تبیان، دستیار زندگی
چهارم دی ماه هر سال یادآور فرخنده روز میلاد حضرت عیسی بن مریم (ع)  است كه در تاریكی های جهل و خشونت، آوای خوش مهر و محبت را سرداد. پیامبری كه نه تنها در طول حیات خویش مهجور ماند بلكه با گذشت بیش از 2000 سال از میلادش ه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مسیحای موعود

چهارم دی ماه هر سال یادآور فرخنده روز میلاد حضرت عیسی بن مریم (ع)  است كه در تاریكی های جهل و خشونت، آوای خوش مهر و محبت را سرداد. پیامبری كه نه تنها در طول حیات خویش مهجور ماند بلكه با گذشت بیش از 2000 سال از میلادش هنوز در حقیقی بودن این نبی الهی شك می كنند ، " برونو باوئر" و "ارنست رنان " از پیشگامان این نظریه معتقدند كه " وجود عیسی مولود افسانه ها و ادیانی بوده است كه در قرن دوم میلادی از در هم آمیخته شدن حكمت الهی یهود و الهیات یونانی و رومی پیدا شده است."(1) و یا برخی آن را زاییده خیال یهودیان به ستوه آمده از ظلم پادشاهان یهودا و امپراتوری روم می دانند. یهودیانی كه انبیای بنی اسراییل در طول زمانی دراز از پایان رسالت موسی (ع) در حدود قرن 14 ق م  به آنان بشارت داده بودند كه مسیحا ظهور می كند و آنان را از ظلم ستمكاران رهایی می بخشد و به آنان آزادی و رهایی از یوغ اسارات را هدیه می كند، پیروان این نظریه معتقدند كه ذهن خسته و آشفته یهودیان زیر ستم ، با خلق این انسان افسانه ای به ایمان خود تجسم بخشیدند. دلایلی كه این مدعیان ارائه می دهند از آنجا نشات می گیرد كه داستان های مربوط به حضرت مسیح (ع ) در اناجیل اربعه چنان با افسانه آمیخته است كه واقعی بودن این فرد را نامحتمل می سازد ؛ علاوه بر این اینان مدعی اند كه منابع تاریخ باستان در آن دوره زمانی درباره این امر مهم سكوت اختیار كرده اند؛ ویا دلیل می آورند كه اناجیل اربعه با فاصله زمانی قابل توجه نسبت به زمان بعتث حضرت مسیح نگاشته شده است به طوری كه " محققین اكنون با یكدیگر موافقند كه انجیل مرقس از همه اناجیل كهن تر است و شاید در حدود سال 60 میلادی نوشته شده باشد... و انجیل متی و لوقا مربوط به بیست یا سی سال پس از تحریر انجیل مرقس هستند. "(2)

به هر حال برای آنانكه ایمان دارند و نبوت و رسالت را امری زاییده خیال رسولان و انبیا نمی دانند همین بس كه كتب آسمانی به رسالت این بزرگواران اذعان داشته و آنان را واسطه پیام ، میان خدای یكتا و بشر می دانند و می نامند؛ و برای آنان كه ایمان ندارند و رسالت را امری غیرواقعی و كتب آسمانی را حاصل خیالات رسولان و یا رونوشتی از اساطیر باستان می دانند ، ارائه حجت و دلیل از همین كتب آسمانی بی حاصل خواهد بود .

سال گذشته طی  مقاله ای با عنوان مژده ای دل كه مسیحا نفسی می آید به عیسی مسیح در قرآن و انجیل پرداختیم ( می توانید در این زمینه به مقاله حضرت مسیح در قرآن كریم مراجعه كنید ) و اینك به همین مناسبت بنا داریم اشارات تورات درباره حضرت مسیح و یا " مسیحا " را در آیین یهود بررسی كرده و پس از آن عكس العمل آنان را دراین باره بازبینی كنیم.

" سرگذشت قوم یهود در كتاب تورات یا عهد قدیم به صورت داستانی و نیمه تاریخی كه تاریخ تدوین آن از قرن 8 ق م شروع شده ، بیان شده است." (3)و نگارش این مجموعه در قرن سوم پیش از میلاد به پایان رسیده و مجموعه ای است متشكل ازاحكام و فرامین دین موسی (ع) و  سخنان ، پیشگویی ها و رویاهای انبیا بنی اسراییل پس از آن حضرت. از میان بخش های كتاب مقدس (عهد عتیق) سه بخش اشعیا ، زكریا و مزامیر كه به ترتیب نوشته های اشعیای نبی، زكریای پیامبر و داود نبی است به حضرت مسیح و مصائبی كه بر ایشان می رود تاكید كرده اند ، البته لازم است این نكته را یادآور شویم كه همه این اشارات با قرائت های انجیل و مسیحیان مطابقت دارد و نه با نظر قرآن نسبت به این پیامبر الهی.

چنانكه می دانید اعتقاد به منجی یك از ویژگی های همه ادیان اعم از توحیدی  و غیر آن است ( برای كسب اطلاعات بیشتر می توانید به این مقاله مراجعه كنید : موعود آخرالزمان از دیدگاه مذاهب، ) و دین یهود نیز كه قدیمی ترین دین توحیدی موجود در جهان است بالتبع نمی تواند از اندیشه منجی تهی باشد . ملت یهود قومی كوچك در دنیای باستان بود كه در میان قدرت های برتر آن زمان به محاصره در آمده بود . زمانی در محاصره آشوری ها و زیر سلطه و ستم آنها، زمانی در اسارت پادشاهان بابل و زمانی زیر سیطره حكام سلوكی و پس از آن رومی . " گفته می شود كه بنی اسرائیل در زمان تنگی به درگاه خداوند نیایش می كردند،  و او یك" داور" یا منجی می فرستاد كه تا چندی دشمن را پس می راند و بساط آرامش را بر زمین می گسترد. زمانی گذشت و یورش های اقوام بیگانه چنان پیوسته و پیاپی شد كه داوران یا سرداران موقت از پس آن برنمی آمدند... و تنها با انتخاب داوود به پادشاهی بود كه آرزوی قوم برای قیام یك منجی كاملاً برآورده شد. داوود نمونه یك پادشاه یهودی و الگوی جاودانی شخص مسیحا گردید. و در واقع برخی از انبیا و حكیمان همو را مسیحا می دانستند.... یك عقیده همگانی وجود داشت كه حالت رفاه و آسایشی كه به دست داوود پدید آمده تا ابد پایدار خواهد ماند... این باور بدان اندازه قطعی بود كه گفته می شود خود داوود نیز آن را به پسرش سلیمان مژده داده است... عصر داود و سلیمان را می توان دوران شكوفا شدن آرمان مسیحیایی در اذهان قوم یهود دانست. "(4)

پس از دوره سلیمان( قرن 10 قبل از میلاد مسیح )قلمرو بنی اسرائیل به دو بخش"یهودا " و" بنی اسرائیل" تقسیم شد و این زمان بود كه اندیشه برخاستن مسیحا" پادشاهی از نسل داود" قوت یافت. شاید انتساب مسیحا به داوود از آن جهت باشد كه داوود اولین نبی و داوری است كه اتحاد بنی اسرائیل را پس از یك دوره طولانی تفرقه ایجاد كرده و آنها را از یوغ اسارت رهانیده بود.لذا تفرقه و تشتت میان قوم یهود دوباره " مسیحای نجات دهنده" را  یادآورشد و از این پس " شخص " مسیحا"  كه خدا به وسیله او جهان را مبارك خواهد ساخت در اذهان بیشتر انبیای(بنی اسرائیل) حاضر بود."(5)

