تبیان، دستیار زندگی
برای نخستین بار پرسش در مورد ادامه ی جنگ پس از فتح خرمشهر را مسؤولین و فرماندهان در جلسه ی حضوری با امام به بحث گذاشتند. چنین به نظر می رسید، عراق به عنوان متجاوز و اشغالگر در خاک ایران حضور داشته، اکنون با شکست عراق و آزادس...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه یافت؟


برای نخستین بار پرسش در مورد ادامه ی جنگ پس ازفتح خرمشهر را مسؤولین و فرماندهان در جلسه ی حضوری با امام به بحث گذاشتند. چنین به نظر می رسید، عراق به عنوان متجاوز و اشغالگر در خاک ایران حضور داشته، اکنون با شکست عراق و آزادسازی بخش وسیعی از مناطق اشغالی، دیگر ضرورتی برای ادامه ی جنگ وجود ندارد.

واقعیات حاصل از رفتار عراق و امریکا پس از پیروزی انقلاب و در نهایت وقوع جنگ و روند تداوم آن، پس از آغاز تجاوز و پیشروی عراق در خاک جمهوری اسلامی ایران، ذهنیت و تصورات خاصی را به وجود آورده بود که این پدیده آثار زیادی در نحوه ی مقاومت در برابر تجاوز عراق و پس از آن، آغاز حمله به دشمن در مناطق اشغالی و سپس در مرحله تصمیم گیری پس از فتح خرمشهر، بر جای نهاد. در واقع ماهیت جنگ و تلاش امریکا با کمک عراق برای حمله به انقلاب و نظام نوپای جمهوری اسلامی، موجودیت نظام و انقلاب را در معرض تهدید قرار داده بود. نحوه ی واکنش سازمان ملل و سایر مجامع بین المللی در مورد تجاوز عراق با حمایت ضمنی از عراق، هر گونه اعتماد نسبت به این مجامع را از میان برده بود . به همین دلیل پس از فتح خرمشهر این اعتماد وجود نداشت که حقوق ایران شامل محکوم کردن صدام به عنوان متجاوز، پرداخت غرامت و عقب نشینی کامل عراق ادا شود. در این زمینه نگرانی امریکا از پیروزی ایران و سقوط عراق و تهدیدات این کشور پس از عملیات فتح المبین و کمک های اطلاعاتی به عراق با استقرار یک تیم مستشاری امریکایی در این کشور بیانگر این معنا بود که امریکا و سایر قدرت ها مایل به پذیرش موقعیت برتر ایران و شکست عراق نخواهند بود و در نتیجه تمهیداتی را علیه ایران به کار خواهند گرفت.

امام برای نخستین بار نگرانی خود را با این عبارت که؛

«چیزی که امروز به آن مبتلا هستیم و ممکن است، برای ما پیش آید، قضایایی ست که بعد از پیروزی جنگ برای ما ممکن است، پیش بیاید. امریکا معلوم نیست به این زودی طمعش را از این کشور قطع کند... . از این جهت ما باید خودمان را برای مقاومت مهیا کنیم.»(1) بنابراین فضای ذهنی تصمیم گیرندگان متأثر از دو مسأله بود؛ نخست، پیروزی های ایران بر عراق و احتمال سقوط صدام و دیگری اهداف و ماهیت جنگ، سیاست امریکا و مجامع بین المللی در برابر تجاوز عراق و اشغال خاک ایران. بر اساس این تصورات به هنگام تصمیم گیری نوعی نگرانی از این که خواسته های بر حق ایران نادیده گرفته شود، وجود داشت. این برداشت پایه ی این نظریه را شکل داد که با توجه به برتری قوای نظامی ایران بر عراق یک منطقه از خاک عراق تصرف شود که با اتکای بر آن، خواسته های ایران از موضع برتر تأمین شود. در برابر این نظریه امام از دلایل نظامی آن، سؤال کردند که با توجه به موقعیت جغرافیایی منطقه ی خوزستان و فقدان عارضه ی طبیعی برای ایجاد خط دفاعی، سرانجام این نظریه را پذیرفتند.

