تبیان، دستیار زندگی
داستان نبرد بیل و موشك، داستان كاربرد عملی یكی از این ابتكارها در صحنه‌ی نبرد است: خط آرام است. از سنگر بیرون می‌آیم. گوشه‌ای از خاكریز را خلوت می‌بینم. آن سر خاكریز پرنده هم پر نمی‌زند....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نبرد بیل با موشك

  1. در دفاع هشت ساله‌ی ملت ایران در مقابل دشمن غدار و حامیان بین‌المللی‌اش كه او را به مدرن‌ترین سلاح ها، مجهز ساخته بودند، بسیار پیش آمده كه رزمندگان بسیجی این مرزوبوم كمبود سلاح و ابزارهای جنگی را با ابتكارات بزرگ و كوچك خود جبران كرده‌اند.

داستان نبرد بیل و موشك، داستان كاربرد عملی یكی از این ابتكارها در صحنه‌ی نبرد است:

موشک تاو

خط آرام است. از سنگر بیرون می‌آیم. گوشه‌ای از خاكریز را خلوت می‌بینم. آن سر خاكریز پرنده هم پر نمی‌زند. خودم را می‌كشم آن طرف ولو می‌شوم و نگاه را می‌دوزم به جاده‌ای كه درست به وسط خاكریز ما می‌رسد. انتهایش كه به افق چسبیده است و به تداركات ما ختم می‌شود. نگاهم به یك وانت تویوتاست كه روی جاده لك انداخته است و گرد و غبار را به دنبال خود به هوا می‌فرستد. چند روز است كه عراقی‌ها دید خوبی روی جاده دارند. تا امروز توانسته‌اند چند ماشین ما را روی همین جاده بزنند. الان كه تویوتا را روی جاده می‌بینم نگرانی‌ام بیشتر می‌شود چون عراقی‌ها با موشك تاو كه از راه دور هدایت می‌شود. درست به وسط هدف می‌زنند. این تویوتا هنوز فاصله‌ی زیادی با خاكریز دارد كه اول صدای شلیك موشك و پس از آن عبورش از روی خاكریز، مرا از جای می‌كند. موشك در یك لحظه به تویوتا می‌خورد و آن را به آتش می‌كشد. در این چند روز چند نفر از بچه‌ها داخل همین ماشین‌ها، شهید یا مجروح شده‌اند. این خط كه ما از آن دفاع می‌كنیم، نقش مهمی در جلوگیری از سقوط آبادان دارد و ما ناچار هستیم به هر قیمتی كه شده است. این خط را حفظ كنیم اما ناامنی جاده بلای جان ما شده است. به خاطر ناامنی جاده چند روزی است بی آب و آذوقه‌اییم. روز به روز وضعیت خط بحرانی‌تر می‌شود. دیگر ماندن در این خط امكان ندارد. كم كم بین بچه‌ها حرف می‌افتد كه فرماندهان باید فكری برای تامین جاده بكنند یا این كه خط را تغییر بدهند. امید چندانی برای ماندن در این خط پدافندی نداریم. یكی از بچه‌ها پیشنهادی مطرح می‌كند: بچه‌ها! چیزهایی درباره‌ی این موشك تاو دستگیرم شده است كه اگر خدا بخواهد. شاید بشود با هم فكری و برنامه‌ریزی یك بلایی سر این موشك‌ها بیاوریم تا بتوانیم خط را حفظ كنیم.

می‌خواهیم بیشتر در این باره حرف بزند. او ادامه می‌دهد: چند روز پیش، از داخل سنگر، یكی از موشك‌های شلیك شده را دیدم و متوجه شدم یك سیم به پشت آن وصل است. فكر كردم اگر این سیم را قطع كنیم، حتماً موشك منحرف می‌شود.

حرف‌های او كه تمام می‌شود، خنده‌ای از رضایت روی لب بچه‌ها می‌نشیند. قرار می‌گذاریم به محض عبور موشك از روی خاكریز، هر كدام از بچه‌ها با چوب و یا بیلی كه در دست دارند سیم متصل به موشك را قطع كنند. قرار شد اولین آزمایش فردا صبح صورت گیرد. پس از هماهنگی با مقر تاكتیكی در آبادان، اولین ماشین تداركات به طرف خط حركت می‌كند. بچه‌ها با هر وسیله‌ای كه در دست دارند به فاصله‌ی پنج شش متری در طول صدمتری خاكریز قرار می‌گیرند. سرو كله‌ی تویوتا روی جاده پیدا می‌شود. همه آماده اند. سكوت است و لحظه‌ای بعد صدای شلیك موشك از خط عراقی‌ها، خون را در رگ‌های ما می‌دواند و موشك از بالای خاكریز عبور می‌كند و بچه‌ها بیل و چوب را هر طوری هست به سیم گیر می‌دهند و آن را پاره می‌كنند و موشك كمی جلوتر از خاكریز گیج می‌خورد و می‌افتدو

صدای الله اكبر، همه‌ی خاكریز ودشت را می‌لرزاند و ماشین تداركات به خاكریز می‌رسد و ما بعد از چند روز گرسنگی و تشنگی دلی از عزا در می‌آوریم.

سایت ساجد