اولین بخش از كتاب مقدس كه به فراوانی درباره مسیحا سخن می گوید " اشعیا " ست كه پیشگویی هایی در این زمینه دارد " اشعیا هفتصد سال پیش از مسیح می زیسته و بیش از هر نبی دیگری به ظهور مسیح موعود توجه داشته است. موضوع... كتاب اشعیا ظهور مسیح است و نتایج این ظهور كه عبارتست از بخشش گناهان، تسلی و امید."(6) در آیین یهود و در كتاب مقدس میزان تاكید بر " مسیحا" با میزان فشارهای خارجی رابطه مستقیم داشته است. " از قرن هشتم ق از م كه رفته رفته آشوریان و بعد بابلیان و رومیان بر ملت یهود تسلط یافتند و استقلال و امید آنها را از بین بردند در كتب بعضی از انبیا نبی اسرائیل مانند اشعیا صحبت از بیدار شدن شاه مقتدر یهود شده است كه بعدها او را به نام مسیح خوانده اند. مسیح به معنای مسح و تدهین شده ( به وسیله روغن مقدس ) و در نتیجه تائید شده بوسیله خداست."(7)هرچه بر میزان فشار خارجی و یا ظلم و ستم همسایگان بر قوم یهود افزوده می شد ، باور و امید نسبت به " مسیحا " نیز افزایش می یافت. " اشعیا با توصیف و پیشگویی خود از تولد كودكی به نام " عمانوئیل" این امید نسبتاً پیچیده را دقیق تر ساخت و آن را نخست به اجمال برای آحاز(پادشاه یهودا) توضیح داد. سپس وی این آرمان را گسترد و به آن كودك صفت هایی عالی عطا كرد و او را منجی آینده بنی اسرائیل معرفی نمود. همانكه بر قلمرو آنان خواهد افزود و آرامش را بر تخت داوود استوار خواهد ساخت. سرانجام وی آن كودك را مصداق عالی ترین آرمان قوم دانست."(8)

در كتاب "اشعیا"بخش 7 بند 14 و 13می خوانیم كهآحازپادشاهیهودا مورد حمله اسرائیل و سوریه قرار گرفت، اشعیا به نزد وی رفته و پیغام خدا را به وی ابلاغ می كند"... خداوند پیامی برای آحاز پادشاه فرستاد: ای آحاز از من علامتی بخواه تا مطمئن شوی كه دشمنانت را شكست خواهم داد. هر علامتی كه بخواهی چه در زمین باشد و چه در آسمان برایت انجام خواهد شد.  اما پادشاه قبول نكرد و گفت: این كار را نخواهم كرد. خداوند را امتحان نخواهم كرد پس اشعیا گفت ای خاندان داوود آیا این كافی نیست كه مردم را از خود بیزاركرده اید... حال كه چنین است خداوند خودش علامتی به شما خواهد داد. آن علامت این است كه باكره ای حامله شده پسری بدنیا خواهد آورد و نامش راعمانوئل(خدا با ما است) خواهد گذاشت."اشعیا نوید می دهد كه سلطنت مسیحا توام با آرامش و صلح خواهد بود  (اشعیا بخش 9 بند 5 تا 8)"  تمام اسلحه ها و لباس های جنگی كه به خون آغشته اند خواهند سوخت و از میان خواهند رفت. زیرا فرزندی برای ما بدنیا آمده پسری به ما بخشیده شده او بر ما سلطنت خواهد كرد. نام او" عجیب" ، " مشیر" ،"خدای قدیر" "  پدر جاودانی"و"سرور سلامتی" خواهد بود او بر تخت پادشاهی داوود خواهد نشست و بر سرزمین او تا ابد سلطنت خواهد كرد. پایه حكومتش را بر عدل و انصاف استوار خواهد ساخت و گسترش فرمانروایی صلح پرور او را انتهایی نخواهد بود. خداوند قادر متعال چنین اراده فرموده و این را انجام خواهد داد."بدین ترتیب اندیشه مسیحا از حالت قومی و نژادی خارج شد "...اندیشه ساده مسیحا از جنگاوری كه قوم را در برابر دشمنان بیگانه حفظ خواهد كرد تحول یافت و به انتظار قیام پادشاهی بزرگ و شكوهمند از خاندان داوود مبدل گشت كه به فرمان الهی و با دمیده شدن روح خدا در او ، حكومت شایسته ای را بر تپه صهیون برپا خواهد كرد."(9)

دراشعیا بخش 11 بند 1می خوانیم : "درخت خاندان داوود بریده شده است اما یك روز كنده آن جوانه خواهد زد بلی از ریشه آن شاخه ای تازه خواهد رویید." و در بند سه چنین می آید: تمام خوشی او در اطاعت از خداوند خواهد بود.او بر اساس آنچه دیده یا شنیده می شود داوری نخواهد كرد بلكه از حق فقراء و مظلومان دفاع خواهد كرد و از بدكارانی كه برایشان ظلم می كنند انتقام خواهد گرفت.

ولی در این میان و پس از ظهور مسیحای موعود ، نقش قوم یهود چیست ؟ "... درباره نقش بنی اسرائیل میان اقوام عصر مسیحایی آینده بین پیامبران متقدم و متاخر اختلاف نظر وجود دارد اشعیا به جای پیروزی سیاسی بنی اسرائیل، پیروزی معنوی ایشان بر جهان را مطرح می كند. پیامبران متاخر به ویژه آنانی كه در زمان تبعید یا اندكی پس از آن پیشگوئی می كردند و آزار ملت ها كام ایشان را تلخ كرده بود به چیزی كمتر از ریشه كن شدن دشمنان گاه و بیگاه بنی اسرائیل راضی نیستند."(10)

جمعی از بنی اسرائیل در طی حكومت " نبوكد نصر" شاه بابل به اسارت در آمده و در شهر بابل سكنی داده شدند. از اینروست كه در فرهنگ ایشان بخت النصر (  اسم قلب شده نبوكد نصر) نشانی از خشم ،غضب و شدت عمل است. (نبو كد نصر در قرن 7 یا 8 ق م می زیسته است.؟؟ )این دوره یكی از تلخ ترین ایام برای قوم یهود است كه در اسارت و حقارت زیستند و در این زمان نیز امید به ظهور مسیحا بیش از هر زمان دیگر در نوشته های به جا مانده از آن زمان به چشم می خورد. ولی به هنگام فتح بابل به وسیله كوروش هخامنشی در 539 ق م اسارت و بندگی قوم یهود پایان یافت و كوروش به ایشان اجازه داد كه به موطن خویش و به اورشلیم بازگشته و معبد و عبادتگاه خود را بازسازی كنند.سیاست سلسله هخامنشی درباره ادیان دیگر همواره توام با تسامح بود زیرا اداره چنان قلمرو وسیعی كه برابر با خاورمیانه امروز بود بدون این سیاست میسر نبود "(پس از فتح بابل ) ... تا دو قرن پس از آن روزگار چیزی از امیدهای مسیحایی در نوشته های یهود به چشم نمی خورد. به استثنای سرودن چند مزمور مسیحایی كه تاریخ دقیق آنها هنوز معلوم نشده است"(11 ) و فراموشی نسبی " مسیحای نجات دهنده " چنان كه پیش از این گفتیم به احساس امنیت قوم یهود مربوط می شود "... اگر بخواهیم بر اساس نوشته های یهود قضاوت كنیم باید بگوییم كه یهودیان آن دوره پس از آنكه در سرزمین خود استقرار یافتند ذهن خویش را به توسعه نهادهای مدنی، سیاسی و دینی مشغول ساختند و به همین دلیل برای اندیشه های انتزاعی چندان فرصت نداشتند."( 12)

ولی این دوره آرامش چندان نپایید ؛ با انقراض سلسله هخامنشی و تصرف تمام قلمرو هخامنشی توسط یونانیان و كاهش آزادی های یهودیان از یك سو و افزایش فشارها از طرف حكام یونانی- مقدونی از سوی دیگر سبب شد كه دوباره اندیشه مسیحا اوج یابد. در این زمان قدرت جدید دیگری- امپراتوری روم-  پا به عرصه منازعات سیاسی آن زمان نهاد كه نه تنها نسبت به یهودیان تسامح روا نمی داشت بلكه آنها را بسیار خوار می شمرد و آزار و شكنجه می داد. " تب و تاب انتظار دخالت اعجازآمیز خدا در دوران سیطره ظالمانه والیان بی وجدان رومی بر فلسطین به اوج خود رسید و به همین علت هنگامی كه یحیای تعمید دهنده ندا در داد:" توبه كنید زیرا ملكوت آسمان نزدیك است" توده های مردم پیام او را با جان و دل شنیدند... هیرودیس یحیی را به علت نفوذ تبلیغی كه در میان مردم به دست آورده بود خطری برای حكومت غاصبانه خاندان " ادوم " تلقی كرد و او را به زندان انداخت و احتمالاً سر وی را برید."( 13)  یحیی (ع) مبشر ظهور مسیح بود و آمدن وی را نوید می داد ولی یهودیان تحت تعالیم كاهنان چنان به مسیح می نگریستند كه گویی فردی جنگاور ، قدرتمند و سركوب گر است . چرا كه آموزه های  آنان در خلال بیش از هزار سال به آنان چنین آموخته بود، لذا وقتی مسیح (ع) ظهور كرد و به جای علم جنگ ندای عشق و دوستی بلند كرد آنان با او به ضدیت پرداختند "...این عقیده و آرزوی قلبی یهود (ظهور مسیحا) رفته رفته دارای جنبه دینی و جزیی از اصول عقاید مذهبی گردید و مسیح دارای قداست و قدرت خدایی شد. از این رو وقتی مسیح میان آنها ظهور كرد و به عنوان مسیح ادعای رهبری قوم یهود نمود او را انكار كردند زیرا وضع او با آن مسیحی كه در عقاید و افكار آنها پرورش یافته بود تطبیق نمی كرد."(14)