در موقعیتی که این نوع بررسی های سیاسی – نظامی برای تصمیم گیری استراتژیک در حال انجام بود، هیچ گونه تحلیل و پیشنهاد مشخصی غیر از آنچه حزب توده مطرح کرد، بیان نشد. حال آن که به دلیل پیروزی ایران هیچ گونه ملاحظات سیاسی – امنیتی برای خودداری از ارائه ی پیشنهاد وجود نداشت و در صورتی که پیشنهاد و نظر مشخصی وجود داشت، قابل ارائه بود، چنان که حزب توده نظریات حزب را به صورت آشکار و بیشتر در جلسات عمومی پرسش و پاسخ دبیر کل حزب توده، مطرح کرد.

پرسش از علت ادامه ی جنگ پس از فتح خرمشهر را برای نخستین بار نهضت آزادی و ماه ها پس از انجام این تصمیم و اجرای عملیات های مختلف شامل رمضان، محرم، مسلم بن عقیل و غیره مطرح کرد، ولی به طور مفصل در جزوه ی جنگ و صلح در سال 1363 نهضت منتشر کرد.

به نظر می رسد، علت پیدایش این سؤال ریشه در دو مسأله داشت؛ نخست، طولانی شدن جنگ و ناکامی های حاصله از برخی عملیات هایی که پس از فتح خرمشهر انجام گرفته بود. علاوه بر این نهضت آزادی و بسیاری از جریانات سیاسی ادامه ی جنگ را عامل مؤثری در انسداد سیاسی – اجتماعی ارزیابی می کردند و از این منظر به ضرورت پایان دادن به جنگ توجه و تأکید داشتند. ضمن این که نوعی به چالش گرفتن و نقد مسؤولین و تصمیم گیرندگان و تصمیمات نیز مورد نظر بود.

با این توضیح ، در مورد ماهیت پرسش از ادامه ی جنگ پس از فتح خرمشهر و عوامل مؤثر در شکل گیری آن، اکنون می توان این پرسش را بیشتر مورد بررسی و در معرض کالبد شکافی قرار داد. گرچه تکرار پرسش از ادامه ی جنگ پس از فتح خرمشهر، این سؤال را به یکی از مهم ترین پرسش های جنگ تبدیل کرده است، ولی بدان معنا نیست که این پرسش صحیح و یکی از مهم ترین پرسش های جنگ است. در واقع پرسش اساسی با جمیع ملاحظات شامل وضعیت ها و عوامل مؤثر در تصمیم گیری برای ادامه ی جنگ این است که چرا فتح خرمشهر به یک پیروزی استراتژیک تبدیل نشد؟

در واقع اگر عملیاتی که پس از فتح خرمشهر صورت گرفت، منجر به پیروی می شد و جنگ براساس این پیروزی به پایان می رسید، آیا این پرسش که چرا جنگ ادامه یافت، به وجود می آید؟ بنابراین طرح پرسش از علت ادامه ی جنگ پس از فتح خرمشهر اساساً متأثر از ملاحظات سیاسی به جای نظامی – استراتژیک و بیشتر متأثر از نتایج است تا براساس وضعیت. این مشکل برای بوش، رییس جمهور وقت امریکا پس از جنگ امریکا با عراق به نحو دیگری به وجود آمد، بوش براساس اوضاع و با توجه به قیام در عراق که پس از شکست ارتش عراق در کویت به وجود آمد، سیاست ساقط کردن صدام را رها و این اختیار را به صدام داد تا متکی بر ارتش عراق قیام مردمی را سرکوب کند. نگرانی امریکا از سقوط صدام و پیروزی انقلاب اسلامی در عراق منجر به این تصمیم گیری شد. البته چنان که بعدها بوش اظهار داشت، این تصور وجود داشته است که براندازی صدام امکان پذیر است، ولی در عمل تداوم حضور صدام در رأس قدرت و متقابلاً ناتوانی امریکا برای حذف صدام سبب گردید، محافظه کاران و آزادی خواهان به بوش خرده گرفتند که از فرصت مناسب برای سرنگون سازی رژیم عراق و پشتیبانی از اقلیت های کُرد عراق که علیه صدام حسین قیام کرده بودند، در جریان جنگ خلیج فارس استفاده نکرده است.(2)

با این توضیح ، بیشتر مشخص می شود، طرح پرسش از ادامه ی جنگ تا چه اندازه دچار کاستی می باشد. ضمن این که پیوند آن، با اهداف و اغراض سیاسی، نقد و پاسخ آن را دستخوش تغییر قرار داده است، چنان که اکبر گنجی در مقاله ی مورخ 28/10/78 در روزنامه ی صبح امروز تصمیم گیری برای ادامه ی جنگ پس از فتح خرمشهر را که تاکنون تنها یک پرسش درخصوص علت تصمیم گیری بود و بیشتر به تناسب بررسی مسایل جنگ به مناسبت های خاصی مطرح می شد، در آستانه ی انتخابات مجلس ششم طرح نمود و در پیوند با خسارت های مالی و انسانی قرار داد. تبعات این برخورد حتی دوستان و همفکران آقای گنجی نسبت به مقاله را وادار به واکنش ساخت.

آقای هاشمی رفسنجانی نیز چند روز بعد طی سخنانی گفت:

«اینهایی که الان حرف می زنند، دنبال این هستند که ما اسراری که گاهی منافع دشمن را تأمین می کند، مطرح کنیم. حتی قوی ترین کشورها و دولت ها اسناد و اسرار امنیتی خود را پس از گذشت سال های طولانی منتشر می کنند. من هیچ وقت اطلاعاتی را که منافع ملت، کشور و انقلاب را ضایع می کند، مطرح نمی کنم.»(3)

فارغ از این ملاحظات و پس از گذشت 18 سال از زمان تصمیم گیری پس از فتح خرمشهر می توان این پرسش را طرح کرد که آیا این تصمیم گیری صحیح بود؟ به عبارت دیگر ایران اساساً چه گزینه ای را در برابر خود داشت و آیا آنچه انتخاب شد، بهترین گزینه بود؟

لازمه ی پاسخ به این پرسش توجه به این موضوع است که مسایل و خواسته های ایران برای تصمیم گیری علاوه بر نگرانی کلی و تصورات و ذهنیاتی که وجود داشت، چه بود و کسانی که بر ضرورت اتمام جنگ پس از فتح خرمشهر تأکید می کنند، چه مسایلی را مورد توجه قرار می دهند؟

جمهوری اسلامی ایران بلافاصله پس از تجاوز عراق به ایران و تردد هیأت های صلح مجامع بین المللی برای پایان دادن به جنگ شرایطی چون: عقب نشینی عراق از مناطق اشغالی، اعلام عراق به عنوان متجاوز و پرداخت غرامت حاصل از این تجاوز را پیش شرط های خاتمه ی جنگ مطرح کرد. مجامع بین المللی و هیأت های صلح که به نحو تعجب آمیزی آتش بس را در وضعیتی که عراق در خاک ایران حضور داشت، مورد تأکید قرار می دادند با توجه به پیامدهای این تصمیم و تجربه ی جنگ اعراب با اسرائیل، شرایط ایران را نپذیرفتند. با توجه به این که برای این هیأت ها بحث آتش بس مقدم بود و ایران نیز تبعات آن را مخاطره آمیز ارزیابی می کرد، سایر شرایط ایران را مورد بحث و بررسی قرار ندادند. تدریجاً برتری توان نظامی ایران و در هم شکستن ماشین نظامی ارتش اشغالگر و آزادسازی مناطق اشغالی، مسأله ی اول شامل آتش بس و عقب نشینی را کم رنگ کرد، چرا که ایران در مرحله ی آزادسازی مناطق اشغالی، 10000 کیلومتر مربع از 15000 کیلومتر مربعی را که عراق به اشغال خود درآورده بود، آزاد کرد، ولی عراق همچنان 5000 کیلومتر مربع دیگر از خاک ایران را در اشغال داشت که علاوه بر ارتفاعات و مناطق حساس، شهر «نفت شهر» را نیز شامل می شد.

ایران با وجود برتری در مرحله ی جدید مجدداً شرایط قبلی خود را مورد تأکید قرار داد. در این مرحله محکوم کردن عراق به عنوان متجاوز و پرداخت غرامت از اهمیت و توجه بیشتری برخوردار شد. با این توضیحات مشخص شد که شرایط ایران شامل موارد زیر بود؛

1- عقب نشینی کامل عراق از مناطق اشغالی

2- محکوم کردن صدام به عنوان متجاوز

3- پرداخت غرامت به ایران

در واقع با فتح خرمشهر از نظر موقعیت هنوز، اوضاع به وضع اولیه ی قبل از تجاوز نیز بازنگشته بود، زیرا عراق در 5000 کیلومتر مربع از خاک ایران حضور داشت. تهدید عراق برای ایران هم چنان وجود داشت و ایران متحمل خسارات زیادی بیش از 200 میلیارد دلار شده بود. ایران باید در چنین وضعیتی و برای حل مسایل چگونه تصمیم می گرفت؟

با توجه به نگرانی از تبعات شکست عراق و پی گیری احتمالی جنگ از سوی ایران تلاش برای پایان دادن به جنگ آغاز شد. در این مرحله نیز دو حرکت قابل توجه بود؛ نخست، تأکید بر برقراری آتش بس در اولویت اول و سپس ارائه ی برخی از پیشنهادها برای پرداخت غرامت که نوعاً به صورت غیررسمی انجام می شد و پیشنهاد اولیه بود. آقای رجایی خراسانی نماینده ی وقت ایران در سازمان ملل می گوید:

«در آن زمان در مذاکراتی که داشتیم، به ما می گفتند، در قدم اول و قبل از هر گونه بحث و مذاکره ای باید آتش بس برقرار شود».(4)

این تأکید در وضعیتی صورت می گرفت که هیچ گونه تضمینی برای تأمین خواسته های ایران وجود نداشت و پس از آتش بس مشخص نبود، مذاکراتی که آغاز می شود، به چه نتیجه ای منجر خواهد شد؟

علاوه بر این، در مورد غرامت نقل و قول های مختلفی وجود دارد و آمار و ارقام ذکر شده از 30 میلیارد تا 100 میلیارد دلار متغییر است. ولی هیچ گونه سند مشخصی ارائه و مشاهده نمی شود. مسؤولین نیز در اظهارات اخیر خود، به دلیل پرسش های زیادی که در این مورد صورت می گیرد، مسایلی را طرح کرده اند؛ آقای هاشمی به عنوان فرمانده ی عالی جنگ در کتاب «حقیقت ها و مصلحت ها» از این موضوع به نام شایعات نام می برد. و می گوید:

«وقتی خرمشهر فتح شد، شایعاتی در مورد پیغام صلح یا دادن پول در کشور مطرح بود، ولی ما که مسؤول بودیم، می دانسیتم این شایعات دروغ است».(5)

سردار رضایی، فرمانده ی وقت سپاه طی سخنانی می گوید:

« این که گفته می شود بعد از آزادی خرمشهر چرا صلح نکردید، باید بگویم که هیچ پیشنهاد صلحی تا چهار سال بعد از آزادی خرمشهر به ایران نشد و فقط چند طرح آتش بس ارائه شد که اگر قبول می کردیم، جنگ 50 سال به درازا می کشید».(6)

دکتر ولایتی وزیر خارجه ی وقت در این مورد می گوید:

«نفر اول آقای حبیب شطی، دبیر کل کنفرانس اسلامی بود که برای مذاکره آمد، یک رقمی را ایشان گفت و ما هم یک رقمی را مطرح کردیم، قرار شد، ایشان جواب بیاورند، ولی دیگر خبری نشد. نفر دوم، معاون وزیر خارجه ی هند بود که تلاش زیادی کرد و با ایشان هم روی رقم بحث کردیم، ولی رفت و خبری نشد».(7)

