موفقیت چیست؟
مصاحبه با پروفسور کارولوکس (2)
در ادامه مصاحبه با پروفسور کارولوکس با مرکز رشد از ایشان سوال شد
بهنظر شما یك دانشاموز موفق چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
اولاً خیلی برای من سخت است «موفق» را تعریف كنم. مدتی قبل یكنفر از تلویزیون از برنامهای شبیه به برنامهی شما با من مصاحبهای انجام داد. از من خواست غیر از خودم چند دانشجوی موفق و خوب را برای مصاحبه دعوت كنم. من هم از چند دانشجویی كه بهنظر خودم دانشجویان موفقی بودند خواهش كردم كه برخی از آنها پذیرفتند و با هم برای انجام مصاحبه رفتیم.
سؤال اول مصاحبهكنندهها از دانشجوهای من این بود:
شما چه زمانی متوجه شدید كه باهوشتر و موفقتر از بقیه هستید؟!
عكسالعمل همهی آنها شبیه بههم بود؛ متعجبانه نگاه میكردند؛ بعد میگفتند:«ما هنوز چنین چیزی را حس نمیكنیم».
و سپس میپرسیدند:«منظورتان چیست؟ تعریف شاخص موفقیت چیست؟ و به چه چیزی موفقیت میگوییم»؟
بهخصوص در كشور ما ایران مهمترین بحثی كه بین مردم رایج است مسألهی «كنكور» است یعنی قبول شدن در امتحان ورودی دانشگاهها كه بهصورت سراسری و خیلیمتمركز انجام میگیرد.
هنوز هیچكس بهعنوان یك «ابزار سنجش» فكر نكرده كه «كنكور» قرار است چهچیزی را اندازه بگیرد!
تا جایی كه «كنكور» معیار تمیز «موفقیت» از «عدم موفقیت» در جامعهی ما شده است! طوریكه وقتی كودكی متولد میشود و هنوز راجع به خوراك و مایحتاج اولیهاش صحبت نشده خانواده دغدغهی «كنكور» او را دارند كه چطور میخواهد در «كنكور» قبول شود!پس «كنكور» قرار است چهچیزی را اندازه بگیرد؟! آیا «هوش» را اندازه میگیرد؟! آیا «دانسته» را اندازه میگیرد؟! آیا «استعداد» را اندازه میگیرد؟! آیا «قدرت فراگیری» را اندازه میگیرد؟! آیا «انگیزه» را اندازه میگیرد؟! بالاخره قرار است چهچیزی را اندازه بگیرد؟!
مثل «فشارسنج» آنهم یك ابزار است قرار است چهچیزی را اندازه بگیرد؟!
ما هم باید براساس آن فیلتر بگذاریم ببینیم چه كسانی وارد دانشگاه بشوند!
بنابراین در جامعهای كه ما به چنین امر مبهمی بهعنوان یك «شاخص موفقیت» اینقدر اهمیت دادیم بهغیر از ارزشهایی كه مردم به آن اهمیت میدهند كه خیلیخیلی بالاست ...
یك واقعیت دیگر هم این است كه آموزش عالی ما با ورودیهایی كه تعیین میكند - و هنوز كاملاً نامعلوم است كه «كنكور» باید چه چیزی را اندازه بگیرد - خیلی برایم سخت است كه بگویم «دانشجوی موفق» چه كسی است.
برای مثال یكی از كسانی كه من برای آن مصاحبه برده بودم میگفت:
«من اصلاً در دبیرستان نمرههای بالایی نداشتم؛ یكسال هم رفوزه شدهام»!
و دیگری میگفت:«من آنزمان ورزشكار بودم؛ رفوزه نشدم ولی نمرههایم هم پایین بود؛ به این دلیل كه بیشتر انگیزهام «ورزش» بود و بعد از آن به «پژوهش» و ... علاقهمند شدم؛ ولی به هر چیزی كه علاقهمند شدم بد پیشرفت نكردم ولی بستگی به این داشت كه آنموقع به چه چیزی علاقهمند بودم».
این فرد را من درست (بهعنوان دانشجوی موفق) انتخاب كرده بودم. طبق سفارش شخص مصاحبهكننده كه قرار بود من دانشجویان موفق را انتخاب كنم.
ولی تهیهكننده آن برنامه چنین برداشتی نداشت و فكر میكرد من عمداً نمونههای نادرست را با خود بردهام كه تعریف موفقیت را زیرسؤال ببرم!!!
در صورتی كه این مسأله تصادفی پیش آمده بود و بنابراین خیلیسخت است «موفقیت» را تعریف كنیم
ادامه دارد...
تنظیم برای تبیان: سیدخاموشی