كاهنان و روسای دینی یهود از دین خدا ارتزاق می كردند، به نام دین ، مالیات های سنگین از مردم می گرفتند، آنچه می گفتند خود بدان عمل نمی كردند و در یك كلام به دنیا و ذخایر آن دلبسته بودند ، لذا آمدن مسیح با پیامی كه با خود داشت دنیای آنان را به خطر می انداخت.  عیسی مسیح به جای آنكه ادامه دهنده آیینی باشد كه علمای یهودی آن را تبلیغ می كردند، منادی آیینی جدید بود كه اگر چه در بدنه مانند دین یهود بود ولی كژی های راه یافته در آن را اصلاح می كرد و این مسئله نهاد روحانیت یهود را به وحشت می انداخت زیرا قدرت خود را در خطر می دیدند.

" در مدت سه سال نبوت عیسی ( بنا به مندرجات انجیل ها) گروه زیادی از مردم در شهرها و دهكده های فلسطین پیرو مذهب او شدند به طوری كه امر او مورد حسد و كینه كاهنان و روحانیان یهود قرار گرفت.... اساس تعالیم عیسی مخالف و بر ضد دستگاه دینی كاهنان یهودی بوده از این رو در ابتدا او را به بد دینی و دیوانگی نسبت دادند و بعدها دیدند كه امر مسیحیت بالا می گیرد در مقام نابودی او بر آمدند."( 15) . دراین میان پادشاه یهودا و روحانیان یهود  برای خاموش كردن این شعله از رومیان مدد خواستند و این مثلث زر و زور و تزویر با تمام قوا در برابر آیین مسیح و ندای حق طلبی او ایستادگی كردند . در مطالب مندرج در مجموعه كتاب مقدس و اناجیل اربعه همه بر كشته شدن مسیح اشاره دارند . اناجیل اربعه به طور خاص بر به صلیب كشیده شدن وی متفق القول اند ولی تورات تنها به " مسیحای بلاكش " اشاره می كند و جالب آنجاست كه رنج های مسیح را عاملی برای آمرزش قوم معرفی می كند ،همچنانكه در اناجیل اربعه نیز به این امر اشاره شده است و غالبا از عیسی مسیح با عنوان " قربان بزرگ" یاد می شود. ولی اندیشه " مسیحای بلاكش " یك اندیشه متاخر در كتاب مقدس و تحت تاثیر مسیحیان است .در بخش های اشعیا ، مزامیر و زكریا به این مطلب به فراوانی اشاره شده است . در كتاب " اشعیا" بخش  53 و از بند 3 به بعد می خوانیم :" ما او را خوار شمردیم و رد كردیم اما او درد و غم را تحمل كرد. همه ما از او روبرگردانیدیم او خوار شد و ما هیچ اهمیت ندادیم. این دردهای ما بود كه او به جان گرفته بود این رنج های ما بود كه او بر خود حمل می كرد ، اما ما گمان كردیم این درد و رنج مجازاتی است كه خدا بر او فرستاده است. برای گناهان ما بود كه او مجروح شد و برای شرارت ما بود كه او را زدند. او تنبیه شد تا ما سلامتی كامل داشته باشیم. از زخم های او ما شفا یافتیم. ما همچون گوسفندانی كه آواره شده باشند گمراه شده بودیم... با وجود این خداوند تقصیرها و گناهان همه ما را به حساب او گذاشت با او با بی رحمی رفتار كردند اما او تحمل كرد و زبان به شكایت نگشود. او را مانند بره به كشتارگاه بردند. و او... خاموش ایستاد و سخنی نگفت. به ناحق او را به مرگ محكوم كرده كشتند و مردم نفهمیدند كه او برای گناهان آنها بود كه كشته می شد بلی او به جای مردم مجازات شد... خداوند می فرماید: این خواست من بود كه او رنج بكشد و بمیرد او جانش را قربانی كرد تا آمرزش گناهان به ارمغان آورد. بنابراین صاحب فرزندانی بی شمار خواهد شد. او زندگی را از سر خواهد گرفت... خدمتگزار عادل من بار گناهان بسیاری از مردم را به دوش خواهد گرفت و من به خاطر او آنها را خواهم بخشید به او مقامی بزرگ و قدرتی عظیم خواهم داد. زیرا او خود را فدا كرد... بار گناهان بسیاری را به دوش گرفت و برای خطاكاران شفاعت كرد."

