دوشنبه 24 ارديبهشت 1403 - 3 ذيقعده 1445 - 13 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عضویت در خبرنامه
ارسال
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
آن يکي مي گفت اشتر را که هي از کجا مي آيي اي فرخنده پي
گفت: از حمام گرم کوي تو گفت: خود پيداست از زانوي تو
آنقدر بِايست، تاعلف زير پايت سبز بشود!
آنقدر سمن هست، که ياسمن توش گم است!
سمن: چاقي ، فربهي
آن سبو بشکست و آن پيمانه ريخت.
سبو: آوندي سفالين و دسته دار که در آن آب و شراب ريزند ، کوزه سفالين
آنقدر مار خورده تا افعي شده!
آن کس که تن سالمي دارد، گنجي دارد که خودش نمي داند.
آن وقت که جيک جيک مستونت بود، ياد زمستونت نبود؟!
آواز دهل شنيدن از دور خوشست!
آينه چون نقش تو بنمود راست خود شکن، آيينه شکستن خطاست
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
آخرين مطالب
ادبیات
غم نیست که قاسم سلیمانی رفت؛ ما را...
به فروردین ما فرخندگی بخش
آیا جانِتان جور است؟
راضی مشو که بیخبران، خندهام کنند...
توانایی ادبیات در نقد وضعیت جامعه
سامانی: «آفرت» رمان دهه 40 و50...
تأثیر غرب در موفقیت نویسندههای روس در...
برگزیدگان نخستین جایزه ملی جمالزاده
قصیده میرشکاک برای موسوی گرمارودی
وقتی نگاه نویسنده جذاب نیست