تبیان، دستیار زندگی
دلخون فیلم حامد بهداد است، این را خیلی‌ها که دلخون را دیده‌اند گفته‌اند. حامد بهداد در نقشی جذاب حضوری به یاد ماندنی دارد. نقش این فرصت را به او می‌داده که آن چه در توان دارد برای جلب نظر مخاطب به کار ببند و او مثل هر بازیگر باهوش دیگری از این فرصت به خ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

"دلخون"؛ یک درام تلخ اجتماعی

حامد بهداد

فیلم سینمایی "دلخون" به کارگردانی محمدرضا رحمانی داستانی متفاوت دارد و تجربه‌ای در سینمای اجتماعی است.

به گزارش خبرنگار مهر، محمدرضا رحمانی به عنوان کارگردان نام و چهره شناخته شده‌ای نیست. اولین تجربه سینمایی این کارگردان در جشنواره بیست و ششم فیلم فجر روی پرده رفت و با وجود نگاه نو وتازه‌ای که به پیامدهای اجتماعی جامعه پس از جنگ داشت هنوز فرصت اکران عمومی پیدا نکرده است.

"ستایش" اگرچه بازیگران حرفه‌ای و سوژه‌ای جذاب داشت اما آن طور که باید دیده نشد و زمانی که رحمانی ساخت دومین فیلمش را شروع کرد کمتر کسی به یاد می‌آورد که این کارگردان تازه‌وارد سینمای ایران پیشتر بخت خود را در کارگردانی آزموده است. "دلخون" مسیری متفاوت با "ستایش" دارد و اگر چه طبق گفته کارگردان هر دو فیلم در حوزه علایق و دیدگاه او است ، اما در "دلخون" با چهره‌ای تازه از رحمانی مواجه می‌شویم.

رحمانی این بار کارگردانی است که در ستتایش زندگی و زنده ماندن صحبت می‌کند، قصه‌اش را به فضای سرد و ساکن زندگی یک محکوم به مرگ می‌برد و تلاش می‌کند از میان بازی تلخ و تراژیک مرگ و زندگی به نقطه‌ای روشن و نورانی برسد. نقطه‌ای که انسان را شایسته زندگی، امید و مهربانی می‌داند.

پایان تلخ و تراژیک فیلم برای آن یک امتیاز محسوب می‌شود، رحمانی نخواسته برای رضایت مخاطب و جلب نظر او پایانی خوش و تحمیلی برای این فیلم تلخ اجتماعی درنظر بگیرد. فیلم با همه قوت و ضعفش از طریق این پایان‌بندی دوباره جان می‌گیرد و سرپا می‌ایستد.

ستاره‌های محبوب

"دلخون" فیلم حامد بهداد است، این را خیلی‌ها که "دلخون" را دیده‌اند گفته‌اند. حامد بهداد در نقشی جذاب حضوری به یاد ماندنی دارد. نقش این فرصت را به او می‌داده که آن چه در توان دارد برای جلب نظر مخاطب به کار ببند و او مثل هر بازیگر باهوش دیگری از این فرصت به خوبی استفاده کرده است.

او تنها بازیگر نقش اصلی نیست. نقشی که در فراز و فرودهای داستان از قامت یک شیطان به سیمای یک فرشته می‌رسد، از مرز سیاهی می‌گذرد و قضاوت درباره خود را به چالشی سخت برای مخاطب تبدیل می‌کند. بهداد در بازی بیرونی، واکنش‌های تند و استفاده از میمیک چهره قابلیت فراوان دارد و در "دلخون" از همه اینها به شکل کنترل شده و هوشمندانه استفاده کرده است.

طبیعی است که درخشش او بازیگران دیگر فیلم را زیر سایه قرار داده است. الناز شاکردوست بازیگر پرکار سال‌های اخیر و ستاره فیلم‌های تجاری بازی قابل قبولی دارد و به عنوان یک عنصر تبلیغاتی می‌تواند عامل جذب مخاطب شود. پوریا پورسرخ که در تلویزیون محبوبیت بیشتری نسبت به سینما دارد و هنوز در سینما نتوانسته نقشی قابل توجه بازی کند، در نقشی مکمل در "دلخون" نمره قبولی می‌گیرد.

