تبیان، دستیار زندگی
شیطان می‎خواست كه خود را با عصر جدید تطبیق بدهد، تصمیم گرفت وسوسه‌های قدیمی و در انبار مانده‌اش را به حراج بگذارد. در روزنامه‌ای آگهی داد و تمام روز، مشتری‎ها را در دفتر كارش پذیرفت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شیطان جنس کهنه می‎فروشد

شیطان می‎خواست كه خود را با عصر جدید تطبیق بدهد، تصمیم گرفت وسوسه‌های قدیمی و در انبار مانده‌اش را به حراج بگذارد. در روزنامه‌ای آگهی داد و تمام روز، مشتری‎ها را در دفتر كارش پذیرفت.

حراج جالبی بود: سنگ‌هایی برای لغزش در تقوا، آینه‌هایی كه آدم را مهم جلوه می‌داد، عینك‌هایی كه دیگران را بی‌اهمیت نشان می‌داد. روی دیوار اشیایی آویخته بود كه توجه همه را جلب می‌كرد: خنجرهایی با تیغه‌های خمیده كه آدم می‌توانست آن‌ها را در پشت دیگری فرو كند، و ضبط صوت‌هایی كه فقط غیبت و دروغ را ضبط می‎كرد.

شیطان رو به خریدارها فریاد می‎زد: "نگران قیمت نباشید! الان بردارید و هر وقت داشتید، پولش را بدهید.

یكی از مشتری‌ها در گوشه‌ای دو شیء بسیار فرسوده دید كه هیچ كس به آن‌ها توجه نمی‌كرد. اما خیلی گران بودند. تعجب كرد و خواست دلیل آن اختلاف فاحش را بفهمد.

شیطان خندید و پاسخ داد: "فرسودگی‌شان به خاطر این است كه خیلی از آن‎ها استفاده كرده‌ام. اگر زیاد جلب توجه می‎كردند، مردم می‌فهمیدند چطور در مقابل آن مراقب باشند. با این حال قیمت‎شان كاملاً مناسب است.

یكی از آنها "شك" است و آن یكی "عقده حقارت".

"تمام وسوسه‌های دیگر فقط حرف می‌زنند، این دو وسوسه عمل می‎كنند ."

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی .

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.