بنابراین مسأله ی مهم برای ایران در زمان تصمیم گیری دفع تهدید عراق و پرداخت غرامت بود و این مهم با عقب نشینی کامل عراق از خاک ایران و اعلام آن، به عنوان متجاوز و پرداخت غرامت تأمین می شد. حامیان منطقه ای و بین المللی عراق به دلیل نگرانی از سقوط صدام در صورت ادامه ی جنگ، در قدم اول بر آتش بس تأکید داشتند تا نسبت به توقف جنگ و منتفی شدن پیروزی قطعی ایران بر عراق اطمینان حاصل کنند. ضمن این که نسبت به تعیین متجاوز حساسیت داشتند، زیرا انجام این مهم را زمینه ی پیدایش نوعی تزلزل در داخل عراق و در نتیجه بهره برداری ایران از آن، ارزیابی می کردند و مخالف اعلام آن بودند. علاوه بر این، قدرت های بزرگ در تجاوز عراق سهیم بودند و اعلام عراق به عنوان متجاوز به منزله ی پذیرش سیاست تجاوز آمیز این کشورها علیه جمهوری اسلامی ایران بود، لذا از پذیرش آن، اجتناب می کردند.

در مورد پرداخت غرامت نیز بر این نظر بودند که اولاً، مبلغ مورد پرداخت به نحوی نباشد که ایران در مرحله ی بازسازی به یک موقعیت جدیدی دست یابد و کشور را هم چنان با بار سنگین هزینه های جنگ، نظام و انقلاب درگیر ساخته و ضعیف نگاه دارند و ثانیاً، بازسازی عراق به عنوان قدرت متعادل کننده ی ایران مورد توجه قرار گیرد. به همین دلیل کشورهای شورای همکاری بر تشکیل یک صندوق مشترک تأکید داشتند که پول آن را کشورهای مختلف تأمین می کردند و به نسبت میان ایران و عراق تقسیم می شد.

کسانی که ضرورت اتمام جنگ پس از فتح خرمشهر را مورد تأکید قرار می دهند، بیشتر عقب نشینی عراق و پیشنهاد پرداخت غرامت را مورد اشاره قرار می دهند، حال آنکه هر دو موضوع از ملاحظات خاصی پیروی می کرد.

با این توضیح ، پرسشی که به میان می آمد این است که اگر جمهوری اسلامی ایران برابر منتقدین، جنگ را پس از فتح خرمشهر تمام می کرد، آیا امروز به جای «علت ادامه ی جنگ پس از فتح خرمشهر» این پرسش مطرح می شد که چرا جمهوری اسلامی در وضعیتی که در موضع برتر قرار داشت و احتمال شکست عراق و سقوط صدام وجود داشت و عراق هم چنان بخشی از خاک ایران را در اشغال خود داشت، جنگ را این گونه به پایان رساند؟

باید به این نکته توجه داشت که پرداخت غرامت برای بازسازی ایران و عراق به لحاظ حقوقی بر این فرض مبتنی بود که ایران و عراق هر دو در شروع جنگ مقصر هستند، حال آن که عراق متجاوز بود و پس از اتمام جنگ با ایران و تجاوز عراق به کویت دبیرکل سازمان ملل عراق را به عنوان متجاوز معرفی کرد. علاوه بر این، تشکیل صندوق مشترک و پرداخت هزینه برای بازسازی حتماً پیامدهایی داشت؛ از جمله این که در هر مرحله و در برابر هر پرداختی ایران باید گزارش هزینه ها را ارائه می کرد تا مجدداً پول دریافت کند. آیا برای طرف پیروز در جنگ پذیرش چنین تبعاتی امکان پذیر بود؟*

بی توجهی جریانات سیاسی به ویژه نهضت آزادی نسبت به ملاحظات استراتژیک و وضعیت تصمیم گیری برای ادامه یا توقف جنگ و قضاوت براساس نتایج نه وضعیت این تصور را به وجود می آورد که تحت هر وضعیتی بر اتمام جنگ تأکید داشته اند. اظهارات دکتر عباس شیبانی از مؤسسین نهضت آزادی در نقد مواضع نهضت در مورد جنگ بیانگر همین معناست:

«در جنگ که اصلاً استدلال مهندس بازرگان بسیار استدلال غلط و ناواردی بود. آنها معتقد بودند که جنگ با عراق را نیمه کاره و بدون اجرای عدالت و حتی بدون تعیین شدن طرف متجاوز و شروع کننده ی جنگ و بدون احقاق حقوق ضایع شده ی ملت ایران رها کنیم، حال آن که بعد از حمله ی عراق به کویت معلوم شد که امام صدام را درست شناخته بود و اگر ما هم رها می کردیم، او رها نمی کرد. امام روحیه ی صدام را از اول می دانست، ولی بازرگان در قضیه ی جنگ، خیلی سطحی قضاوت می کرد. بحث صدام نبود، بحث حمایت جهانی از او برای سقوط انقلاب بود و بعد از حمله ی عراق به کویت هم که همه فهمیدند، شناخت امام از صدام کاملاً درست است. علاوه بر این که آن صلح پایدار برقرار نمی شد و حتی متجاوز بودن عراق را هیچ جا اعلام نکرده بودند.» (8)

راه حل های انتخابی ایران(9) با توجه به موقعیت برتر نظامی این کشور و وضعیت حاکم بر منطقه و داخل ایران چه بود؟

1- ایران بدون در نظر گرفتن خواسته های خود و تنها بر اثر فشارهای بین المللی و در حالی که نیروهای عراقی در مناطق اشغالی حضور داشتند، با پذیرش آتش بس وارد مذاکرات می شد، بدون آنکه هیچ گونه کنترلی بر روند آن، داشته باشد یا از اهرم فشار لازم برای تأمین خواسته های خود، برخوردار باشد. این روش بر اساس ضرورت خاتمه ی جنگ تحت هر وضعیتی می توانست انتخاب شود، اما این که آیا انتخاب این راه حل به معنای حل و فصل جنگ به سود ایران باشد، جای ابهام دارد. ضمن این که این انتخاب از طرف پیروز (ایران) در جنگ نمی توانست قابل پذیرش باشد.

2- ترک مخاصمه بدون اتمام جنگ راه حل دیگری بود که فرا روی ایران قرار داشت؛ بدین معنا که ایران راه حل اول را نمی پذیرفت، در عین حال از ورود به داخل خاک عراق خودداری می کرد و در مرز خود، مستقر می شد، انتخاب این گزینه با توجه به این که عراق نفت شهر را در اختیار داشت و روی ارتفاعات و مناطق سرکوب، مستقر شده بود و در عین حال به دنبال فرصت برای بازسازی و تجدید قوا بود، چه معنایی داشت؟ آیا با این روش جنگ به پایان می رسید یا این که عراق پس از تجدید قوا مجدداً حملات خود را از سر می گرفت؟ ضمن این که از نظر حقوقی هیچ گونه آتش بسی میان دو طرف برقرار نشده بود و بهانه ی مناسبی برای از سرگیری مجدد تجاوزات عراق بود.

هر دو راه حل برای پیشنهاد دهندگان آتش بس از این امتیاز برخوردار بود که روند برتری ایران بر عراق رامتوقف ساخت و خطر سقوط احتمالی عراق کاهش می یافت و این برای امریکا، اروپا و برخی از کشورهای منطقه که به دنبال ابتکارات متعدد برای پایان دادن به جنگ با هدف جلوگیری از سقوط صدام بودند(10) بهترین گزینه بود.