آنهایی که "دلخون" را در جشنواره بیست و هفتم فیلم فجر دیدند انتظار داشتند هیئت داوران این بار با قاطعیت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را به او بسپارند، اما در میان ناباوری بازهم و مانند تجربه‌های قبلی، بهداد نتوانست سیمرغ بلورین را به دست بیاورد و در بخش فیلم‌های اول تنها یک دیپلم افتخار نصیب این بازیگر شد.

رحمانی سه بازیگر اصلی‌اش را طوری انتخاب کرده که بتوانند برای تماشاگر جذاب باشد و برای دیدن این درام تلخ اجتماعی ترغیب شوند. مثلث بهداد، شاکردوست و پورسرخ امتیازی برای "دلخون" است و آمار فروش فیلم نشان می‌دهد مخاطب هم از این ترکیب راضی است.

رحمانی سه بازیگر اصلی‌اش را طوری انتخاب کرده که بتوانند برای تماشاگر جذاب باشد و برای دیدن این درام تلخ اجتماعی ترغیب شوند. مثلث بهداد، شاکردوست و پورسرخ امتیازی برای "دلخون" است و آمار فروش فیلم نشان می‌دهد مخاطب هم از این ترکیب راضی است.

وضعیت در جدول فروش

"دلخون" نمی‌تواند یک فیلم پر فروش باشد، قابلیت تبدیل شدن به فیلمی که تماشاگر کلافه و خسته این روزها را سرگرم کند ندارد، مثل بیشتر فیلم‌های پرفروش ماههای اخیر یک کمدی مفرح نیست و پایان تلخ دارد. اما استقبال از فیلم در میانه اکران انواع و اقسام فیلم‌های پرمخاطب برای سازندگان آن یک پیروزی به شمار می‌آید. "دلخون" بیش از 160 میلیون تومان فروش داشته که برای فیلمی تلخ و اجتماعی در شرایطی که از این فیلم‌ها استقبال نمی‌شود، قابل قبول است.

الناز شاکردوست ستاره این فیلم، فیلم سینمایی "کیش و مات" را هم روی پرده دارد که فروش خوبی داشته و پرمخاطب‌ترین فیلم اکران دوم تابستان بوده، فیلم‌های دیگر اکران هم هریک رقیبانی قوی برای جذب مخاطب هستند که امتیازهای کافی برای جلب نظر مخاطب دارند اما "دلخون" در این فضا توانسته به فروش قابل قبول دست پیدا کند و این نشان می‌دهد سینمای اجتماعی با همه ضعف‌ها و کاستی‌هایش می‌تواند دوباره قد علم کند و از میان انبوه فیلم‌های عامه‌پسند مخاطب جذب کند.

پایان تلخ و تراژیک فیلم برای آن یک امتیاز محسوب می‌شود، رحمانی نخواسته برای رضایت مخاطب و جلب نظر او پایانی خوش و تحمیلی برای این فیلم تلخ اجتماعی درنظر بگیرد. فیلم با همه قوت و ضعفش از طریق این پایان‌بندی دوباره جان می‌گیرد و سرپا می‌ایستد.

رحمانی هنوز برای رسیدن به قامت یک فیلمساز کامل و پخته اجتماعی فاصله زیاد دارد، اما "دلخون" لحظه‌های گرم و خوبی دارد که ضعف‌های بعضی بخش‌های دیگر را می‌پوشاند. فیلم به دلیل همین لحظه‌های تاثیرگذار و موضوع متفاوتش سرپا مانده است و البته پس از پایات تیتراژ آنچه در ذهن تماشاگر باقی می‌ماند بازی حامد بهداد است که "دلخون" بدون تبدیل به فیلمی کاملا معمولی با موضوعی تکان‌دهنده می‌شد.

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی