تبیان، دستیار زندگی
معمولا سریال‌های نمایشی كمدی كه به‌صورت هر شبی پخش می‌شوند با استقبال خوب مخاطب روبه‌رو می‌شوند كه این استقبال خود یكی از فرصت‌های اینگونه برنامه‌سازی‌ در تلویزیون ایران است و برنامه‌سازان به‌سادگی نباید آن‌را از دست بدهند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جنگ نه‌ چندان جدی دنیا‌ها

سریال مسافران

معمولا سریال‌های نمایشی كمدی كه به‌صورت هر شبی پخش می‌شوند با استقبال خوب مخاطب روبه‌رو می‌شوند كه این استقبال خود یكی از فرصت‌های اینگونه برنامه‌سازی‌ در تلویزیون ایران است و برنامه‌سازان به‌سادگی نباید آن‌را از دست بدهند.

در این میان اگر سریالی خوب و با وسواس خاص تولید شود ماندگاری خواهد داشت و سال‌ها در ذهن مخاطب باقی خواهد ماند اما اگر ساختار تولیدی آن نسبتا ضعیف باشد و حاصل كار باز هم نسبت به دیگر آثار همگن ضعیف‌تر باشد تمامی اتفاقات تلخ و شیرینش همزمان با اتمام سریال به پایان می‌رسد و وارد حیطه سریال‌های ماندگار نمی‌شود.

اما اگر بخواهیم در مورد سریال مسافران قضاوت كنیم باید گفت این سریال اگر چه توان بالقوه خوبی برای تبدیل شدن به یك سریال ماندگار كمدی را داشت اما وارد این حیطه نشده است.

به گزارش همشهری ، رامبد جوان و نویسندگان این سریال در نظر داشتند یك سریال انتقادی بسازند كه در آن خلقیات ما زمینی‌ها و یا به عبارت بهتر ما ایرانی‌ها را مورد توجه قرار دهند.

این الگو كه شاید شاعرانه‌ترین و با كیفیت‌ترین محصول آن‌را بتوان شازده كوچولوی اگزوپری دانست، بارها چه در دیگر كشور‌ها و چه در تولیدات سینمایی و تلویزیونی خودمان آزمون شده است؛ فیلم‌هایی چون من زمین را دوست دارم با بازی علیرضا خمسه و سریال‌هایی چون این زمینی‌ها با بازی لاله صبوری نمونه‌هایی هستند كه سال‌ها قبل دقیقا با همین هدف تولید شده‌اند.

قسمت‌هایی مثل داستان دروغ گفتن زمینی‌ها یا قسمت وانمود كردن و ایده‌های خوبی مثل ورود شازده كوچولو به داستان و ارائه كله‌پاچه به او به جای بره‌ای كه دنبالش است و یا شكار غذا توسط شهاب و بالاخره ارائه گزارش‌های جذاب آخر هر قسمت به كنفدراسیون توسط بهرام، از امتیازات خوب این سریال محسوب می‌شود كه تا حدودی مخاطب را راضی نگه می‌دارد و اوقات خوشی را برای وی فراهم می‌كند.

اما چرا باید یك الگوی آزموده‌شده دارای پتانسیل بالا را برای خلق مفهوم آن‌هم از جنس طنز و كمدی دانست و آیا رامبد جوان توانسته از این الگو آنچنان كه باید و شاید بهره بگیرد؟

اگر با دقت به اكثر آثار كمدی بنگریم نیروی پیش برنده آن‌را در عنصر تضاد می‌بینیم؛ تضاد بین عاقل و نادان، بین آگاهی و نادانی، زشتی و زیبایی، چاقی و لاغری و صفت‌های متضاد دیگر. از بین این تضادهاست كه كمدی متولد می‌شود. در این میان یكی از موقعیت‌های متضاد كه از آن بیشتر استفاده شده، تضاد یك یا چند نفر با یك جامعه جدید است.

سریال مسافران

حال  یك یا چند نفر از زمانی به زمان دیگر و یا از جامعه‌ای به جامعه دیگر پرتاب می‌شوند و اساسا قرار گرفتن آنها در محیط جدید باعث به‌وجود‌آمدن موقعیت‌های خنده‌آور و تامل‌برانگیز می‌شود. در حقیقت موفق‌ترین كمدی‌ها نیز از دل همین تضادها بیرون آمده است اما نكته مهم در این الگو توانایی بالا برای انتقاد از جامعه هدف است. معمولا در این نوع كمدی‌ها به راحتی و با زبان طنز می‌توان خلقیات یك دسته، یك گروه و یا یك جامعه را مد نظر آورد، با آنها شوخی كرد و یا آنها را به باد انتقاد گرفت. شاید بارز‌ترین مثال آن حضور اشتباهی چاپلین در جامعه‌ای نظیر آلمان دوره فاشیسم و اشتباه شدن او با شخصیتی مانند هیتلر در فیلم دیكتاتور بزرگ باشد كه مجالی برای انتقاد از جامعه آلمان و ایتالیا در آن دوره شد.

ایده‌های فاشیستی تبدیل شد به همین مقیاس. معمولا حضور ناگهانی یك فرد یا یك گروه در سرزمین دیگر می‌تواند فرصت مناسبی برای بیان ایده‌هایی باشد كه نوك پیكان آن به سمت ایجاد نگرش‌های انتقادی از جامعه هدف است. شاید اگر بخواهیم از تولیدات تلویزیونی مثالی بزنیم بهترین مثال مجموعه شب‌های برره باشد كه حضور یك روزنامه نگار (كیانوش) در ناكجا‌آبادی به نام برره، باعث آشنایی مخاطب تلویزیون با سرزمینی به نام برره شد كه در آن سرزمین ضد‌ارزش‌ها تبدیل به ارزش شده است. دروغ گفتن و كلاه‌برداری كردن زرنگی تلقی شده و حرف اول و آخر را نه قانون كه زور بازو و یا تزویر می‌زند. به راستی با تأمل در روابط مردمان در برره نمی‌توان به این نتیجه رسید كه ناكجا‌آباد برره جزیره‌ای بزرگ در دل خلقیات مذموم خود ماست؟

در سریالی كه یك پای آن موجودات فضایی هستند طبیعتا جلوه‌های ویژه جزو انتظارات نرمال مخاطب است و ارائه ضعیف این تكنیك ( كه البته قوی آن هم در این ساختار تولید انتظار نمی‌رود) سریال را دچار یك ضعف ناگزیر می‌كند؛ ضعفی كه مسافران نیز با آن دست به گریبان است و تمهیداتی مثل به گوش رسیدن صدای ماشین از شهاب و... نیز چندان دلچسب نیست.

مسافران نیز با چنین پیش‌فرضی تولید شده است و نویسندگان این سریال دقیقا براساس همین الگو عده‌ای را از یكی از كرات فضایی وارد داستان كرده‌اند كه البته در وهله اول كودكانه می‌نماید اما به‌تدریج وضع عوض می‌شود. اینكه عده‌ای برای ارزیابی عملكرد زمینی‌ها وارد سیاره زمین و آن‌هم درست در قلب تهران شوند تا براساس نتایج ارزیابی در مورد نابودی یا بقای زمینی‌ها تصمیم بگیرند، چیزی به جز زمینه‌چینی برای خلق یك كمدی انتقادی نیست، اما این پیش‌فرض در عمل مخصوصا در قسمت‌های ابتدایی چندان رخ نمی‌نماید و مسافران از سطح انتقادات جزئی و روایت حرف‌های بی‌ضرر مثل خوشمزه‌بودن چلوكباب، پول‌دوست بودن برخی از زمینی‌ها و... . چندان فراتر نمی‌رود (البته باید پذیرفت كه ساخت آثار هنری انتقادی چندان هم كار ساده‌ای نیست).

رامبد جوان

در حقیقت آن چیزی كه باعث قوام یافتن و ماندگار شدن یك كمدی انتقادی می‌شود، در مسافران نسبتا كمرنگ است و با وجود برخی نقاط قوت مثل بازی‌ها این سریال چندان نتوانسته است آن‌طور كه انتظار می‌رفت حتی تا قسمت‌های میانی در جلب نظر مخاطب موفق عمل كند. از طرف دیگر یكی دیگر از نقاط ضعف این سریال به ساختار تولید در تلویزیون ما بر می‌گردد و آن ضعف در ارائه جلوه‌های ویژه مناسب است.

در سریالی كه یك پای آن موجودات فضایی هستند طبیعتا جلوه‌های ویژه جزو انتظارات نرمال مخاطب است و ارائه ضعیف این تكنیك ( كه البته قوی آن هم در این ساختار تولید انتظار نمی‌رود) سریال را دچار یك ضعف ناگزیر می‌كند؛ ضعفی كه مسافران نیز با آن دست به گریبان است و تمهیداتی مثل به گوش رسیدن صدای ماشین از شهاب و... نیز چندان دلچسب نیست.

اما در كنار آن بازی‌های روان و پذیرفتنی به‌خصوص از جانب حسن معجونی و سحر دولتشاهی باعث شده است كه  سریال مسافران از بحران عدم‌رضایت مخاطب كه در قسمت‌های ابتدایی به آن مبتلا بود سر بلند بیرون بیاید و بتواند رضایت نسبی مخاطب را در قسمت‌های میانی به دست آورد چرا كه سریال مسافران در قسمت‌های ابتدایی كه بیشتر به معرفی شخصیت‌ها و موقعیت می‌پرداخت بسیار سطحی و كودكانه می‌نمود اما با گذشت چند قسمت با ارائه داستان‌های جالب توجه از تضاد بین زمینی‌ها و فضایی‌ها و معلوم شدن هدف سریال از ارائه این تضادها، استقبال مخاطب از آن بیشتر شد.

معمولا حضور ناگهانی یك فرد یا یك گروه در سرزمین دیگر می‌تواند فرصت مناسبی برای بیان ایده‌هایی باشد كه نوك پیكان آن به سمت ایجاد نگرش‌های انتقادی از جامعه هدف است.

از طرف دیگر قسمت‌هایی مثل داستان دروغ گفتن زمینی‌ها یا قسمت وانمود كردن و ایده‌های خوبی مثل ورود شازده كوچولو به داستان و ارائه كله‌پاچه به او به جای بره‌ای كه دنبالش است و یا شكار غذا توسط شهاب و بالاخره ارائه گزارش‌های جذاب آخر هر قسمت به كنفدراسیون توسط بهرام، از امتیازات خوب این سریال محسوب می‌شود كه تا حدودی مخاطب را راضی نگه می‌دارد و اوقات خوشی را برای وی فراهم می‌كند.در حقیقت مسافران پیش از آنكه سریال خوبی باشد نشان‌دهنده تلاش رامبد جوان به‌عنوان كارگردان برای كشف قالب‌های جدید و نوآوری است.

رامبد جوان كه در عرصه بازی همواره خود را طالب هنجارشكنی نشان داده است با سرعت كمتری در حال پیدا كردن راهی برای ارائه انرژی‌های خود در عالم كارگردانی است چرا كه گویا بازی و یا حتی ساخت تیزرهای تبلیغاتی نتوانسته است او را اقناع كند و طبیعتا تلویزیون هم فرصت خوبی است برای كسانی كه در عرصه شاد كردن مردم سابقه و پیشینه خوبی دارند.

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی