تبیان، دستیار زندگی
bsp;نقد فیلم شهر فرشتگان سوار بر بال فرشتگان  جهان عرصه حضور است عرصه آمد و شد . عرصه ای است که گاهی آمیخته با روزمرگی ها و گاهی آمیخته با آگاهی و هوشیاری کامل از حوادث واقع شده است. گاهی اوقات ، انسان آنقدر در خود فرو م...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

( City of Angles )  نقد فیلم شهر فرشتگان

سوار بر بال فرشتگان

جهان عرصه حضور است عرصه آمد و شد . عرصه ای است که گاهی آمیخته با روزمرگی ها و گاهی آمیخته با آگاهی و هوشیاری کامل از حوادث واقع شده است. گاهی اوقات ، انسان آنقدر در خود فرو می رود که از چرخش چرخ گردون غافل می شود و اینجا درواقع  ، این روح الهی است که از درون جسم که مرکبی برای او سفر روح است در اقیانوس عظیم و بی انتهای تفکرات معنوی شناور می شود. فیلم شهر فرشتگان حاصل چنین فرایندی است . تماشاگر با دیدن فیلم ، کمی از دنیای روزمرگی ها جدا شده و برای مدتی در  عالم معنویات  سیر خواهد کرد.  آغاز فیلم با نگرانی است.

نگرانی مادری که کودکش سخت مریض است . این کودک را می بینیم که با سختیهای فراوان دست و پنجه نرم می کند و در این میان تنها آرامش بخش مادر زمزمه های درونی  است که او با معبود خویش دارد و از او مدد می جوید . کودک از تب شدید رنج می برد پس به ناچار او را وارد وان آب یخ می کند که بسیار برای او طاقت فرسا است . عنصر دیگری که در این صحنه مورد استفاده قرار گرفته تاریکی شب است . این عنصر خود می تواند در ارائه فضای متلاطم و وهم آلود به تماشاگر مفید واقع شود .

مساله دیگر حضور( Seth Nicolas Cage) در کنار این دو است . او با چهره ای نگران بر روی یک صندلی نشسته و نظاره گر آن دو است . از ابتدا نمی دانیم که این مرد سیاه پوش که چهره ای زیبا و نورانی دارد کیست. فقط این موضوع روشن است که حضور او در بین آنها غیر قابل لمس است . در مخیله ی هیچ کس نمی گنجد که این فرشته ی زیبا رو همان فرشته ای است که برای گرفتن جان کودک آمده است . در بیمارستان شاهدیم که پزشکان برای نجات جان کودک می کوشند و مادر نیز شیون و زاری می کند ، اما تقدیر رقم خورده است و سرنوشت دست کودک را در دست" سث" ( Seth ) می گذارد. کودک کاملا معصوم است ، از او می پرسد : آیا تو خدایی ؟ - نه من فقط تو را پیش او می برم.

بار دیگر کودک با دیدن شیون مادر بر روی جسم بی جان خود ، می پرسد :

او چرا نمی فهمد ؟ و جواب می شنود : بالاخره روزی خواهد فهمید.

این گفتگوهای ساده نشان دهنده عمق پاکی و بی آلایشی کودک است . بعد هر دو دست در دست هم حرکت می کنند و دوربین از پشت به آنها می نگرد . بعد یک جلوه ی نورانی در پیشگاه آنها ظاهر می شود . گویی این همان ملکوت است که به سوی آن روانه شده اند .

این صحنه ها در آغاز فیلم جلوه می کنند و به تماشاگر القا می شود که فیلم به نوعی دست بر وجه روحانی انسان گذاشته است . حتی اسم فیلم هم که پس از این صحنه ظاهر می شود با نوعی تکنیک  ، به اصطلاح " فید اوت" ( Fade Out) یا محو می شود و به طور واضح نمی توان آن را دید.

شهر فرشتگان نمایی از تداخل دنیای معنویت با دنیای مادی فرا روی ماست.

گویی این فیلم دریچه ای است به عالم معنا . وقتی دوربین از جلوی اتومبیلهایی که در ترافیک شلوغ گرفتار شده اند می گذرد و چهره  هر کدام از رانندگان به تصویر کشیده می شود ذهنیات همه آنها تک به تک به تماشاگر شناسانده می شود و تماشاگر جملاتی که در ذهن آنها بیان می شود را می شنود . با گذشت فیلم متوجه می شویم که این در واقع توانایی فرشتگانی است که در بین انسانها وجود دارند و ما در صحنه های مختلف به کرات شاهد بازخوانی این تفکرات هستیم . فرشتگان در کنار انسانها به تصویر کشیده می شوند . آنها بر روی پشت بامها قدم می زنند ، و ذهن افراد شرور را آرام می کنند ولی خود به چشم نمی آیند . آنها هر روز صبح در ساحل دریاها جمع می شوند و با طلوع آفتاب نوایی آسمانی را می شنوند . دریا نماد ذات الهی است که بی کران جلوه می کند و نوای خوش آهنگ آن ، همان ندای الهی است که همه را به سوی خود می خواند . داستان فیلم حول محور زندگی یکی از همین فرشتگان بیان می شود. همان فرشته ای که در ابتدا برای بردن کودک آمده بود. در واقع او گاهی اوقات ماموریت دارد تا روح افرادی را که قرار است از دنیا بروند به آسمان پرواز دهد . اما اینبار در خلال همین امر ، خود دل به یک دختر زمینی می بندد . فکر دختری که پزشک یک بیمارستان است از ذهن او خارج نمی شود. گویی مهر او بر دل این فرشته ی الهی نشسته و برای او تداعی گر یک عشق زمینی شده است . به قصه های کودکان می ماند : دل فرشته ای از آسمانها در زمین گرفتار شده است و تنها راه رهایی آن معطوف به گام نهادن وی بر روی زمین است !