یهودیان عمری را با امید به آمدن مسیحا سپری كرند برای تسریع در آمدنش دعاكردند ، در انتظارش گریستند ولی غافلانه او را منكر شدند بر سرش تاجی از خار نهادند تا تمثیل استهزا گونه ای از پادشاهی یهود باشد . وی را به سختی عذاب دادند و طبق آموزه های مسیحیان او را بر صلیب كشیدند . قرآن كریم بر این نكته تصریح می كند كه مسیح بر صلیب جان نداد بلكه به آسمان عروج كرد و مسیحیان معتقدند كه مسیح بر صلیب شد و پس از سه روز پیكرش از درون قبر به آسمان بالا رفت ، ( البته با ایمان به اینكه قرآن كریم سخن حق است پس حقیقت حضرت مسیح آن است كه قرآن اشاره می كند و با توجه به اینكه این نوشتار براساس منابع مسیحی و یهودی و برای بررسی مسیح در نظرگاه یهود تهیه شده است ، اشاره به صلیب شدن مسیح نه اعتقاد و باور ما كه تنها روایت از این منابع است )  ولی آنان كه مسیح دروغین را به صلیب كشیدند با علم بر اینكه این فرد بر صلیب همان مسیح است دست به چنین اقدامی زدند و بدین ترتیب امید و آرزوهای خود را به مسلخ بردند ، و خداوند نادانی و دروغ پردازی آنان را جزا داد و مسیحایی را كه قرن ها در انتظارش بودن به ملكوت آسمان برد. ولی امروزه و در زمان حاضر نیز یهودیان بازهم درانتظار مسیحا دعا می كنند و چشم به راهند  " یهودیان تا این زمان به آینده شكوهمند و ظهور یك مسیحای دیگر امیدوارند  و برای آن دعا می كنند آرمان مسیحایی هرگز فرونمرد ... رشد سریع مسیحیت تنها با در نظر گرفتن اشتیاق قوم یهود به ظهور مسیحا در دوران استیلای رومیان قابل توجیه است. بدین گونه ما به پدیده ای برخاسته از یك آرمان یهودی بر می خوریم كه میان یهودیان تولد یافت و بر زندگی و عرف ایشان اثر گذاشت و از آنها اثر پذیرفت و سرانجام دینی كاملاً متفاوت با دین مادر كه موجودیتی كاملاً جدا داشت پدید آورد."( 16)

سایت تبیان - فریبا کاظم نیا


منابع :

1 -  فضایی یوسف. سیر تحولی دین های یهود و مسیح ص 183

2- همان ص 182 و 183

3- همان ص 57

4- جولیوس كرنیستون، حسین توفیقی،انتظار مسیحا در آیین یهود، مركز تحقیقات و مطالعات ادیان و مذاهب 1377.ص 19و 20

5- همانص21

6- كتاب مقدس ابتدای كتاب اشعیا

7- فضایی ص 164

8-كرنیستون، ص24

9- همان ص30

10- همان ص25 و6

11-همان ص34

12- همان ص37

13- همان ص50

14- فضایی 167 و 166

15- همان 206

16- كرنیستون ص 52