3- تنبیه متجاوز با هدف تأمین صلح شرافتمندانه راه حل دیگری بود که ایران انتخاب کرد. امام بر این نظر بودند که:

«امروز که ما قدرت داریم، اگر مجرم را رها کنیم، این به معنای آتش بس و صلح نیست».(11) «ضمن این که منطق حکم می کند، دشمن عقب رانده شده را باید به نحوی مجازات کرد که برای سال های سال خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون کند».(12)

آنچه امروز امریکا و برخی کشورهای اروپایی علیه صدام دنبال می کنند، حاوی چه سیاستی ست؟ نزدیک به 15 سال از زمان تجاوز عراق به کویت گذشته است و عراق در جنگ با امریکا شکست خورد، ولی سیاست های «براندازی» و «تحریم» همراه با حملات موشکی همچنان دنبال و اجرا می شود. غیر از این است که طرف پیروز به دنبال ایجاد وضعیتی ست که متجاوز بیشترین هزینه را پرداخت نماید و رفتار خود را اصلاح کند تا بدین وسیله شرایط صلح آمیز تثبیت شود؟ منطق چنین حکم می کند، ولی آن جا که جمهوری اسلامی خواهان برقراری همین منطق و رفتار با عراق بود، امریکا و سایر قدرت ها آن را نمی پذیرفتند، زیرا تن دادن به این خواست ایران به منزله ی برقراری وضعیت جدید در منطقه با برتری جمهوری اسلامی ایران بود.

بنابراین تصمیم گیری برای ادامه ی جنگ پس از فتح خرمشهر با جمیع ملاحظات از نظر اصولی صحیح بود، ولی اگر این تصمیم به نتیجه نرسید و همین امر منجر به انتقاد جریانات سیاسی شد، در واقع بیش از آنکه متأثر از اصل تصمیم گیری باشد، ریشه در نحوه ی اجرای آن، در عملیات رمضان داشت. نگرانی نسبت به احتمال هوشیاری دشمن و واکنش سازمان ملل در برابر تصمیم ایران سبب گردید، عملیات رمضان در منطقه ی شرق بصره با تعجیل انجام پذیرد. ناکامی در این عملیات بخش بزرگی از دستاوردهای حاصل از فتح خرمشهر را تضعیف کرد و همین امر اصل تصمیم گیری را مورد پرسش و انتقاد قرار داده است.

پی نوشتها:

1- سخنان امام خمینی در جمع ائمه جمعه ی استان زنجان، 16/3/1361، صحیفه ی نور، جلسه ی 16، ص 184.

2- لطفیان، سعیده، استراتژی و روش های برنامه ریزی استراتژیک، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت خارجه، تهران، 1376، ص 199.

3- آیة الله هاشمی رفسنجانی، اکبر، گفت و گو با روزنامه ی ایران، 6/11/1378، ص 3.

4- گفت و گوی اختصاصی نویسنده با دکتر رجایی خراسانی، نماینده ی وقت ایران در سازمان ملل در سال 1376.

5- سفیری، مسعود، حقیقت و مصلحت ها، گفت و گو با آقای هاشمی رفسنجانی، نشر نی، چاپ اول، 1378، تهران، صص 90 و 89.

6- رضایی، محسن، سخنرانی در مسجدی واقع در شهرری، روزنامه ی عصر آزادگان، ش 93، 10/11/1379، ص 9.

7- ولایتی، علی اکبر، برنامه ی ناگفته های جنگ، شبکه ی اول تلویزیون، دوشنبه 27/4/1379، ساعت 30/20 تا 20.

* آقای هاشمی پس از بحث هایی که اخیراً در مورد ضرورت اتمام جنگ پس از فتح خرمشهر بحث شد با اشاره به سخنان منتقدین جنگ می گوید: «آنهایی که آن موقع در مقابل این شایعات و احتمال صلح عکس العمل مخالف نشان دادند، کسانی هستند که الان مدعی مخالفت با ادامه ی جنگ هستند. من آن موقع در مجلس بودم که آقایان خطاب به ما گفتند: بوی دلار به دماغشان خورده است و می خواهند جنگ را تمام کنند!» (حقیقت ها و مصلحت ها، همان، صص 90 و 89.

8- گفت وگو با دکتر عباس شیبانی، فصلنامه ی کتاب نقد، زمستان 1378، ش 13، ص 76.

9- نگاه کنید به جنگ بازیابی ثبات، همان، صص 251- 248.

10- همان، ص 250.

11- همان، ص 251.

12- گری، کالین، سلاح جنگ افروز نیست، ترجمه علیخانی، احمد، دوره ی عالی جنگ سپاه، 1378، ص10.