به هر حال او خود را به مگی Meg Ryan ) ) ( همان دختر زمینی ) نشان می دهد و با او آشنا می شود . رفته رفته با گذشت روند داستانی ، این دو متوجه تفاوتهایی می شوند که بین آنها موجود است خصوصا اینکه اعمال و رفتار" سث" ( Seth ) برای مگی کمی غیر عادی رخ می نمایاند.

این مساله موضوعی طبیعی است چرا که در این رابطه ، سنخیتی بین خاک و افلاک وجود ندارد و چاره ای نیست جز اینکه هر دو در یک ساحت گام بردارند. لذا" سث" ( Seth ) تصمیم به هبوط می گیرد . و این امر با عملی نمادین صورت می گیرد و به نوعی می توان آن را نقطه ی اوج فیلم در نظر گرفت ." سث" (Seth ) از بالای یک ساختمان خود را به پایین می اندازد و همراه با نزول جسمانی به هبوط روحانی هم می رسد . در این تصویر با استفاده از جلوه های ویژه  - صوتی و تصویری - شاهد فضایی بسیار زیبا هنگام نزول" سث" ( Seth ) هستیم . آغاز فرو افتادن او با سکوت محض همراه است و فقط شاهد حرکت دوربین از پشت رو به جلو هستیم ، به نوعی نگاه دوربین از بالا به پایین است و گویی همه تماشاگران به همراه او در حال سقوط هستند .

سپس موسیقی بسیار دلنواز گابریل یارد ( Gabriel Yared ) که نوایی است روحانی همراه با آواز گروه کر نواخته می شود و حرکت به صورت آهسته ( Slow Motion ) ادامه پیدا می کند ؛ تصویر به صورت فلش به طریقه ی سیاه و سفید جرقه می زند  و می توان آنها را بیانگر تبعات روحانی ذهن" سث" ( Seth ) دانست ، یا اینکه این تصاویر همان وقوع امری فرا زمینی را نشان  می دهد که البته در برقراری ارتباط با تماشاگر کمی ثقیل به نظر می آیند و درک آنها تا حدی دشوار است . نشان دادن صحنه هایی از شناور شدن در دریا ، حرکت سریع آدمها در ایستگاه قطار و چهره مغموم مگی ، هر کدام می تواند بیانگر نکته ای خاص باشد که قضاوت آن بر عهده  بیننده است . ولی آنچه بیش از همه به چشم می خورد تاکید بر تصویر مگی است که همان هدف" سث" ( Seth ) برای هبوط است .

" سث" ( Seth ) در نهایت به مگی دست پیدا می کند و می تواند به عنوان یک انسان زمینی در کنار او به زندگی ادامه دهد اما دست تقدیر مگی را از این دنیا جدا می کند و او در یک سانحه از دنیا می رود ." سث" (Seth ) که اکنون یک انسان واقعی است باید بر روی زمین زندگی و تنها به خاطرات مگی فکر کند .

با رویکردی به سینمای معنوی ، فیلم شهر فرشتگان دارای فیلمنامه ای تقریبا منسجم و ریتمی مناسب است . ولی نکته اصلی بر سر مضمون فیلمنامه است. پرداختن به مقولاتی از جمله پیوستن به ابدیت ، زندگی فقط برای عشق و نکاتی از این دست را می توان از جمله نکات مثبت این فیلم دانست اما اینکه آیا " هبوط " آن هم از دنیایی والا و فرا مادی صحیح است یا نه جای بحث دارد .

زندگی همان حرکت ، تلاش و تکاپو در جهت پرورش و اعتلاست و اساس حرکت موجودات رو به تعالی و به سمت بالاست و فرشتگان موجوداتی مخلوق خداوند و فقط در ملکوت الهی هستند. آنها کاری غیر از پرستش و اطاعت اوامر پروردگار ندارند ، در ذات آنها به هیچ عنوان چنین چیزی گنجانده نشده است . لذا  با نگاهی به فیلم در می یابیم که بهتر بود داستان به نوعی ملموس تر بیان می شد . مگر اینکه هدف تنها این باشد که برای مدت زمانی محدود ، فضایی بین رویا و واقعیت فراهم گردد . به هر حال شهرفرشتگان فیلم قابل تاملی است و مزیت آن چند وجهی بودن آنست ، به این معنا که افراد بر اساس درک خود از معنای فیلم بهره مند می شوند.