحبت و گفتگو نکرده و بیشتر به کسانی که در جنگ بودند یا با دست اندکارانی که در جنگ بودند پرداخته است ، دلیل این کم کاری چه بوده ... ؟ ( بخصوص که در این رابطه بعد از آقا مرتضی اصلا کار نشده است .)
چند مجموعه در روایت فتح کار شده به نام "مقاومت شهری" در تهران ، ایلام و دزفول ؛ این سه شهر جزو شهرهایی بودند که زیر فشار بمباران قرار داشتند ؛ مثلا در شهر ایلام مردم ، شهر را خالی کرده و بیرون شهر اردو زده بودند و با این حال شهر تعطیل نشده بود ، آموزش و پرورش زیر یک چادر برقرار بود و بانک نیز در یک کانتینر به کار خود ادامه می داد ، به این گونه برنامه ها نیز پرداخته شده بود.
در چه سالی پخش شده است ؟
ایلام سال 75 ، تهران سال 74 و دزفول در سال گذشته و حتی مجموعه دیگری هم بود به نام "روزهای آتش " ، در این برنامه هم کارشناسان جنگ و بیشتر کسانی که مسؤول تیپ و لشکری بودند حضور پیدا می کردند و گزارش از محتوای کاری خود را در زمان جنگ ارائه می دادند ، دوربین در این برنامه در شهر و دانشگاه و .... با مردم مصاحبه می کرد و نقطه نظرات آنها را در مورد جنگ و این برنامه می پرسید.با کدام یک از برنامه های روایت فتح احساس نزدیکی بیشتری می کنید ؟
معمولا هر کس با برنامه هایی که خودش در آن کار کرده احساس نزدیکی بیشتری دارد . ولی بعضی برنامه ها هستند که اثرهای عجیبی روی آدم می گذارند من برنامه شهید نجاریان را خیلی دوست دارم.چرا ؟
بهتر است این چرا برای باقی بماند زیرا من دوست دارم .خوب آن برنامه چه چیزی قابل توجهی داشته که این گونه به آن تعلق خاطر دارید مگر نه این که با مجموعه های دیگر فرقی ندارد؟
نه اینکه فرقی ندارد ، بلکه عیارش برای بنده بالاتر است و گرنه تمام برنامه ها قریب به اتفاق شبیه به هم هستند .اولین برنامه ای که کار کردید چه بوده است ؟
"ستیغ جبال فتح" این برنامه مربوط به عملیات کربلای 10 بوده که بخش اولش را من اصلا ندیدم ولی بخش دوم آن را دیدم که رزمنده ای می آمد ، شعری می خواند که بعد ها شهید می شود . من زمانی به اکیپ پیوستم که داشتند در فریدون کنار به منزل این شهید می رفتند .قیاس بین مستند روایت فتح و دیگر برنامه های مستند در چیست ؟
فرق مستند روایت جنگ ، در بحث اعتقادش است که ممکن است در مستند خارجی این بحث نباشد ، دوربین باید برود در خط مقدم، از درگیریها فیلم بگیرد . شب عملیات، شبی که بچه ها دارند از همدیگر خداحافظی می کنند از همه چیز مهم تر است ، برنامه عروج ، کشته های خودی را نشان نمی دهد ، کشته های عراقی را هم نشان نمی دهد . اصلا مهم نیست که ما داریم می زنیم یا آنها دارند می زنند؛ درگیری فیزیکی اصلا مهم نیست چون اعتقادی نگاه می کنیم . قیاس بین مستندات خارجی و ایرانی دربحث جنگ ، فقط حول محور بحث اعتقادی می چرخد .تا به حال روایت فتح ، مستندغیر جنگی نیز کار کرده است ؟
بله، برنامه هایی بوده مانند "سراب" که دردو مجموعه ساخته شد اما مجموعه دوم آن پخش نشد.چرا ...؟ به دلیل این که گرایش سیاسی داشت؟
خیر ، اصلا گرایش سیاسی در آن نبود زیرا روایت فتح هیچ وقت کار سیاسی نکرده همیشه از معرکه سیاست دور بوده و هست . فکر می کردند که ممکن است بد آموزی داشته باشد.هنوزهم پخش نشده است ؟
الان دیگر شاید جایگاهی ندارد.خوب آقای شعبانی اجازه بدهید که دیگر مزاحم وقت گرانبهایتان نشویم .